بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پاییز بود٫٫٫ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پاییز بود...

بریده‌هایی از کتاب پاییز بود...

نویسنده:نرگس ثاقب
انتشارات:نشر سخن نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۹از ۱۳ رأی
۲٫۹
(۱۳)
اشک‌ها همان احساس ابرازنشدهٔ غریب مانده در دلش بودند که یکی پس از دیگری بر روی گونه‌اش فرود می‌آمدند.
shiva._.f
درد که یکی باشد آدم از پسش برمی‌آید اما... لعنت به ازدیاد درد.
n re
با دیدن گاری لبوفروشی کنار خیابان، محو خاطرات شیرین گذشته بود. چقدر خوب که بعضی خاطره‌ها عطر و بو داشتند.
shiva._.f
من اگه می‌تونستم به شماها بفهمونم درمون دردای وامونده‌تون سیگار نیست، همراه خودم روح اجدادمم به آرامش می‌رسید!
n re
همیشه هم خواستن، توانستن نبود!
n re
کی می‌دونه چی گذشته این همه سال؟
n re
امان از درد عشق و درد دوری...
n re
کوچهٔ علی‌چپ جای خوبیه! البته تا وقتی نرفتی توش فکر می‌کنی خوبه. همین که پا بذاری توش در و دیواراش لهت می‌کنن.
n re
وقتی قبول کنی هنگام درد فریاد نزنی، دنبال چاره نباشی، کسی هم دردت را نمی‌بیند و صدایت را نمی‌شنود. خاصیت درد این است. با درد همراه شدن، خود سهم مجزایی از درد دارد. صدای درد را که درنیاوری، شکل تنهایی می‌گیرد...
n re
«آدما کافیه نقطه‌ضعفتو بشناسن، عزیزترینتم که باشن، یه روزی پا می‌ذارن رو همون نقطه و تا مطمئن نشن که جاش برای همیشه موندگاره، دست از فشار برنمی‌دارن.»
n re
خیلی‌ها آرزوی ایستادن در جایگاهش را داشتند. شاید دلیلش از دور تماشا کردن او بود. آدم‌ها همه از دور رؤیایی به نظر می‌رسیدند!
n re
«اینجا انتهای یک خیابان جانکاه بود!» جایی که هر بار به آن می‌رسیدند وقت خداحافظی بود.
n re
فکر و خیال که خفه نمی‌کنه! یکسره‌ت می‌کنه. یهو از ریشه می‌زنه و فاتحه...
n re
لعنت به این برگشتنی که دردش کمتر از آن رفتن کذایی نبود!
n re
تلخ بود جان او نبودن وقتی طعم جان او بودن را چشیده بود.
n re
بی‌خود کردی گفتی تا تهش هستی... وقتی جنم موندن پای عهدی که بستی رو نداشتی.
n re

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۱۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۶۱۸ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان