بریدههایی از کتاب اقیانوس مشرق
۴٫۶
(۹۳)
دیر آمدم آقا... مرا در قلعهتان جایی هست؟!
📖
السّلام علیکَ یا علیبنموسی الرضا
چڪاوڪ
زخمی که با درد آمده است، بیدرد نمیرود. اندکی تحمّل کن.
چڪاوڪ
کاخ همه شاهان جهان را که بگردی
دربار کسی پنجره فولاد ندارد
آلوین (هاجیك) ツ
_ آن کس که کمتر حرف میزند، بیشتر فکر میکند. دانشی که در سکوت نهفته است، در حرفزدن نیست.
"Shfar"
_ امام ما بیفاصله است. حیّ و حاضر است. سلامش کنی پاسخ میدهد.
"Shfar"
امام ما بیفاصله است. حیّ و حاضر است. سلامش کنی پاسخ میدهد.
چڪاوڪ
مرگ کوچ است از دیاری به دیاری دیگر. من همیشه زندهام؛ اما بهشکلی دیگر و در جایی دیگر.
چڪاوڪ
کبوتری هستم که هوای علیبنموسیالرضا به سر دارم و بالم شکسته. برایم دعا کنید.
میـمْ.سَتّـ'ارے
آیا با نگاهی سراسر تردید میتوان به حقیقت رسید؟!
چڪاوڪ
بهشت را رایگان نمیدهند. بهشت را باید با اعمال خود خرید.
چڪاوڪ
کاخ همه شاهان جهان را که بگردی
دربار کسی پنجره فولاد ندارد
آیه
آیا آنقدر که ما از مار وحشت میکنیم، از دنیا نیز وحشت کردهایم؟!
چڪاوڪ
برای علیبنموسیالرضا فاصلهها مفهومی ندارد. هرجا که تصور کنی، او هست. جایی نیست که نباشد. فاصله، حجاب ماست نه حجابِ او. او را حجابی نیست، مگر آنکه خدا بخواهد.
چڪاوڪ
نماز کلید مناجات است
دلتنگِ ماه
راهزن گاه بهشکل آدمی است که شمشیر برهنه از نیام کشیده و هستی و داراییات را میطلبد، گاه بهشکل چاهی است که بر سر راهی درآمده و ممکن است از چَشمهای خوابآلودهات پنهان بماند و گاه در شمایل وسوسههای ذهن خودت بر تو چیره میشود. آنگونه که بیراههای را در خیال تو راه نشان میدهد و تو به گمانِ راه، در آن پای مینهی و جز سرگشتگی و گمگشتگی مقصدی نخواهی داشت.
چڪاوڪ
آدمی که امامش را نشناسد، همانند کسی است که تشنۀ آب باشد و گنداب بنوشد.
چڪاوڪ
... ما در پناه خداییم
"Shfar"
معصوم را معصوم باید روایت کند و بس. که زبان و کلام و اندیشۀ خلایق حقیر و ناقص است. جزء کجا میتواند کُل را روایت کند.
چڪاوڪ
فرقِ میان زندگی و مرگ، فقط یک قدم است. چشمت به جاده باشد. یک قدم که از جاده منحرف شوی در برهوتی، و برهوت آغاز گمشدن است.
چڪاوڪ
هر تجربه، درسی جداست از تجربهای دیگر.
چڪاوڪ
در راههای دور و غریب، همراه از شمشیر بهتر است.
چڪاوڪ
هرجا که راهی هست، راهزنی هم هست!
چڪاوڪ
دیدن، ملاک مناسبی برای ایمان نیست جوان! چشم از حواس است و حواس خطاپذیر است. آیا در برهوت، سرابی ندیدی که آب بِنَماید و آب نباشد؟!
چڪاوڪ
زیارت، رسم ادب است و ادب خصلت آدمی است.
چڪاوڪ
علیبنموسیالرضا هم نزد مُحبّان و دوستداران و طرفدارانش پسندیده بود و هم درمیان مخالفان و دشمنان و بدخواهانش.
دلتنگِ ماه
به من گفت هر بار که از این چاه آبی نوشیدی، جدّم حسین را صدا بزن.
دلتنگِ ماه
کسی که امامِ زمانِ خود را بهدرستی بشناسد، از او فاصله نمیگیرد.
چڪاوڪ
جای گلایه نیست. شکر. الحمدلله رب العالمین!
چڪاوڪ
اگر در این دنیای ظاهری فانوسی به دستم نداد، در عوض، در دلم کلام شما فانوسی است که بهراحتی راه را از چاه باز شناسم.
آرام
حجم
۱۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۶ صفحه
حجم
۱۵۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۶ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان