بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ملاقات بانوی سالخورده | طاقچه
تصویر جلد کتاب ملاقات بانوی سالخورده

بریده‌هایی از کتاب ملاقات بانوی سالخورده

انتشارات:نشر قطره
امتیاز:
۳.۳از ۱۲ رأی
۳٫۳
(۱۲)
عن‌قریب از تو چیزی باقی نخواهد موند، جز خاطرهٔ یک عاشق مرده در مغز من.
حنای
اما عشق من هرگز نتونست بمیره. ولی زنده هم نموند، بلکه تبدیل به چیز وحشتناک و زشتی شد مثل خود من، مثل این قارچ‌های رنگ‌ورورفته
حنای
«زندگی غم‌انگیز است، هنر شادی افزاست»
حنای
ما و به دنبال ما تمام اهالی گولن، توی این سال‌های طولانی خودمونو نگه‌داشتیم، فقط به یه امید. به امید اینکه یه روز عظمت باستانی گولن تجدید بشه و ما بتونیم مثل دوران گذشته از امکاناتی که خاک وطن به طور فراوان در اختیارمون می‌گذاره استفاده کنیم. در عمق زمین‌های سراشیب پوکن‌رید نفت وجود داره. زیر جنگل کنرادز وایلر معادن خوابیده. ما فقیر نیستیم خانم، فراموش‌شده هستیم.
لنا
شهردار: آقایون، خانم میلیاردر تنها امید ماست. کشیش: بعد از خدا. شهردار: بعد از خدا. معلم: اما خدا دست توی جیبش نمی‌کنه.
لنا
اگر ما در میان خود جنایتی را نادیده انگاریم، دیگر نمی‌توانیم زنده بمانیم.
لنا

حجم

۹۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۹۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان