بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اینشتین عاشق: عاشقانه‌ای علمی | طاقچه
تصویر جلد کتاب اینشتین عاشق: عاشقانه‌ای علمی

بریده‌هایی از کتاب اینشتین عاشق: عاشقانه‌ای علمی

۴٫۲
(۱۱)
حتی در خنده دارترین شرایط هم خونسردی خود را حفظ می‌کرد
plato
«شیطان برای دست‌های بیکار کار می‌آفریند»
plato
گویی روح بی‌قراری است که تمام جهان را در خود یدک می‌کشد.
plato
باید زوج جذّابی بوده باشند، اینشتین با آن چشمان سیاه و براق، کرک‌های انبوه پشت لب بالا، و جثهٔ کوتاه و پهن، اما مصمم که مغرورانه قدم برمی‌داشت، و میلوا که سراسر گونه و چشم بود، و در کنار او بسان پرندهٔ کوچک و سمجی، چسبیده به او راه می‌رفت، و هردو بی‌وقفه در مورد اتم‌ها و انتقال حرارت، الکتریسیته، امواج نور، خداوند، و اتری که همه جا را فراگرفته است وراجی می‌کردند.
plato
ولی قلب هیچ حفاظی ندارد.
plato
آلبرت در پنج سالگی فراگیری ویولون را آغاز کرد. ولی در نهایت یک صندلی به طرف بانوی استاد موسیقی خود پرتاب و او را از خانه بیرون کرد.
plato
آلبرت اینشتین در سراسر زندگی خویش مایهٔ دردسر زن‌ها بود.
plato
«پراگ شگفت‌انگیز است، چنان زیباست که به تنهایی هم ارزش سفر دارد.»
پویا پانا
اینشتین چندان تمایلی به نوشیدن مشروبات الکلی نداشت؛ معمولاً می‌گفت آبجو دستورالعمل مناسبی برای حماقت است.
پویا پانا
ما باید تا وقتی زنده‌ایم دانشجو باقی بمانیم و نباید اصلاً به دنیا اهمیت بدهیم.
پویا پانا
اینشتین روزی به او چنین نوشت، «ما تا پایان عمر دانشجو می‌مانیم و دنیا هم نباید برایمان اهمیتی داشته باشد».
پویا پانا
آنکس که طعم شیرین آزادی را چشیده باشد دیگر تاب زنجیر را نخواهد داشت.
پویا پانا
مرد تنها تا زمانی که تنهاست می‌تواند خودش باشد؛ و اگر تنهایی را دوست نداشته باشد، آزادی را هم دوست نخواهد داشت؛ چراکه تنها در زمان تنهایی است که به واقع آزاد است.
پویا پانا
آلمان‌ها جز به تمسخر گرفتن و لطیفه گویی درباره چک‌ها، کاری با آن‌ها نداشتند. به ویژه، برخی از پرشورترین مدافعان این آپارتاید همان کسانی بودند که می‌خواستند ریشه‌های خود را فراموش کنند.
پویا پانا
کپلر یک روز با لجاجتی نامحسوس گفته بود، «خیر، من شاد نیستم، و هرگز شاد نبوده‌ام. و علاقه‌ای هم به شادی ندارم.»
پویا پانا
تک تک دوستان او به وجود این حس قوی تنهایی در اینشتین اذعان داشتند. آلبرت آن غریبهٔ ابدی بود. او می‌دانست که خفقان چه حسی است. سراسر زندگی او در فرار از نفوذ زنان سلطه گری چون مادر خودش، آموزگارانی که به‌طور مداوم تکرار می‌کردند، و ناصحان سلطه‌جو گذشته بود. درکل آلبرت به عنوان یک غریبه رشد کرده بود. آلبرت قلباً می‌دانست بی‌دفاع است بی‌دفاع در مقابل هیجانان جنسی، بی‌دفاع در مقابل غژغژ میز، یا یک ملودی، یا یک ایدهٔ فاخر، یا درمقابل پیشنهادها و درخواست‌ها و می‌ترسید بر او مسلّط شوند. همان‌طور که در زندگی‌نامهٔ خودنوشتش می‌نویسد، یک مرد چون میل دارد محکوم است در این بازی شرکت کند.
پویا پانا
همان‌طور که ذهن او هیچ حد و مرزی ندارد، جسم او نیز بی‌قاعده عمل می‌کند. تا وقتی بیدارش نکنند می‌خوابد؛ تا زمانی که به او نگویند به رختخواب برود بیدار است؛ تا وقتی قوتی به دستش ندهند گرسنگی می‌کشد؛ و آن‌وقت است که تا غذا را از مقابلش برندارند به خوردن ادامه می‌دهد.
پویا پانا
برای برخی علم نوعی ورزش است؛ برای برخی دیگر راهی برای پیشی گرفتن.
پویا پانا
آلبرت معقتد است این مسائل چیزی جز پیشداوری‌های اجتماعی نیست.
پویا پانا
عمیق‌ترین نوع صمیمیت انتقال امیدها و نه ترس‌ها به دیگری است.
پویا پانا
هرزمان آلبرت احساس درماندگی می‌کرد می‌توانست خود را در کوانتوم غرق کند.
پویا پانا
از هیچ پزشکی مشورت نگیر. آن‌ها پا جا پای کشیش‌ها گذاشته‌اند و بر ما بواسطهٔ جسممان فرمانروایی می‌کنند.
پویا پانا
به هیچ وجه نمی‌توانم وقتم را برای مسائل احمقانه تلف کنم و حداقل پیش خود احساس بلاهت نکنم.
پویا پانا
اینشتین با آن چشمان سیاه و براق، کرک‌های انبوه پشت لب بالا، و جثهٔ کوتاه و پهن، اما مصمم که مغرورانه قدم برمی‌داشت، و میلوا که سراسر گونه و چشم بود، و در کنار او بسان پرندهٔ کوچک و سمجی، چسبیده به او راه می‌رفت، و هردو بی‌وقفه در مورد اتم‌ها و انتقال حرارت، الکتریسیته، امواج نور، خداوند، و اتری که همه جا را فراگرفته است وراجی می‌کردند.
هدی✌
آلبرت و میلوا می‌رفتند تا بالاخره خود را از رنج عدم تأیید خانواده‌ها و معلمان کوته فکری که می‌کوشیدند سرچشمهٔ باریک فرصت‌های تازهٔ آن‌ها را بخشکانند، رها کنند.
هدی✌
او دانشمندی است که تیتر صفحه اول روزنامه‌ها را به خود اختصاص می‌دهد. چرا که هنوز هم هر از چندی علم نوین یکی از فرضیه‌های عجیب و غریب او را، که مدت‌ها قبل منتشر شده، تأیید می‌کند.
هدی✌
موسیقی از دیگر امتیازات پولین بود. او خود پیانو می‌نواخت و کوشید عشق به موسیقی را در فرزندان خود نیز نهادینه کند. آلبرت در پنج سالگی فراگیری ویولون را آغاز کرد. ولی در نهایت یک صندلی به طرف بانوی استاد موسیقی خود پرتاب و او را از خانه بیرون کرد.
هدی✌
آلبرت می‌کوشید از جمع کناره بگیرد. آن کودک دمدمی مزاج می‌رفت تا به نوجوانی موقر و سرسخت تبدیل شود که به اقداماتی نظیر ساختن خانه‌هایی از ورق به ارتفاع چهارده طبقه دست می‌زد. هم‌نشینان همیشگی او جوجه‌ها و کبوترها، یا قایق کوچکی بود که او در تشتی از آب می‌راند
هدی✌
خانواده اینشتین جوی غیرمذهبی را در خانه خود حفظ کرده و هیچیک از تعطیلات یا مراسم سنتی یهودی را اجرا نمی‌کردند.
هدی✌
قلب هیچ حفاظی ندارد.
پویا پانا

حجم

۹۳۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۵۰۲ صفحه

حجم

۹۳۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۵۰۲ صفحه

قیمت:
۱۱۲,۰۰۰
تومان