
بریدههایی از کتاب ابر شهر (جلد اول)
۲٫۵
(۴)
گاهی انسان در جستوجوی یک درخت، جنگل را نمیبیند.
فقیر
«در عَجَبم از کسی که از ترس بیماری حاضر است از غذا پرهیز کند، امّا از ترس دوزخ حاضر نیست از گناه پرهیز کند! ایّهاالنّاس! هرکه بهاختیار خدا را نپرستد، بهاجبار بندهاش را خواهد پرستید.»
ZH
روزی مردی از مصر آمد و از ابوالعبّاس کرامت خواست. گفت: «کرامت من این است که با بار گناه به این سنگینی، میتوانم روی زمین راه بروم.»
کاربر ۸۵۴۷۷۲
عاقل اشتباه کند، متأسّف میشود؛ احمق اشتباه کند، فلسفه میبافد
فقیر
سخن اقتضای آفرینش است و آنجا که حقّ است و خلق نیست،
فقیر
روح سخن تصرّف در خاطر است. صدا و تصویری که ضبط میشود، هرچیزی که باشد، سخن نیست، جنازهٔ سخن است. تأثیر دارد، امّا نهچندان که باید. سخن باید زنده باشد
فقیر
«دستِ خدا با سیاهی نمینویسد، با نور مینویسد.»
مروارید ابراهیمیان
رضیالدّین هم تصمیم گرفت به بهانهٔ حج، برای همیشه از آنجا برود، امّا اجل امانش نداد. وقتی میمُرد، یکی از بزرگان زیدیّهٔ آمل به دیدنش رفته بود. عرق مرگ را روی پیشانیِ رضیالدّین دید و گفت: «چرا برای خودت دعا نمیکنی؟» رضیالدّین بریدهبریده جواب داد: «چه دعایی؟ اگر دعا کنم که بروم، میگویند چه بیادب و گستاخ است؛ اگر دعا کنم که بمانم، میگویند چه بیتوفیق است که نمیخواهد به دیدن دوست برود. بنده را چه به اختیار؟!»
مروارید ابراهیمیان
تمام حظّ زندگی به این است که تو دروازهٔ ورودت را به «آنجا» پیدا کنی، «درگذشت» کنی، در آنجا صاحب تصرّف شوی و خودت را از جبر مادّه رها کنی. لذّتی از این بالاتر نیست.
زهرا علیمحمدی
روز بعد شیخ دربارهٔ کلمهٔ الله سخن میگفت: «این کلمه دریایی است بیپایان. مرد میخواهد که در این کلمه غرق شود. مرد آن است که این کلمه را بشنود و آنقدر بگوید که این کلمه بر دلش پدید بیاید. آنوقت دیگر از گفتنش بینیاز است.»
زهرا علیمحمدی
سماع یعنی انتقال، انتقال از مقامی به مقامی دیگر یا از عالَمی به عالَمی دیگر. تجلّی خدا در سماع بیش از هروقت دیگر است. سماع مخصوص کسی است که از هستیِ خودش بیرون آمده. سماع او را از دیگر عوالم هم بیرون میآورد، از عوالم موازی، عوالم متوالی، عوالم صورت و مثال و دیگر عوالم تا حضرتی که در آن کسی و چیزی نیست، جز حضرتش.
زهرا علیمحمدی
اندوه برتر از درد و رنج است، چون همراه با معرفت است؛ مثل درد و رنج یک عارضه نیست، اصالت دارد. اندوه از ریاضت هم بالاتر است. یک آه آتشین کاری میکند که چهل چلّه نمیکند. اندوه یک موهبت است. اعتیاد میآورد. قلبت کمکم معتاد میشود به همیشه آهکشیدن. تا آخر عمر با لبهایت میخندی، امّا در قلبت ذرّهذرّه میسوزی و آه میکشی.
زهرا علیمحمدی
اندوه برتر از درد و رنج است، چون همراه با معرفت است؛ مثل درد و رنج یک عارضه نیست، اصالت دارد. اندوه از ریاضت هم بالاتر است. یک آه آتشین کاری میکند که چهل چلّه نمیکند. اندوه یک موهبت است. اعتیاد میآورد. قلبت کمکم معتاد میشود به همیشه آهکشیدن. تا آخر عمر با لبهایت میخندی، امّا در قلبت ذرّهذرّه میسوزی و آه میکشی.
زهرا علیمحمدی
اَبَرشهر جایی است که هیچ چیز مانع چیزی نیست، هیچ چیز مزاحم چیزی نیست، چون همهچیز در آنجا یک چیز است.
گیله مرد
مهمترین ایدهٔ ابنعربی وحدتی است که میان همهچیز برقرار است
گیله مرد
سالک باید بیواسطه یا با کمترین واسطه، به شخص امام زمان(عج) متّصل باشد.
گیله مرد
شیعهٔ دوازدهامامی به وجود امام غایب امّا زنده اعتقاد دارد. چه در غیبت و چه در حضرت، امام و دستگیر سالکان است. وقتی کسی میتواند بدون واسطه یا با کمترین واسطه به آن امام حیّ و حاضر متّصل شود، دیگر نیازی نیست به سلسلههای طولانی و پُرواسطهٔ پیران خراسان برسد. تیمّم باطل است آنجا که آب است.
گیله مرد
«سعی کن حقّ یک شبانهروزت را به جا بیاوری.»
گیله مرد
خدایا، شیعیان ما از پرتو نورهای ما و باقیماندهٔ گِلِ وجودِ ما آفریده شدهاند و گناهان زیادی را به پشتگرمیِ دوستی و ولایت ما انجام دادهاند. اگر گناهانشان میان تو و آنهاست، از آنها بگذر که ما از آنها راضی هستیم، و اگر میان خودشان است، از خُمسِ ما جبران بفرما و این میانه را اصلاح کن! خدایا، آنها را وارد بهشت بفرما و از آتش دور بفرما و همراه با دشمنان ما در خشم و عذاب خود فرومبر! خدایا، آنها را در روزگار سرفرازی، سلطنت، چیرگی و دولتِ ما به زندگی برگردان!
گیله مرد
هرکس با انجام هر کاری هرچند کوچک، تأثیری ابدی بر عوالم و کائنات میگذارد. حتّی قرنها پس از مرگش، بعضیها میتوانند آن تأثیر را ببینند. لازمهٔ این کار، اتّصال به آن منبع بزرگ است. تمام آنچه مینویسم، حاصل دسترسی محدود من
گیله مرد
میگویند که روزی جوانی زیبارو خیار میفروخت و داد میزد: «الخیار مأة بدینار.» صاحبدلی شنید و به یاد آورد خیار به معنای خوبان است. گفت: «الخیار مأة بدینار، فکیف الأشرار؟» و زارزار گریه کرد و گفت: «با دوست چنین کنی، با دشمن چه میکنی؟»
گیله مرد
شبی شیخ مفید در خواب دید که در مسجد کرخ بغداد نشسته و فاطمه زهرا (س) دست امام حسن(ع)و امام حسین(ع)را گرفته، پیش او آمده و فرموده: «یا شیخ، عَلِّمهُمَا الفِقه»، که یعنی به این دو، فقه یاد بده. شیخ از خواب بیدار شد و با خود گفت: من که باشم که بخواهم به امامین حسنین فقه یاد بدهم؟ صبح شد و شیخ به مسجد رفت و گوشهای نشست. بانویی محترم که کنیزهایش دورش را گرفته بودند، دستِ دو پسربچّه به دست، وارد مسجد شد، پیش شیخ آمد و گفت: «یا شیخ، عَلِّمهُمَا الفِقه.»
شیخ مفید چند لحظه با دهان باز به این منظره خیره شد و بعد یکهو از جا پرید، خم شد و سلام کرد. آن دو پسر، یکی سیّد رضی بود و دیگری سیّد مرتضی و آن زن مادرشان، فاطمه.
مروارید ابراهیمیان
روزی یکی از سادات ری پیغام فرستاد که «یا ابنعَمّ، اینجا خشکسالی آمده.» رضیالدّین یک سیب سرخ برایش فرستاد. یک هفته باران بارید بدون هیچ ابری. تمام شهر را بوی سیب گرفت.
مروارید ابراهیمیان
آرام باش، جوان. خلوت است؛ نه چون کسی نمیآید، بلکه چون او نمیخواهد هرکسی بیاید. هر ناشُستهرویی لایق این درگاه نیست. خلوت است، چون اهل دنیا به دنیا مشغولاند، اهل آخرت به آخرت، مدّعیان به دعوی، صوفیها به خوردن و رقصیدن. هزارهزار سالک مخلص هم در میانهٔ راه، در وادی حیرت گیج و گنگ میشوند یا در سیل عجز خود غرق میشوند. از اینجا تا هجدههزار عالم بالاتر، دیّاری نمیبینی.
زهرا علیمحمدی
تشنگی مراتبی دارد که اهلِ مراتبِ پایین درکی از بالاتر از خود ندارند. ممکن است با دیدن دریا تشنه شوی، امّا حقیقت تشنگی چیز دیگری است. دیگر آب چشمه و قنات سیرابت نمیکند، چون... چون حقیقت آب هم چیز دیگری است. تشنگی حقیقتی دارد که تنها با حق آرام میشود.
زهرا علیمحمدی
آستانه در قدیم جایی بوده که سالک با مرگ و نوزایی باطنی، میتوانسته از آنجا دریچهای را به عالم غیب باز کند و پس از مرگ ظاهری هم در آنجا دفن میشده. این دریچه گاهی آنقدر بزرگ است که دیگر دریچه یا منفذی کوچک نیست، بلکه یک گذرگاه بزرگ مرزی است، یک بارگاه و سرسرای شاهانه.
زهرا علیمحمدی
حجم
۴۶۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه
حجم
۴۶۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان