بلخی سروده است:
دردا که در این زمانهٔ غمپرورد
حیفا که در این بادیهٔ عمر نورد
هر روز فراق دوستی باید دید
هر لحظه وداع همدمی باید کرد
مادربزرگ علی💝
تو که یارم نهای، پیشم چرایی؟
تو که نوشم نهای، نیشم چرایی؟
تو که مرهم نهای بر داغ ریشم
نمکپاشِ دلِ ریشم چرایی؟
مادربزرگ علی💝
دوشم گذر افتاد به ویرانهٔ طوس
دیدم جغدی نشسته بر جای خروس
گفتم چه خبر داری از این ویرانه؟
گفتا: خبر این است که افسوس، افسوس!
مادربزرگ علی💝
ترجمهٔ چند سیاوچمانه:
(۱)
درود بر شما، ای دور افتادگان از وطن!
پرواز کبوتر نیز
به شما نمیرسد. (همان: ۲۲)
(۲)
اندامت سیمگون و تمامسکهایست
پیش از ظهر
به دیدارم بیا
روی همان پل (همان: ۳۸)
(۳)
بسترم خاک و
بالشم خاشاک
غمی نیست
اگر کوهستان نمایان باشد (همان: ۵۱)
مادربزرگ علی💝