صبر و شکیبایی موجوداتی که شکار میشوند، کمتر از صبر و شکیبایی موجوداتی است که شکار میکنند؛ به همین دلیل است که از پا در میآیند.
محب
شکیبایی یکی از خصوصیات دنیای وحش است. باید مثل خود زندگی سرسخت، خستگیناپذیر و مُصِر بود.
Behrouz
برای احراز مقام ریاست، چارهای جز جنگ نبود و باک آن را میخواست. آن را میخواست چون ریاست در ذاتش بود. غرور خاص سورتمهکشی وجودش را فرا گرفته بود؛ غروری که تا آخرین دم، سگها را به تلاش وا میداشت. غروری که سبب میشد زیر تازیانه و افسار و تسمهی سورتمه جان دهند. دوری از افسار سورتمه برای آنها به معنای مرگ و شکست ابدی بود.
Amir
اما حس جنگجویی او تحریک شده بود؛ همان حسی که موجب میشود مشکلات آسان شوند و ناممکن درک نشود.
Ati
آن مرد جانش را نجات داده بود و چنین کاری معمول نبود.
Ati
نصیحتکردن آنها بیهوده بود. او میدانست که نمیتوان در کار احمقها مداخله کرد. به هر حال، با کم و زیاد شدن دو سه احمق هیچ اتفاقی نمیافتاد.
Ati
هر روز خورشید زودتر طلوع و دیرتر غروب میکرد.
Ati
هوای بهاری زیبایی بود، اما سگها و آن سه نفر از آن بیخبر بودند.
Ati
هیچ امیدی به اسپیتز نبود. باک بیامان حمله میکرد. ترحم را برای سرزمین متمدن نگاه داشته بود.
Ati
هیچ امیدی به اسپیتز نبود. باک بیامان حمله میکرد. ترحم را برای سرزمین متمدن نگاه داشته بود.
Ati
بدون آنکه تلاشی بکند و بدون آنکه سعی کند گذشته و نیاکانش را بشناسد، آنها خود به سویش میآمدند. گویی همواره همراه او بودند.
Ati
این، طرز حکومت در آن سرزمین بود. بازی عادلانهای نبود. وقتی کسی زمین میخورد، کارش تمام بود.
Ati