بریدههایی از کتاب وقتی همه چیز از هم می پاشد
۳٫۰
(۳۱)
«وقتی خیلی بد درد میگیرد، برای این است که زیاد از حد سفت چسبیدهام.»
mahshid
خیال میکنیم هدفْ گذشتن از این آزمایش یا حلکردن مسئله است، اما حقیقت این است که مسائل واقعاً حل نمیشوند. در کنار هم قرار میگیرند و از هم میپاشند. سپس دوباره در کنار هم قرار میگیرند و دوباره از هم میپاشند. فقط همین است. شفا آنجا حاصل میشود که برای اتفاقافتادن همهٔ اینها جا باز کنیم: جا برای اندوه، برای تسکین، برای بیچارگی و برای خوشی
Sheida Shahparast
رنج بخشی از زندگی است و مجبور نیستیم فکر کنیم که چون شخصاً حرکت اشتباهی انجام دادهایم، رنج میکشیم.
روانشناس هستم
ناامیدی و اضطراب پیامآورانی هستند که میگویند قرار است به سرزمینهای ناشناخته وارد شویم.
mahshid
همهٔ ما به پرهیز از درد اعتیاد داریم.
mahshid
اگر خود را ملزم کنیم همان جا که هستیم بمانیم، تجربههایمان بسیار ملموس میشوند. وقتی جایی برای فرار نداشته باشیم، همهچیز خیلی واضح به چشم میآید.
mahshid
زندگی معلم و دوست خوبی است. همهچیز همواره درحال تغییر است؛ فقط اگر متوجه شویم. هیچچیز هرگز به آن شکلی که دوست داریم اتفاق نمیافتد.
hadise
هر روز میتوانیم به خشونتی که در جهان است فکر کنیم، در نیویورک، لسآنجلس، هالیفاکس، تایوان، بیروت، کویت، سومالی، عراق، همهجا. سراسر دنیا، همه همواره به دشمن هجوم میبرند، و این درد تا ابد روی هم تلنبار میشود. هر روز میتوانیم در این خصوص عمیقاً تفکر کنیم و از خود بپرسیم: «آیا من هم به این خشونت در جهان خواهم افزود؟» هر روز، در لحظهای که اوضاع به مرز انفجار میرسد میتوانیم فقط از خود بپرسیم: «آیا صلح را تمرین میکنم، یا به جنگ اضافه میکنم؟»
mahshid
زندگی درست شبیه سوارشدن در قایقی است که قرار است به دریا برود و غرق شود.
mahshid
ما اساساً تنهاییم و هیچچیزی در هیچجایی نیست که به آن تکیه کنیم و اضافه کنم که این مشکل نیست.
mahshid
«تنها هر آنقدر که خود را مدامومدام در معرض نابودی قرار دهیم، آنچه نابودنشدنی است میتواند در ما یافت شود.»
mahshid
بهجای پسزدن یا رهاکردن آن تجربه، میتوانیم اجازه دهیم انرژی آن احساس و کیفیت چیزی که حس میکنیم قلبمان را بشکافد و وارد شود. گفتنش راحتتر از عملکردنش است، اما روش باشکوهی است برای زندگیکردن. یقیناً این راه شفقت است، راه پرورشدادن شجاعت و عاطفهٔ انسانی.
mahshid
نکتهٔ دردآور این است که وقتی به بیزاربودن تن بدهیم، بیزاربودن را تمرین میکنیم. وقتی به خشونت تن بدهیم، خشونت را تمرین میکنیم. این خصوصیات را هرچه بیشتر به خود بگیریم، قویتر میشوند. غمانگیز است که چقدر میتوانیم در آسیبزدن به خود و دیگران مهارت کسب کنیم؛ بنابراین شگرد کار این است که مهربانی و رهاکردن را تمرین کنیم
mahshid
درگیربودن با تصویری که از خود برای دیگران ایجاد میکنیم مثل کر و کوربودن است. مانند این است که گونیِ سیاهی سرمان کرده و در میان زمین وسیعی از گلهای وحشی ایستاده باشیم. مانند این است که کنار درختی پر از پرندههای آوازهخوان برویم و پنبه در گوش داشته باشیم.
mahshid
وقتی صبح بیدار میشوی و ناغافل درد بیگانگی و تنهایی سراغت میآید، آیا میتوانی از آن مانند فرصتی طلایی استفاده کنی؟ بهجای آنکه خودت را خفه کنی یا احساس کنی که اتفاقی بهشدت اشتباه درحال رخدادن است، همان جا و در همان لحظهٔ غم و هوس، آیا میتوانی آرام بگیری و فضای بیحد و حصر قلب آدمی را لمس کنی؟ دفعهٔ بعد که چنین فرصتی نصیبت میشود این را امتحان کن.
mahshid
جستوجوی امنیت یا بینقص بودن، به وجد آمدن از احساس بینقص بودن و تأیید دیگران، احساس راحتی و بینیازی مرگ است. هیچ هوای تازهای در آن نیست.
mahshid
عادت کردهایم با دیدن حتی کوچکترین نشانهای از ترس هول شویم و وحشت کنیم. کافی است احساس کنیم بهسمتمان میآید تا اسباب و وسایلمان را جمع کنیم و برویم.
mahshid
باید به اکتشاف ادامه دهیم و پا پس نکشیم، حتی وقتی میفهمیم چیزی آنگونه که خیال میکردیم نیست.
mahshid
مادامیکه به امید معتاد باشیم، فکر میکنیم میتوانیم شدت تجربههایمان را کم یا زیاد کنیم یا بهنحوی تغییر دهیم و اینگونه بیشتر رنج میکشیم.
mahshid
این فکر که درنهایت میتوانیم همهچیز را جمعوجور کنیم غیرواقعی است. جستوجوکردن برای امنیتی پایدار بیفایده است. رهاکردن عادتهای بسیار کهنه و بسیار چسبندهٔ ذهن نیاز به این دارد که بعضی از اساسیترین مفروضات خود را طور دیگری ببینیم. باورداشتن به یک خودِ دیگر و کاملاً مستحکم، ادامهٔ جستوجوی لذت و پرهیز از درد، تصور اینکه کسی «آن بیرون» بهخاطر درد ما مقصر است؛ آدم باید از این نوع فکرکردن خسته شود. باید این امید را رها کند که چنین طرز فکری درنهایت برای ما خوشحالی به بار میآورد. وقتی بتوانیم این عقیده یا امید را که جایی برای پنهانشدن وجود دارد زیر سؤال ببریم، زجر و سختی بهتدریج کمرنگ میشود.
امیر
هرچه رخ میدهد نه آغاز است نه پایان؛ فقط همان تجربهٔ انسانی معمولی است که از اول دنیا برای آدمهای عادی رخ میداده.
mahshid
«برای زندگیکردن زیادی سرت شلوغ بود!»
mahshid
کلمهٔ ذهنآگاهی به یکیبودن با تجربههایمان اشاره دارد، نه به جداکردن خود از آنها
mahshid
همهٔ ما به امید معتادیم، امید به اینکه شک و معما از بین خواهد رفت. این مخدر تأثیر دردآوری در جامعه دارد: جامعهای که بسیاری از مردمش به داشتن زمین محکمی زیر پایشان معتاد شدهاند جای چندان مهربانانهای نیست.
mahshid
بشر بسیار پیشبینیپذیر است. فکر کوچکی پدیدار میشود، بعد شتاب میگیرد و قبل از اینکه بفهمیم چه اتفاقی افتاده، درگیر امید و ترس میشویم.
mahshid
آنچه براساس عادت مانع میدانیم درحقیقت دشمن ما نیست، دوست ماست. آنچه مانع میدانیم، درواقع روشی است که جهان و تمامی تجربهمان از طریق آن به ما میآموزند که کجا گیر افتادهایم.
mahshid
اینکه چگونه خود را از لحظهٔ کنونی محروم میکنیم غمانگیزترین چیز است.
mahshid
«وقتی بتوانی دوست خوبی برای خودت شوی، شرایطت نیز دوستانهتر میشود.»
Hamide
از هم پاشیدن همهچیز نوعی آزمایش و همچنین نوعی شفاست. خیال میکنیم هدفْ گذشتن از این آزمایش یا حلکردن مسئله است، اما حقیقت این است که مسائل واقعاً حل نمیشوند. در کنار هم قرار میگیرند و از هم میپاشند. سپس دوباره در کنار هم قرار میگیرند و دوباره از هم میپاشند. فقط همین است
mcut
هیچچیز آنگونه که فکرش را میکردیم نیست
کاربر ۷۵۹۸۶۴۹
حجم
۱۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۵۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان