بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب به انتخاب مترجم | طاقچه
تصویر جلد کتاب به انتخاب مترجم

بریده‌هایی از کتاب به انتخاب مترجم

۴٫۶
(۷)
کینکائید می‌گوید: «مادرم زمین حاصلخیز من است و اگر او نبود بعید می‌دانم به دنیای هنر جذب و نویسنده می‌شدم. همیشه صدایش با من است و در بیشتر داستان‌هایم حضور دارد.»
پویا پانا
همیشه دروغ به منظورِ بد نیست. گاهی به دلیل آرزو است: تحقق آنچه انجامش در واقعیت ممکن نیست.
پویا پانا
در زندگی تله‌های زیادی سر راه ماست. هر کس ممکن است در آن‌ها گرفتار شود. ظاهراً همه‌چیز دارد خوب پیش می‌رود و در یک شب زیبای زمستانی کتابی را برمی‌داریم بخوانیم. همان صفحهٔ اول با کمال تعجب متوجه می‌شویم داستان زندگی خود ماست.
پویا پانا
جک گفت: «من که دیگه تا این کتاب‌هام رو نخونم قصد ندارم چیز تازه‌ای از آمازون سفارش بدم.»
پویا پانا
اساساً ما با ایجاد دلواپسی و دلسوزی عذاب‌آور برای کسانی که دوستمان دارند و همین‌طور اینکه آن‌ها را دائم در هراس قرار می‌دهیم، پیرشان می‌کنیم و می‌کشیم.
atr.e.kaaaj
چه وحشتناک است این زندگی! نفرت‌انگیز و دیگر هیچ...
پویا پانا
ظاهراً بیشتر آدم‌ها حقیقت را می‌دانند اما بر آن سرپوش می‌گذارند.
پویا پانا
هر کتاب‌خوانی می‌داند هر چه را بخوانی بر زندگی‌ات تأثیر می‌گذارد. منظورم از کتاب‌خوان یا "خواننده" کسی است که وقت خواب کتابی، نوشته‌ای را برمی‌دارد و مشغول خواندن می‌شود. از این به بعد او دیگر کتاب‌خوان است. (بنا بر فرض دیگر، در دوره‌هایی از زندگی، "تو" وقتی باسواد می‌شوی که عادت کتاب‌خوانی قبل از خوابت جایگزین نیم ساعت نشستن جلوی تلویزیون شده است.)
پویا پانا
جک گفت: «من که دیگه تا این کتاب‌هام رو نخونم قصد ندارم چیز تازه‌ای از آمازون سفارش بدم.»
پویا پانا
بخت یارش بود که در خانواده و جامعه‌ای فهیم زندگی کرد که او را "دیوانه" ندانست و از دنیا جدایش نکرد و الا بعید بود نویسندهٔ بزرگی شود.
پویا پانا
ژرژ سیمنون در کتاب وقتی پیر بودم (یادداشت‌های پراکندهٔ روزانهٔ او)، می‌نویسد: «هر کسی پا به زندگی‌ام گذاشت و لحظه‌ای از آن را ربود، از خود حفره‌ای به جا گذاشت.»
پویا پانا
«نویسنده باید هر چه زودتر به شهرت برسد. اگر این دیر سراغش بیاید، لذت موفقیت کامل نیست... اگر صبر پیشه کند، زمان صبور نیست و منتظر کسی نمی‌ماند.»
پویا پانا
«آن که جست‌وجو می‌کند نمی‌یابد اما آن که نمی‌گردد پیدا می‌شود.»
atr.e.kaaaj
پروست چگونه زندگی‌اش را اداره کرد؟ بسیار کوشید حالا که مادرش ترکَش کرده (مادری که پروست به‌خاطر وابستگی بیش از حد به او و همین‌طور سختگیری‌هایش، هم از او نفرت داشت و هم می‌پرستیدش)، او را به قتل برساند و تصویرش را از ذهن خود پاک کند. برای این کار، هنری وان‌بلارنبرگ را واسطه قرار داد. مرد بیچاره مادر دلبندش را کشت و پروست داستانش را نوشت. انگار خودش در قتل شرکت کرده بود. قتل‌های داستانی همین‌طور است دیگر. نویسندگان قاتل را دست‌کم نگیریم. بیخود نیست که گفته‌اند در داستان کسی واقعاً نمی‌میرد و همهٔ قتل‌ها ساختگی است. اینجا همه‌چیز نمایش است.
علیرضا کریمی

حجم

۴۹۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۴۹۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان