بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سقوط مرگبار (کتاب سوم؛ بخش دوم، سه) | طاقچه
تصویر جلد کتاب سقوط مرگبار (کتاب سوم؛ بخش دوم، سه)

بریده‌هایی از کتاب سقوط مرگبار (کتاب سوم؛ بخش دوم، سه)

نویسنده:معین فرد
امتیاز:
۳.۴از ۵ رأی
۳٫۴
(۵)
دندان‌هایم را روی هم فشار می‌دهم، دستم را مشت می‌کنم. سرور بزرگ هراسان عقب می‌کشد و تمام نیروها را فرامی‌خواند: «زود باشین متوقفش کنین.» دستم را که گویی توسط هزاران زنجیر اسیر شده، بالا می‌آورم و مشتم را باز می‌کنم. انگار دکمهٔ انفجار را فشار داده‌ام. همزمان سرِ تمام کروم‌ها منفجر می‌شود و بدن بی‌جانشان روی زمین آرام می‌گیرند. سرور بزرگ وحشت‌زده روی زمین دست‌وپا می‌زند و سعی می‌کند با خزیدن از من فاصله بگیرد. «می‌خوای چیکار کنی؟» دستم در تمنای خفه کردنش، پاهایم را وادار می‌کنند طلسم را بشکنم.
سید محمد جواد

حجم

۴۸۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۱۱ صفحه

حجم

۴۸۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۱۱ صفحه

قیمت:
۱۰۹,۰۰۰
تومان