بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آوای وحش | طاقچه
تصویر جلد کتاب آوای وحش

بریده‌هایی از کتاب آوای وحش

۴٫۱
(۲۴)
صبر و شکیبایی موجوداتی که شکار می‌شوند، کمتر از صبر و شکیبایی موجوداتی است که شکار می‌کنند؛ به همین دلیل است که از پا در می‌آیند.
محب
شکیبایی یکی از خصوصیات دنیای وحش است. باید مثل خود زندگی سرسخت، خستگی‌ناپذیر و مُصِر بود.
Behrouz
برای احراز مقام ریاست، چاره‌ای جز جنگ نبود و باک آن را می‌خواست. آن را می‌خواست چون ریاست در ذاتش بود. غرور خاص سورتمه‌کشی وجودش را فرا گرفته بود؛ غروری که تا آخرین دم، سگ‌ها را به تلاش وا می‌داشت. غروری که سبب می‌شد زیر تازیانه و افسار و تسمه‌ی سورتمه جان دهند. دوری از افسار سورتمه برای آنها به معنای مرگ و شکست ابدی بود.
Amir
صبر و شکیبایی موجوداتی که شکار می‌شوند، کمتر از صبر و شکیبایی موجوداتی است که شکار می‌کنند؛ به همین دلیل است که از پا در می‌آیند
Hadi.
این، طرز حکومت در آن سرزمین بود. بازی عادلانه‌ای نبود. وقتی کسی زمین می‌خورد، کارش تمام بود.
Ati
بدون آنکه تلاشی بکند و بدون آنکه سعی کند گذشته و نیاکانش را بشناسد، آنها خود به سویش می‌آمدند. گویی همواره همراه او بودند.
Ati
هیچ امیدی به اسپیتز نبود. باک بی‌امان حمله می‌کرد. ترحم را برای سرزمین متمدن نگاه داشته بود.
Ati
اسپیتز به خاطر آنکه باک را رقیب خطرناکی می‌دید، همواره فرصت را مغتنم می‌شمرد و دندان‌هایش
کاربر ۹۲۱۲۰۴۳
اسکیت و نیگ آن‌قدر خوش‌طینت
کاربر ۹۲۱۲۰۴۳
ستانه داشت. اما عشق، احساسی آتشین و سوزان بود که از علاقه‌ی فوق‌العاده ناشی می‌شد. و آن جنون و دیوانگی عشق را جان تورنتون به او می‌بخشید.
کاربر ۹۲۱۲۰۴۳
که هیچ اربابی همیشگی نیست. بنابراین می‌ترسید که جان هم مثل پرو و فرانسوا یا آن دو رگه‌ی اسکاتلندی از زندگیش خارج شود. حتی شب‌ها در خواب کابوس آن را می‌دید.
کاربر ۹۲۱۲۰۴۳
جنگ و نزاع سگ‌های پلیس و نامه‌رسان آموخته بود و می‌دانست که حد وسطی وجود ندارد. یا باید ریاست می‌کرد یا اطاعت می‌کرد و مطیع می‌شد. ترحم به معنای ضعف بود. در زندگی بدوی ترحم وجود نداشت. ترحم به معنای ترس بود و از آن برداشت غلطی می‌شد. این سوءتفاهم‌ها هم منجر به مرگ می‌شدند. بکش یا کشته می‌شوی و بخور یا خورده می‌شوی، قانون و حکمی ازلی بود که باک از آن اطاعت می‌کرد.
کاربر ۹۲۱۲۰۴۳
که برای حمله دلیل کافی داشته است. بنابراین باک تبرئه شد. اما این ماجرا باعث شهرت باک شد و از آن روز به بعد در هر چادری در آلاسکا نامش دهان به دهان می‌گشت.
کاربر ۹۲۱۲۰۴۳
پشمالو چسبید. هانس طناب را دور یک درخت پیچید و باک و جان تورنتون زیر آب رفتند. هر دو تقلا و احساس خفگی می‌کردند. گهگاهی باک خود را بالا می‌کشید و گهگاهی جان. در همان حال روی کف رودخانه کشیده می‌شدند و با صخره‌ها و سنگ‌ها برخورد می‌کردند، تا اینکه سرانجام به کنار رودخانه رسیدند. هانس و پیت، تورنتون را که روی شکم روی تخته‌ای افتاده بود، آن‌قدر تکان دادند تا به هوش آمد. تورنتون ابتدا نگاهی به باک انداخت. نیگ بالای سر باک زوزه می‌کشید و اسکیت صورت خیس و چشمان بسته‌اش را می‌لیسید.
کاربر ۹۲۱۲۰۴۳

حجم

۱۰۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

حجم

۱۰۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان