بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ملجأ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ملجأ

بریده‌هایی از کتاب ملجأ

نویسنده:غزل سلیمانی
امتیاز:
۱.۳از ۳ رأی
۱٫۳
(۳)
من خوبم! می‌دونید؟ توی این خلاء دست و پا زدن یه خوبی‌ای داره. این‌که دیگه دردت نمیاد. این‌که دیگه دلت تنگ نمی‌شه. دلت دیگه باور شدن نمی‌خواد. حالمو دوست دارم! این‌که هستم، ولی نیستم، تحمل همه‌چی رو آسون‌تر می‌کنه.
Afra
آخرین‌بار که این‌گونه به انعکاس تصویرش خیره شده بود را به یاد نداشت. انگار که موجودی ناشناخته در آینه باشد، دستش را پیش برد و با سر انگشتانش، چهره‌یِ تصویرش را لمس کرد.
Afra
شبیه یه سرباز شطرنجم. انگار هیچ‌کس حواسش نبوده که دارم می‌رسم ته خط... - گلی باز شروع نکن... - من رسیدم ته خط... همون سربازیم که تبدیل به وزیر شده. با تمام قدرتم، هرکی سر راه من و زندگیم قرار بگیره له می‌کنم.
Afra
چیزی که باعث شد نترسم تصور غصهٔ تو بود. تو رو تصور کردم که از تموم دنیا، من نزدیک‌ترین آدمی‌ام که برات مونده. تصور تو توی این دنیای متعفن، وقتی از درد قلبت به خودت می‌پیچی و زانوی من نیست که سرتو روش بذاری، منو بیشتر ترسوند.
Afra
- این پازلی که خدا برام چید تا الان این تصویر کامل بشه، برای من خیلی گرون تموم شده اما با همهٔ اینا، فکر می‌کنم دیدن من و تو توی یه قاب و یه تصویر، ارزشش رو داشته!
Afra
- منتظری چی ازم بشنوی؟ چی آرومت می‌کنه که بتونی خودتو ببخشی؟ بگو تا بهت بگم!
Afra
تو و بابا چشماتونو روی همه‌چیز بستید و آبروتون رو بغل کردید. ننگ رو کس دیگه‌ای کرده و داغ ننگو چسبوندید رو پیشونی من.
Afra
همه این‌جان، فامیلت، دوستت، خانواده‌ت. اون‌جا سختت می‌شه. تنها می‌مونی. گلسا ابروهایش بهم گره خورد و متعجب پرسید: - تنها می‌مونم؟‌... چرا؟ مگه تو نمیای؟
Afra
ما فقط یه‌بار زندگی می‌کنیم. گلسا پوزخند زد و به دکتر خیره شد. - امیدوارم!
Afra
حس می‌کرد در گودالی عمیق گیر افتاده. نه توان بیرون آمدن از گودال را داشت و نه دیگر تاریکی و نم چاه را دوام می‌آورد.
Afra
به شکل عجیب و غریبی به دنبال چیزی می‌گشت که نمی‌دانست چیست. اصلاً وجود دارد یا توهم است؟ خواب و رؤیا بوده یا واقعیت؟ هر چه بود فقط یک هاله از آن در خاطرش بود. نه صدا بود، نه چهره... نه غم بود و نه شادی... فقط یک حس غریبانه بود. حس مرگ اما نمردن. حس زندگی اما زنده نبودن.
Afra
چرا برات مهمه که در موردت چی می‌گن؟ به نظرم آدم بی‌ارزشی که از روی حسادت تقلا می‌کنه تو رو خرد کنه، بی‌اهمیت‌ترین موجود توی دنیاست. اون ان‌قدر سر خورده و منفوره که با سرخورده کردن و منفور جلوه دادن بقیه تلاش می‌کنه به چشم بیاد. اون اول از هرکسی به خودش بدی می‌کنه. باورت ندارن؟ پشت سرت حرف می‌زنن؟ خیلی خب... من که باورت دارم! حرفاشونو عین زهر به سمت دلت پرت می‌کنن؟ باشه... بیا پشت سر من بایست. من نمی‌ذارم حتی یه دونه تیر زهرآلود سمت تو بیاد. گلی از این لحظه بدون، هرجا کم آوردی معین هست. هر کی دلتو شکوند، معین گردنشو می‌شکونه.
Afra
ان‌قدر بگن تا قیامت خدا برسه. اون‌وقت من و تو می‌مونیم و یه لشکر آدم، که تا حساب کارا و حرفاشون رو پس ندن نمی‌ذاریم از کنارمون رد شن.
Afra
تموم مردای زندگیم چیزی جز درد بهم ندادن.
Afra
- توی اون حالم به فکر من بودی؟ گلسا دستش را پیش برد و با سر انگشتش تک موی سفید روی شقیقهٔ معین را نوازش کرد. - این روزا تو هر حالی به فکرتم...
Afra
همیشه هستی... حتی وقتی من گم و گور می‌شم.
Afra
شاید واقعاً تقصیر تو نیست. اینا همه‌ش تقدیره. یه صفحهٔ بازیه، ما هم مهره‌هاشیم. به خاطر همینه که بعضی از تصمیما جوری می‌شه که از ارادهٔ ما خارج می‌شه.
Afra

حجم

۲۶۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۷۱ صفحه

حجم

۲۶۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۷۱ صفحه

قیمت:
۸۹,۰۰۰
تومان