بریدههایی از کتاب مرگ آدم را زیباتر میکند
۴٫۴
(۲۱)
و شاید سیگار
اختراع سرخپوستی بود
که میخواست
به معشوقهاش
پیام کوتاه بدهد
maria
و چقدر دیوانهها شبیه همدیگرند
min
و شاید سیگار
اختراع سرخپوستی بود
که میخواست
به معشوقهاش
پیام کوتاه بدهد
Mehdi
تا خواستیم دل ببندیم
دل رفتهبود
تا خواستیم دل بکنیم
دل بستهبود
-*yallda*-
هرکس را دوست داشتهام
آنقدر دوستش داشته ام
که از من بدش بیاید
Nerd
بازی مسخرهایست زندگی
فکرش را بکن
یک عمر
تو را فراموش نکردهباشم
و بعد سر پیری
آلزایمر بگیرم
Mehdi
پرسیدی:
چگونه دوستت دارم؟
گفتم:
پرندهای عاشقم
که برخورد گلولهای به سینهام
تا مرگ
بیشتر از چند ثانیه
طول نمیکشد
و آن چند ثانیه را
به تو فکر خواهمکرد
Mehdi
باورش سخت است
اما کافیست لحظهای
به تنهایی ماموتی فکر کنی
که در جستجوی نیمهی دیگرش
از سیبری بهراه افتاد
و قرنها بعد فسیلش را
در بیابانهای عربستان
کشف کردند
Mehdi
فردا لباسی سبز میپوشد
مستورع
داستان غمانگیزیست
که هرکسی چیزی را
در زندگی از دست داده است
اما داستان من غمانگیز ترست
تو را نداشتهام
و از دست دادهام
Mehdi
آنقدر که دو آدم برفی
از چشمهایشان برف بارید
و قطبها پدید آمدند
Mehdi
میخواهم مفقودالاثر شوم
تا هیچ قبری نداشته باشم
که انتظار بکشد
نیامدنهایت را
امیری حسین
سربازانی که از جنگ برنمیگردند
نمردهاند!
شبیه مردانی
که بعد از دیدن تو
دیگر کسی آنها را ندید
محمود
در تمام بندها
به تو فکر کردهام
و اگر یکروز باستان شناسان
دست مرا از زیر خاک بیرون بیاورند
هنوز حلقهای
بر پای زندانی بند ششم است
امیری حسین
رابطهها سرد شدهاست
سالها در کنار هم میایستیم
شبیه دو مجسمه در میدان
بدون اینکه پای قلبی در میان باشد
melikaw
غمگینتر شویم
در آپارتمانهایی که از درختها بالاتر رفتند
امیری حسین
به تو فکر خواهمکرد
آنقدر فکر خواهمکرد
که سالها بعد
روزنامهها تیتر بزنند
از لبهای جنازهای
دود بلند میشود
مردم، متعجب عکسم را نگاه کنند
تو لبخند بزنی
زیر لب بگویی:
دیوانه هنوز به من فکر میکند
-*yallda*-
رابطهها سرد شدهاست
سالها در کنار هم میایستیم
شبیه دو مجسمه در میدان
بدون اینکه پای قلبی در میان باشد
.
داستان غمانگیزیست
که هرکسی چیزی را
در زندگی از دست داده است
اما داستان من غمانگیز ترست
تو را نداشتهام
و از دست دادهام
-*yallda*-
از جنگ
پوکهی فشنگهایی میماند
که نیمی از آنها رفته است
از زیبایی تو
هزار ته ماندهی سیگار
نگاه کن
آن مرد که سیگار بهدست میآید
قطار کوچکیست
که اندوه یک رفتن را آورده است
تا قطاری که روی ریل دود می کند
اندوه هزار رفتن را ببرد
Arvin Afshang
پیر نمیشدیم
اگر خورشیدی که رفته بود
برنمیگشت
اگر دختری را
که سالها پیش دوست داشتیم
دوباره در خیابانها نمیدیدیم
.
اینکه سینهی هر مرد
اینکه جهان
چند خدا دارد را
هیچکس نمی داند
اما آن زن
که چشمهایت را آزار میدهد
خورشید است
تا آخرین نفس
در روشنایش قدم بزن
که این قلب کارگریست
که یکروز
دیگر برای دوست داشتن
به میدان شهر نمیرود
دانیال
کوری که سایهاش را نمیبیند
تنهاست
و تنهاتر است
خورشید که سایهای ندارد
شبیه من
که بارها برای دیدنت طلوع کردم
و هرطرف که ایستادم
چون سایهای
سمت دیگر افتادی
امیری حسین
داستان غمانگیزیست
که هرکسی چیزی را
در زندگی از دست داده است
اما داستان من غمانگیز ترست
تو را نداشتهام
و از دست دادهام
|ݐ.الف
زیبایی یک زن
مردان زیادی را تنها میکند
تنهایی به خیابان میرود
دیوانه میشود
.
و شاید سیگار
اختراع سرخپوستی بود
که میخواست
به معشوقهاش
پیام کوتاه بدهد
مهدیه
با شلیک آخرین گلوله
چیزی تمام نمیشود
جنگ تا سفید شدن چشم هزاران مادر
ادامه دارد
|ݐ.الف
حجم
۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۲۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
قیمت:
۲,۰۰۰
تومان