بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ماتروشکا | طاقچه
تصویر جلد کتاب ماتروشکا

بریده‌هایی از کتاب ماتروشکا

نویسنده:شیما جوادی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۱۰ رأی
۴٫۷
(۱۰)
بازی عوض شده بود. همه‌مان عوض شده بودیم. اما زخم‌های آدم هیچ‌وقت عوض نمی‌شوند
زهرا
بیزارم از آدم‌هایی که تو را به مرز جنون می‌کشند و بیمارت می‌کنند، بعد با خون‌سردی می‌پرسند: «چرا دیوونه شدی عزیزم؟» زخمی‌ات می‌کنند، تکه‌تکه‌ات، بعد می‌گویند: «اِ! مردی؟ چرا؟»
زهرا
بعد از فارغ‌التحصیلی همهٔ دوست‌هایم را با هم کنار گذاشتم. آدم‌های قدیمی دردهای قدیمی را به یادم می‌آوردند. فکر می‌کنی اگر مکان زندگی‌ات را عوض کنی، دوست‌هایت را، عادت‌هایت را، گذشته را، زخم‌هایت دست از سرت برمی‌دارند. غافل از اینکه همه با تو و با آدم‌های جدید در مکان‌های جدید مرتب تکرار می‌شوند.
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
روزگار طبعت رو عوض می‌کنه. یاد می‌گیری با همه‌چیز بسازی، حتی دشمن‌هات.
زهرا
فکر می‌کنی اگر مکان زندگی‌ات را عوض کنی، دوست‌هایت را، عادت‌هایت را، گذشته را، زخم‌هایت دست از سرت برمی‌دارند. غافل از اینکه همه با تو و با آدم‌های جدید در مکان‌های جدید مرتب تکرار می‌شوند.
گلابتون بانو
سازمان امیرعلی را از من گرفت. بعد از آن، به فوبیای ازدست‌دادن عشق دچار شدم، توهم داشتن عشق‌های یک‌طرفه. ترسی که باعث می‌شد چیزهایی را که دارم، نبینم، مثل ماهان. از همان ابتدا که با او آشنا شدم، به روز رفتنش فکر می‌کردم. به روزی که نباشد. ترکم کند یا دوستم نداشته باشد.
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
نگاهش شبیه روباهی مرده و تاکسیدرمی شده است: «نفوذی یعنی یک موجود نامرئی، یعنی کسی که وجود نداره و کسی حسش نمی‌کنه...» نگاه مرده‌اش را می‌دوزد به چشم‌هایم: «این موجود نامرئی، بیرونش هیچ وزنی برای اطرافش نداره، اما درونش اندازهٔ یک بشکهٔ چندتنی سنگینه...» با دست‌هایش حجمی را اطراف بدنش می‌کشد، انگار می‌خواهد حجم واقعی بدنش را به من نشان دهد. «اون هیچی نیست جز نمایندهٔ تمام هستی مملکتش.»
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸

حجم

۳۶۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۳۶۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان