بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کلاس شهادت | طاقچه
تصویر جلد کتاب کلاس شهادت

بریده‌هایی از کتاب کلاس شهادت

۳٫۴
(۱۰)
ما در این دنیا نیامدیم برای بودن! ما آمدیم در این دنیا برای شُدَن! ای پیغمبر! «إِنَّک مَیتٌ وَإِنَّهُم مَّیتُونَ» نه تو می مانی و نه هیچکس! ما آمدیم برای شدن! چی بشویم؟ «وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» ما آمدیم در این دنیا که ربّانی شویم؛ خدایی شویم؛ جلوهٔ ربّ شویم. تمام زمینه ها و بسترها برای آن است که انسان، جلوهٔ ربّ شود؛ اندیشهٔ او، اخلاق او، عمل او. اندیشه و اخلاق و عمل انسان باید توحیدی و ربّانی شود.
m.salehi77
شهیدان ما قبل از اینکه شهید شوند، کریم شدند. کریم یعنی چه؟ یعنی انسانی که به جایگاهی از دلدادگی و بندگی برسد که در درون، امیر نفس باشد، نه اسیرِ نفس. وقتی شد امیرِ نفس، اهل بخشش می شود؛ گاهی اهل بخشش مال می شود؛ گاهی آبرو؛ یک جا هم که لازم شد، جانش را تقدیم می کند. لذا شهدای ما کریمانند که به مقام کرامت رسیده اند؛ یعنی دادنِ جان و بخششِ جان را با علم و اختیار، پیشه کرده اند.
m.salehi77
اینکه امام رضا فرمودند: اشک بریزید برای ابی عبد الله! آیا فقط برای یک حادثه ای که در سال ۶۱ هجری اتفاق افتاده، ما اشک می ریزیم؟ یا اینکه عاشورا فقط یک حادثه نیست! عاشورا درسی است فراروی زندگی انسان برای چگونه زندگی کردن، تضمینِ انسانیتِ انسان، تضمینِ عدالت برای جامعه انسانی، تضمین حق گرایی و حق خواهی در جامعه اسلامی، تضمین مبارزه با ظلم و ستم در همهٔ عصرها و همهٔ نسل ها، تضمین یک زندگی انسانی و اسلامی داشتن برای انسان در طول تاریخ حیات بشریت است. عاشورا درسی است که چگونه انسان زندگی کند. لذا جریان امتداد عاشورا در همهٔ عصرها و همهٔ نسل ها وجود دارد.
m.salehi77
روحیهٔ انقلابی در هر کجا واقع می شود، احساس می کند باید با نوآوری، خلاقیت، ابتکار عمل و در یک جمله اتکال به خدا و اعتماد به نفس به پیش رود. یک انقلابی با روحیهٔ انقلابی توکل به خدا دارد و خود، ابتکار عمل خود، توانمندی خود که خدا به او داده، را باور دارد. انسانی است که در پرتو خداباوری «خودباور» است: «وَمَن یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» کسی که در اُمورش توکل به خدا کند، خدا او را بس است.
m.salehi77
ظرفِ معنوی برخلافِ ظرفِ مادّی است. اگر شما یک ظرف ۱ لیتری داشته باشید، ۱ لیتر در آن، جا می گیرد؛ اما در ظرفِ معنوی، خودِ مَظروف، ظَرف ساز است. یعنی اگر شما امروز ۱۰ تا معارف دینی یاد گرفتی، ظرفیتت به ۱۵ تا و ۲۰ تا افزایش پیدا می کند. اگر چند رکعت نماز خواندی، ظرفیتت برای آنکه بیشتر نماز بخوانی بیشتر می شود. اگر ۱ ماه روزه گرفتی ظرفیتت بیشتر می شود که بیشتر روزه بگیری. در ظرفیت معنوی، هیچوقت ظرف، کم نمی آید. پس انسان در این ظرفیت های زمانی، مثل ماههای رجب و شعبان و رمضان، باید این ظرفیت را پیدا کند و با نگاه به الگوها و انسانهای خودساخته ظرفیت سازی کند.
m.salehi77
ما در این دنیا نیامدیم برای بودن! ما آمدیم در این دنیا برای شُدَن! ای پیغمبر! «إِنَّک مَیتٌ وَإِنَّهُم مَّیتُونَ» نه تو می مانی و نه هیچکس! ما آمدیم برای شدن! چی بشویم؟ «وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ» ما آمدیم در این دنیا که ربّانی شویم؛ خدایی شویم؛ جلوهٔ ربّ شویم.
m.salehi77
معرفت الله و توجه به خدا بسیار اهمیت دارد؛ اینکه هرچه هست متعلق به خداست؛ قدرت، مالِ اوست؛ حکومت، مالِ اوست؛ تدبیرِ عالَم به دست اوست؛ خلقتِ انسان و همهٔ آنچه در این عالَم وجود دارد به دست باکفایتِ اوست. «إِنَّا ِلِلّٰهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» همه چیز متعلق به اوست؛ و من هم اگر بخواهم در این طریق، حرکت کنم، باید بدانم توجه به ذات مقدّس ربوبی برای من می تواند از من، یک انسانِ رُشد یافته و کمال یافته بسازد. «قُلْ لَا أَمْلِک لِنَفْسِی ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إلّا ماشاءَالله» من مجموعه ای هستم از ضعف ها و کاستی ها که اگر خودم را متّصل به قدرت مطلقهٔ الهی نکنم، خسارت دیده در این عالَم و عالَم بعدی هستم: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ»
m.salehi77
اگر از شما بپرسند بزرگترین سرمایه انسان چیست چه می‌گویید؟ «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ‌* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» بزرگترین سرمایه ای که درون همهٔ انسانها وجود دارد، نفسِ الهام بخش به خوبی ها و پاکی هاست. اگر این نفسِ الهام بخش به خوبی ها و تقوا، در انسان، حجاب بگیرد، این انسان اگر نورافکنِ درون خود را خاموش کُنَد، یا کم سو کُنَد، می شود: «لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یفْقَهُونَ بِهَا» ممکن است راه، بسیار نورانی باشد، حجتِ خدا نورانیت بخش و این شخص هم در محضرِ حجت خدا باشد، اما چشمش نمی بیند و دلش نمی فهمد.
m.salehi77
انسان های با بصیرت، طریق، صراط و راهِ زندگی را با چشمِ دل می شناسند؛ اینکه چه راهی را بروند و از چه مسیری عبور کنند تا زندگی آنها بعنوان یک زندگیِ توحیدی رقم بخورد. در نماز از خدا می خواهیم که: خدایا! من را به راهِ کسانی که به آنها نعمت عطا فرمودی، هدایت فرما! من را به صراطِ مستقیم هدایت فرما. صراطِ مستقیم چه صراطی است؟ «أنعَمتَ علَیهم» کیانند؟ در آیهٔ دیگری می فرماید: «وَمَن یطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِک مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِم مِّنَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ» آنهایی که خدا به آنها نعمت عطا کرده نبیّین هستند؛ صدّیقین اند؛ شهدا هستند؛ صالحین اند. این، راهی است تضمین شده، برای حیات طیّبه و ربّانی انسان.
m.salehi77
برخی خَشیَت را به معنای خوف و ترس گرفته اند؛ در معنای ظاهری شاید درست باشد. اما حقیقتِ خَشیَت این است: «لا مُوثّرَ فی الوُجود إلّا الله» تنها کسی که تأثیر در عالَم هستی دارد، خداست. بِدان که دیگران، موثر نیستند. «لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ، لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ» حق، پایداری و استقامت دارد؛ و باطل، جَوَلان و سروصدا دارد، اما اساس ندارد و پایدار نیست. پایداری و ریشه، برای حق است. ای رسول ما! فقط خَشیَت از من داشته باش! یعنی بدان تنها کسی که موثر در عالَم است، خداست. باور داشته باشیم که قادر و حاکم و عالِم، خداست. فقط او را ببینیم. فقط قدرت او را ببینیم. فقط رضای او را ببینیم.
m.salehi77
اگر ما به هر دلیلی دچار گناه شدیم، آیا درُست است که بگوییم: «آب که از سر گذشت، چه یک وجب، چه صد وجب!» این که غلط است! این که ناامیدی است! این که یأس است! بدترین گناه، مأیوس بودن و بی توجه بودن به رحمت خداوند متعال است؛ هیچکس حق ندارد ناامید باشد. باید به خدا حُسن ظن داشته باشیم! سوء ظن به اشخاص، ممنوع است؛ چه برسد به خداوند متعال! ما اهلبیترا داریم؛ امیرالمومنین را داریم؛ امام زمان را داریم؛ پس باید با یک دنیا امید، درِ خانهٔ خدا رفت. پس دیگر کسی نگوید ما که اینقدر گناه کردیم، دیگر نمی آییم درِ خانهٔ خدا! نه! اینطور نیست! به خدا امید و حسن ظن داشته باشید.
m.salehi77
فرمودند: اگر می خواهی زیارتت (به تعبیر بنده) قیمت داشته باشد، باید این خصوصیت در زیارتَت باشد: «عارِفاً بحَقّه» حق او را بشناسی. عرض کرد آقا نمی فهمم یعنی چه؟ بفرمایید منظورتان چیست؟ فرمودند: اول باید بدانی وجود مقدس او، امام و مقتدای تو از جانب خداست. دوم باید معتقد باشی که او «مُفترَضُ الطّاعه» است. امرِ او، امرِ خدا، و نهیِ او، نهیِ خداست. بدانی که او اطاعتش واجب است. اگر زائر نسبت به مقامِ مَزور، کم معرفت باشد یا بی معرفت باشد، زیارتش قیمت و ارزشِ لازم را ندارد.
m.salehi77
انسانِ با بصیرت، امام و مقتدای خود را می شناسد؛ چیزی که بسیاری افراد در زندگی شان گرفتارِ این شدند. به همین دلیل، امام صادق این دعا را به ما آموختند که در تعقیبِ نماز بخوانیم: «اللّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَک؛ فَإِنَّک إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَک لَمْ أَعْرِفْ نَبِیک اللّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَک؛ فَإِنَّک إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَک لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَک اللّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَک؛ فَإِنَّک إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَک ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی.» خدایا! من معرفت الله پیدا کنم؛ معرفتُ النّبی پیدا کنم؛ معرفتُ الحُجّه پیدا کنم؛ معرفتُ النّفس پیدا کنم. اما تو به من بشناسان! تو مرا هدایت کن که من معرفت پیدا کنم نسبت به ساحت تو و اولیای تو را بشناسم.
m.salehi77
در روایتی معروف فرموده اند: «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة» کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، مُردنش، مُردنِ جاهلی است. یعنی چه؟ ما در این دنیا باید حیاتمان حیات عاقلانه باشد؛ بهره مند از عقل بشویم؛ بهره مند از جنودِ عقل بشویم؛ نه اینکه جنودِ جهل ما را احاطه کند. انسان باید بشناسد امام زمانش را! اگر انسان امامش را نشناسد مرگش می شود مرگِ جاهلی. مگر می شود کسی مرگش جاهلی باشد، اما حیاتش غیر جاهلی؟ چون مرگ، عصارهٔ حیات و زندگی است. پس اگر مرگ، شد مرگِ جاهلی، حیات هم می شود حیاتِ جاهلی.
m.salehi77
باید در زندگی مان، پیروی از امام را قرار بدهیم. سالک باید بداند که امامش در قلّهٔ عبودیت و بندگی خدا بوده؛ خدامحور بوده؛ خداخواه بوده؛ لذا باید در زندگی زائر، دلدادگی به امام از اصول اساسی باشد. همهٔ امور در زندگی ما باید تحت الشعاعِ خداخواهی، خدامحوری، عبودیت و بندگی امام باشد و در پرتوِ این عبودیت، بندگی و خداخواهی است که دگرخواهی پیش می آید. امروز دگرخواهی، حقوق بشر، و خواستنِ دیگران، گوشِ عالَم را کَر کرده؛ اما دگر خواهی حقیقی را باید در مکتب امام رضا ببینیم. امام دست در سفره نمی بردند، قبل از اینکه خادمان و نیازمندان سیر شده باشند و از غذا استفاده کرده باشند. این، دغدغهٔ همه ائمه بوده است؛ در سیره و زندگی امامان ما توجه به دیگران موج می زند.
m.salehi77
منِ زائر باید شبیهِ امامم شوم؛ باید اقامه نماز و ایتاء زکات داشته باشم؛ باید هرجا می بینم معروفی ترک شده صدایم بلند شود؛ باید هر جا که می بینم منکری انجام شده صدایم بلند شود. منِ زائر در هر زیارت با امامم پیمان می بندم و این مدرسهٔ بزرگ انسان سازی، معلمش وجود امام است و در این مدرسه به ما می آموزد که راهِ زندگی اینهاست. امام بندگی خدا را کرد تا مقام یقین را به دست آورد. من هم باید تصمیم بگیرم که از محضر امام که بیرون رفتم، رنگ ایشان را داشته باشم. هرچه ایشان حق می دانستند، من هم همان را حق بدانم و آن را محقق کنم. هرچه ایشان مُهر «باطل شد» رویَش زدند، من هم آن را باطل بدانم.
m.salehi77
بعضی ها علی را می شناختند و می دانستند او در چه جایگاهی قرار دارد. بعضی از یزیدی ها، حسین بن علی را می شناختند و می گفتند ما می دانیم تو پسر پیغمبر و فاطمهٔ زهرائی، اما مُلک ری به ما پیشنهاد داده اند. «الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا» باید در مسیر حق استقامت داشت و ثابت قدم بود. انسانهایی که حق را دُرُست می شناسند و ایستادگی در راه حق می کنند، تابلوی تمام نمای عاشورا هستند.
m.salehi77
قطب نمای بصیرت، حقّ است. بصیرت بر مدارِ حقّ می چرخد. بصیرت به طرف حقّ می رود. منتها انسانها گاهی حقّ را نمی شناسند؛ و گاهی حقّ را می شناسند و منافع مادی شان اجازه نمی دهد به سمت حقّ گرایش پیدا کنند. برخی هم حقّ را می شناسند و گرایش به حقّ پیدا می کنند اما پای حقّ تا آخر نمی ایستند. پس حق شناسی و حق مداری سه بخش دارد: گاهی برخی در معرفت، اشکال دارند. گاهی منافع مادی را ترجیح می دهند. و گاهی ثابت قدم نیستند.
m.salehi77
در شب عاشورا شما از عاشورائیان بپرسید دغدغه تان چیست؟ هرکدام یک دغدغه در زندگی دارند؛ دغدغهٔ شخصی و خانوادگی و کاسبی و زندگی و ... اما اگر شما از حبیب بن مظاهر بپرسید دغدغه‌ات چیست؟ از زینب کبری؛ از مسلم بن عوسجه؛ از زهیر؛ از بریر؛ از هرکدام بپرسید که الآن دغدغه ات چیست و به چه چیز فکر می کنی؟ می گویند: درست است که من برای خودم دغدغه هایی دارم، اما الآن فقط دغدغه ام دغدغهٔ ابی عبدالله است. مشکلات انسان همیشه هست، اما باید بداند آنچه از همهٔ دغدغه ها بالاتر است، دغدغهٔ ولیّ خداست.
m.salehi77
ماه مبارک رمضان بستر زمانیِ بسیار مناسبی است که انسان تمرین کند تا فقط با خدا انس بگیرد. «یا رَفیقُ یا شَفیق» «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ» فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو مدَد می جوییم. دیگران قدرت و توانشان به قدر خودِ ماست! از ما که توانمند تر نیستند! همه مثل همیم. کدامیک نسبت به دیگری برتری داریم؟! برتریِ عندَ اللّهی هم فقط به تقوای بالاست. «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکمْ» ولی تنها کسی که می شود به قدرتش اتکا کرد و اعتماد به او کرد، ذات مقدّس پروردگار متعال است.
m.salehi77
چگونه در ماه رمضان با خدا انس بگیریم؟ ماه رمضان به ما یاد داده که نخورید! حتی از چیزی که مال خودتان است! مالِ حلالِ طیّبِ خودتان را در ساعات مشخصی نخورید که اگر روزی، مال حرام پیش آمد که مورد رضای خداوند نیست، به راحتی بتوانید آن را کنار بگذارید. گفته اند که تمرین کنید لذّت حلالتان را هم نبَرید؛ چه رسد خدایی نکرده به لذّت حرام! اساسِ ماه مبارک رمضان تمرینِ کفّ نفس برای دوری از غیرِ رضای الهی است؛ یعنی تمرین کنید حلال ها را هم انجام ندهید! چه رسد به حرام!
m.salehi77
چگونه در ماه رمضان با خدا انس بگیریم؟ ماه رمضان به ما یاد داده که نخورید! حتی از چیزی که مال خودتان است! مالِ حلالِ طیّبِ خودتان را در ساعات مشخصی نخورید که اگر روزی، مال حرام پیش آمد که مورد رضای خداوند نیست، به راحتی بتوانید آن را کنار بگذارید. گفته اند که تمرین کنید لذّت حلالتان را هم نبَرید؛ چه رسد خدایی نکرده به لذّت حرام! اساسِ ماه مبارک رمضان تمرینِ کفّ نفس برای دوری از غیرِ رضای الهی است؛ یعنی تمرین کنید حلال ها را هم انجام ندهید! چه رسد به حرام!
m.salehi77
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک» ای پیامبر! آیا ما به تو شرح صدر ندادیم؟! اگر مقامی از این مقام، بالاتر، نسبت به وجود مقدس پیامبر اکرم می بود خداوند متعال آن را به پیامبرش می داد. راهِ برون رفت از سختی ها و ابتلائات و مشکلات، صبر است؛ دارای شرح صدر شدن است؛ ظرفیت پیدا کردن است. باید ظرفیت پیدا کرد. این ظرفیت داشتن، نمی گذارد انسانِ سالک إلی الله در هیچ شرایطی عرصهٔ عبودیت و بندگی را ترک کند. همواره عرصه، عرصهٔ عبودیت و بندگی برای اوست؛ و جایگاه او رفعت پیدا می کند؛ یعنی روز و ساعت و دقیقه که می گذرد، او در این مقاومت و ایستادگی اش جایگاه برتر پیدا می کند.
m.salehi77
اگر این ظرفیت که باید در یک عبد در عرصهٔ بندگی و عبودیت در فراز و فرودهای زندگی وجود داشته باشد، نباشد، انسان به مشکل بر می خورد. انسان در سختی های زندگی، خود را می سازد و این خودسازی، او را به جایی سوق می دهد که دارای یک ظرفیت جدی باشد؛ یک قلَم دستش می آید هرچه می خواهد نمی نویسد؛ پول دستش می آید هرطور دلش می خواهد خرج نمی کند. آنچه باعث میشود انسان در هیچ شرایطی از عرصه بندگی خارج نشود فقط ظرفیت پیدا کردن است؛ و این مدالی است که خداوند برای بهترین بندگانش آن را مرحمت فرموده است؛ مدالِ شرحِ صدر.
m.salehi77
ارتباط با حسین بن علی انسان را بالا می آورد. «وَرَفَعْنَا لَک ذِکرَک» خدا می فرماید: ای پیامبر! ما نام تو را بلند کردیم. بعضی ها دنبال این هستند که با تبلیغات، در عالَم خوشنام شوند. اما نامِ حسین بن علی را خدا بلند کرد. نامِ آن کسانی که در امتدادِ عاشورا هستند، مانند شهدای بزرگوار، خدا نامِ اینها را بلند کرده. هرکه می خواهد امروز سرافراز و سربلند و نام آور شود، با پیوند با عاشورا می تواند به هدفش برسد. پیوند با عاشورا هم نقش داشتن در اصلاح امور اجتماعی است به هر میزان که انسان می تواند.
m.salehi77
هرکس در هر جایگاهی است باید خود را موظف بداند به خدمت رسانیِ مخلصانه به مردم. این خیلی اهمیت دارد در زندگیِ یک انسانِ سالک إلی الله؛ و در این سلوک، باید توجه کند به مبارزه با فقر، و مبارزه با فساد، و مبارزه با تبعیض! و این یعنی اجرای عدالت! عدالتِ علوی چه اقتضا می کند؟ هرچه را در جای خودش قرار دادن! اینکار ممکن است برخی را عصبانی کند! اما مهم نیست؛ مهم آن است که خدا بپسندد و با رهنمودهای امام و رهبری سازگار باشد. امیرالمومنین در عهدنامهٔ مالک اشتر می فرماید ممکن است یک عده خوششان نیاید از اجرای عدالت! اما مهم نیست! مهم اینست که بنفع جامعه است.
m.salehi77
زین العابدین روزی که بدن مطهر ابی عبدالله را میخواست به خاک بسپارد، به تعبیر من فرمود: بدنِ پدرم صدپاره است؛ اما یک زخمِ قدیمی روی دوشِ پدرم هست که مالِ عاشورا نیست! این زخم برای انبانِ نان و خرمایی است که پدرم شبانه در مدینه به دوش می کشید و درِ خانهٔ مستمندان و نیازمندان می بُرد. وقتی خود حسین بن علی می فرماید: «لکم فِی اُسوة»برای شما در منِ حسین الگوست؛ یعنی ما به نام حسین بن علی، نباید اجازه بدهیم فقر در جامعهٔ ما باشد. بنام حسین بن علی نباید بگذاریم در جامعه کسی گرفتار باشد. خصوصاً کسانی که ارادت به وجود مقدس حسین بن علی دارند باید در این عرصه تلاش کنند
m.salehi77
تفکر انتظار، آثار اجرائی هم دارد. مگر کسی که در کِسوتِ انتظار قرار دارد، می تواند دست روی دست بگذارد و ببیند معروفی ترک می شود و بگوید به من چه؟! ببیند منکری انجام می شود و بگوید به من چه؟! بگوید کلاه خودمان را قرص نگه داریم! بگوید عیسی به دین خود موسی به دین خود! بگوید من راکه در قبر فلانی نمی گذارند! اینها فرهنگ دین نیست؛ فرهنگ دین، اینست که همه باید دست به کار شوند و نقش ایفا کنند در جامعه.
m.salehi77
یک تابلویی امام حسین ترسیم کرده اند در عاشورا، در این تابلو، منشأ و مظهر همهٔ خوبی های عالَم نقش بسته: ایمان، توکل، ایثار، مساوات، مواسات، شهادت، عدالت، انسانیت، دگرخواهی، خداخواهی. تمام مَظاهرِ عالیِ انسانی در این تابلوی زیبایی که ابی عبدالله ترسیم کرده نقش بسته و پیش روی انسان است.
m.salehi77
برخی خَشیَت را به معنای خوف و ترس گرفته اند؛ در معنای ظاهری شاید درست باشد. اما حقیقتِ خَشیَت این است: «لا مُوثّرَ فی الوُجود إلّا الله» تنها کسی که تأثیر در عالَم هستی دارد، خداست. بِدان که دیگران، موثر نیستند. «لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ، لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ» حق، پایداری و استقامت دارد؛ و باطل، جَوَلان و سروصدا دارد، اما اساس ندارد و پایدار نیست. پایداری و ریشه، برای حق است. ای رسول ما! فقط خَشیَت از من داشته باش! یعنی بدان تنها کسی که موثر در عالَم است، خداست.
m.salehi77

حجم

۱۲۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۱۲۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۰,۵۰۰
۷۰%
تومان