شاید از سرِ ترحم است که تصور میکنیم سالخوردهجماعت بسیار شکموست، چون دلمان میخواهد قانع شویم که لااقل همین برایشان مانده، حال آنکه اغلب لذتهای ذائقه مثل بقیهٔ چیزها ناگزیر از بین میرود.
Mostafa F
گاهی با خودش میگفت شاید هنر باید شبیه همین باشد؛ فعالیتی معصومانه و سرخوشانه و تقریباً حیوانی.
Mostafa F
ادامه داد: «خود ما هم جزو محصولات هستیم؛ محصولات فرهنگی. ما هم از رده خارج میشویم. عملکرد سیستم هم همینطور است، غیر از اینکه کلاً خبری از بهبود فنی یا کاربردی آشکاری نیست؛ فقط میماند نیاز محض به تازگی.»
با بیخیالی ادامه داد: «اما این چیزی نیست، هیچی نیست...»
مریم
ژاسلن خاطرنشان کرد: «درمجموع خودش را گُه خاصی حساب میکرده...»
فربر بهآرامی پاسخ داد: «حق داشته. میدانی، نویسندهٔ بدی نیست...»
Mostafa F
آنقدر بیکار بود که از چند هفته قبل بنا کرده بود با آبگرمکنش حرفزدن. و نگرانکنندهتر این بود که حالا انتظار داشت آبگرمکن جوابش را بدهد
Mostafa F