
بریدههایی از کتاب سیصد و شصت و پنج روز در صحبت فردوسی
۴٫۰
(۱۳)
سخن این است که هیچ بیدادگری نمیتواند بر بیدادگر دیگر پیروز گردد. زیرا هر دو در بدی مشترکند و پیروزی نهایی از آنِ خوبان است و شرط مهم پیروزی پیوستن به جبهه خوبان است.
Ali
حاصل همه عبرتها و حکمتها این است که اگر آدمی بتواند از گناه اصلی که همان آزار مردمان است بپرهیزد و دست در ریسمان دین الهی که هم در فطرت آدمی و هم در دعوت رسولان راستین آمده است درزند او را بهترین و بیشترین سود از زندگی حاصل میشود. این حقیقت در تاریخ هزاران مُهر و امضا یافته است
Ali
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
وحید شامحمدی
فردوسی از مرگ بسیار سخن میگوید. اما عموماً مرگ را با اندیشه جاودانگی میآمیزد و هیچ کجا آیه یأس نمیخواند. اصل پاداش و جزا هنگامی که به جهان دیگر موکول میشود همان اصل جاودانگی است که مرگ را پایان زندگی نمیبیند. در عین حال فردوسی از عنصر مرگ بهرهگیری وعظ و عبرت میکند.
- همان بر که...:
Ali
سپاهی که دیدند کوپالِ اوی
سرِ ترگ و برز و فر و یالِ اوی
بسی جنگ ناکرده بگریختند
در و دشت تیر و کمان ریختند
Ali
چنین گفت کز داورِ داد پاک
پُرامّید باشید و با ترس و باک
نگارنده چرخ گردنده اوست
فزاینده فرّه بنده اوست
Ali
خرد افسر شهریاران بوَد
خرد زیور نامداران بود
خرد زنده جاودانی شناس
خرد مایه زندگانی شناس
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بی چشم شادان جهان نسپری
کسی کاو خرد را ندارد بهپیش
دلش گردد از کرده خویش ریش
همیشه خرد را تو دستور دار
بدو جانت از ناسزا دور دار
dmmzn58
گناه جمشید عُجب و غرور و خودبینی بود. او آن نصیحت شیطان به موسی را که:
گفت دایم یاد دار این یک سخن
«من» مگو تا تو نگردی همچو من
نشنود و به جای سپاس هورمزدی خود را به ژرفای دره خودپسندی انداخت
dmmzn58
فریدون فرخ فرشته نبود
به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
شاهنامه
dmmzn58
گنهکردگان را هراسان کنیم
ستمدیدگان را تنآسان کنیم
کس ار بد کند بردباری کنیم
چو رنج آیدش پیش یاری کنیم
ستون بزرگیست آهستگی
همان بخشش و داد و شایستگی
بدانید کز کردگارِ جهان
بد و نیک هرگز نگردد نهان
Ali
چو شیده بر و یالِ رستم بدید
یکی بادِ سرد از جگر برکشید
پدر را چنین گفت کین زورمند
که خوانی ورا رستمِ دیوبند
هم اکنون به این زور و این دستبرد
به خاکاندر آرد سرِ دیوِ گُرد
نبینی ز گُردانِ ما جز گریز
مکن خیره با چرخِ گردان ستیز
Ali
سکندر بپرسید کاندر جهان
فزون آشکارا بوَد یا نهان
همان زنده بیش است گر مرده نیز
کزان پس نیازش نباشد به چیز
چنین داد پاسخ که ای شهریار
نهان را فزون دان تو از آشکار
تو گر زنده را بشمری سدهزار
همان نیز افزون تر ای شهریار
از آن سدهزاران یکی زنده نیست
خنک آن که در دوزخ افکنده نیست
بباید هم این زنده را نیز مُرد
یکی رفت و نوبت به دیگر سپرد
Ali
فردوسی در همین چند بیت نگرش و جایگاه دینی خود را به صراحت مشخص کرده است:
او احمد را پیامبر خدا میداند و پیروی او را مایه خوشبختی میشناسد و پس از احمد اگرچه از خلفای نخستین نیز به خوبی یاد کرده است، اما خود را سرسپرده علیابنابیطالب معرفی میکند که او را وصی احمد میشناسد و از نگاه او هر کس در آن کشتی نشیند که احمد و علی در آن جای دارند، از هلاک ایمن خواهد بود
Ali
تو ای میگسار از می زابلی
بپیمای تا سر یکی بلبلی
بپیمود ساقی می و داد زود
تهمتن شد از دادنش شاد زود
Ali
جهاندار شد پیشِ یزدان بهپای
همیخواست تا باشدش رهنمای
همیگفت کای کردگارِ سپهر
فروزنده نیکی و داد و مِهر
از این شهریاری مرا سود نیست
گر از من خداوند خوشنود نیست
Ali
تو بر تخت سلطانی خویش باش
به خُلق پسندیده درویش باش
بوستان
Ali
به گفته راسل در کتاب تسخیر خوشبختی بَدان و نادرستان شأن برخورداری از احساس شادی و خوشبختی را ندارند و همگان نمیتوانند معنی خوشبختی را دریابند.
Ali
جوان بود و سالش سه پنج و یکی
ز شاهی ورا بهره بود اندکی
همیراند کارِ جهان سوفزای
قباد اندر ایوان بُدی کدخدای
همه کار او پهلوان راندی
کسی را برِ شاه ننشاندی
Ali
سوفزای: سپهبد سپاه قباد، از مردم شیراز یکی از پاکترین شخصیتهای شاهنامه است که مانند سیاوش به سخنچینی و حسادت بداندیشان به دست قباد کشته میشود.
Ali
نقطه اوج سقوط اخلاقی این است که تمیز بین بدی و خوبی از میان برخیزد و راه بهشت از راه دوزخ شناخته نشود.
Ali
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۱۸ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۰۱۸ صفحه
قیمت:
۳۲۰,۰۰۰
۱۶۰,۰۰۰۵۰%
تومان