
بریدههایی از کتاب حافظ حافظه ماست
۴٫۲
(۶)
سبک حافظ به این صورت که هست، خطی نیست؛ یعنی پیگیر و اسیر یک خط باریک معنایی نیست که ملزم باشد بیهیچ تخطی و تجاوزی مثل یک قطار صبور درازنای ریل خود را صرفاً به قصد انجام وظیفه و با نظمی ساعتوار بپیماید؛ بلکه چونان حرکت ناپیدای غنچهای نیم شکفته سیری دوری و دایرهای و فوارهوار دارد. خوشه به خوشه مثل چشمهای میجوشد. سیرش و ساختمانش حلقوی، یا بلکه کروی است. در همه سو میگسترد. همین است که از همهجا میتوان خواندنش را آغاز کرد و یا بهپایان برد. «تؤتی اکلها کل حین» (ابراهیم، آیه ۲۵)، (گویی بهجای آنکه بخوانیاش میخواندت.)
M.
غزل حافظ یک بعدی و خطی نیست که ارتباط بین مفاهیم فقط از طریق توالی و ترتیب ظاهری آنها برقرار باشد. غزل حافظ یک حجم کثیرالاضلاع در ذهن خواننده میسازد، و لاجرم در ذهن خود شاعر هم از پیش بوده است، که ترتیب و توالی ظاهری توفیر چندانی بهبار نمیآورد.
M.
حافظ حتی در عهد جوانی، چندان از ذوق انتقادی پیشرفتهای برخوردار بود که وحدت (ظاهری و مضمونی) غزل را در محراب چندجانبگی و هنرمندانگی بیشتر، فدا کند. موفقیت شیوه و شگرد نوینی که او اینک در کار کرده بود در گروی یک انضباط هنرمندانه سخت و حساسیت خارقالعادهای در برابر شکل و صورت (غزل) بود.
M.
قرآن کریم صرفاً اثری زبانی نیست، بلکه ادبی هم هست.
M.
من آن مرغم که هر شام و سحرگاه
ز بام عرش میآید صفیرم
خوشا آن دم کز استغنای مستی
فراغت باشد از شاه و وزیرم
M.
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
M.
این جهان و آن جهان مرا مَطَلب
کاین دو گم شد در آن جهان که منم
M.
شبهدرویشهایی که هزار کرامت و معجزه ظاهر و باطن به خودشان نسبت میدهند. یا اگر مریدشان یک خواب میدید، زود آن را ضرب در چند میکنند و بهصورت شاهدی بر جلالت قدر خودشان میآورند. درحالیکه، حافظ کرامتستیزی میکند. حافظ نه اینکه فکر کنید با کرامت در اصل مخالف است، نه، بلکه از کرامتفروشی، کرامتنمایی و از این مدعیان به اصطلاح مریدفریب است که انتقاد دارد.
M.
در غزلهایی که حافظ سربهسر یارش، یا خوبرویی گذاشته، بهنوعی، البته خفیفتر و کمرنگتر، از مقدسات بوده ـ مقدسات اجتماعی /فرهنگی. اما حافظ این حریم را هم رعایت نمیکند.
M.
اصولا غزل از تشبیب قصاید جدا شده، در ابتدا، در نزد مثلا انوری و سنائی و عطار و مولوی، از انسجام معنایی برخوردار است. این انسجام در اوج غزلسرایی فارسی پیش از حافظ، یعنی در نزد سعدی نیز تا حد زیادی محفوظ است و حافظ با آنکه بیش از هر شاعر دیگری از سعدی اثر برده و به اقتفای بسیاری (بیش از صد) غزل او رفته و بسیاری از مضامین او را اقتباس کرده و چندین مصراع او را عیناً در غزلیات خود درج و تضمین کرده است، بافت سخنش از نظر عدم تلائم و فقدان انسجام معنایی، کمترین شباهتی با سخن منسجم سعدی ندارد.
M.
ساختمان غزل حافظ متأثر از سورههای قرآن است. قرآن و دیوان حافظ هر دو توسناند، زودآشنا ولی دیریاباند. با یک دوبار خواندن، مخصوصاً اگر بدون حضور قلب و قصد قربت باشد، راهی به درونشان نمیتوان برد. از طرف دیگر هر دو سهلالتناول مینمایند. بسیاری کسان بودهاند و هستند که فقط سواد خواندن قرآن یا فقط دیوان حافظ را دارند. من خود مادربزرگی داشتم که فقط قرآن و حافظ میتوانست بخواند و روزنامه نمیتوانست بخواند! بیسوادانی بودهاند که قرآن یا حافظ را از بر داشتهاند و از رو نمیتوانستهاند بخوانند.
M.
گویند که روزی شاه شجاع به زبان اعتراض خواجه حافظ را مخاطب ساخته گفت هیچیک از غزلیات شما از مطلع تا مقطع بر یک منوال واقع نشده، بلکه از غزلی سهچهاربیت در تعریف شراب است، و دو سه بیت در تصوف و یک دو بیت در صفت محبوب، و تلون در یک غزل خلاف طریقت بلغاست. خواجه حافظ فرمود که آنچه بر زبان مبارک شاه میگذرد، عین صدق و محض صواب است، اما معذلک شعر حافظ در آفاق اشتهار یافته و نظم دیگر حریفان پای از دروازه شیراز بیرون نمینهد...
M.
وقتی که حافظ میگوید: «شعر حافظ همه بیتالغزل معرفت است» تلویحاً یا بلکه تصریحاً به استقلال هر بیت یا اغلب ابیات غزلش اشاره دارد. یا آنجا که میگوید:
حافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشت
طایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود
گذشته از اینکه از روی فروتنی نظم خود را پریشان خوانده است (و از ایهام تضاد بین نظم و پریشان غافل نبوده است) ناخودآگاه اقرار گونهای به تنوع مضامین (حتی ظاهراً تا حد تشتت) غزلیات خود کرده است که باز هم تکرار میکنم این نه عیب غزل حافظ که حسن آن است.
M.
«قرآن وحینامه اعجازآمیز الهی است که به زبان عربی، به عین الفاظ توسط فرشته امین وحی، جبرئیل، از جانب خداوند و از لوح محفوظ، بر قلب و زبان پیامبر اسلام (ص) هم اجمالا یکباره و هم تفصیلا در مدت بیست و سه سال نازل شده
M.
به برآورد غیرقابل اثبات، ولی تخمینی و تفننی بنده از میان نزدیک به پانصد غزل حافظ در حدود ۱۵۰ ـ ۱۷۵ غزل (کمابیش یک سوم) از غزلیات حافظ در اوج اعتلا و تلالؤ هنری و زبانی ـ ادبی است. ۲۰۰ ـ ۲۵۰ غزل متوسط است که با غزلهای معاصرانش ازجمله کمال خجندی، ناصر بخارایی، سلمان ساوجی، عبید زاکانی، عماد فقیه کرمانی، و شاه نعمتالله ولی و دهها تن دیگر، همانند است. مابقی که حداقل هفتادوچند، و حداکثر در حدود ۱۵۰ غزل است یک قدری هم از متوسط کمتر است و به تعبیر طنزآمیز «خیلی متوسط» است. و رندان روزگار شعر متوسط را تعبیر محترمانهای از شعر غیر خوب میدانند.
M.
بزرگانی چون ابوحامد محمدغزالی قائل به وجود غث و سمین (= فراتر و فروتر= فاضل و مفضول) در قرآن بودهاند که در این باب استدلال هم کردهاند.
M.
سیوطی یعنی حافظ جلالالدین عبدالرحمن سیوطی (۸۴۹ ـ ۹۱۱ ق) اصلا ایرانی است. نیاکانش ایرانی بودهاند و خودش زاده در اسیوط مصر است و به همین لحاظ به «سیوطی» شهرت دارد. او یکی از درست اعتقادترین و مقبولترین و پرکارترین محققان و علمای اسلام در قرن دهم هجری است و پایگاه علمیاش تا بهحدی بلند است که او را مجدَّد رأسِ مائة (= احیاگر علوم و سنن و اندیشه اسلامی در آغاز قرن دهم هجری) شمردهاند.
M.
آری خداوند متکلم است، اما نه به زبانی خاص. بلکه به زبانهایی که در مورد هر فردی یا هر پیامبری فرق دارد. فیالمثل میتوان گفت که خداوند با حضرت ابراهیم (ع) به زبان کلدانی /آشوری، یا با حضرت موسی (ع) و اغلب انبیا (که گاه به انبیا بنیاسرائیل معروفاند) به عبرانی /عبری، با حضرت عیسی احتمالا به سریانی، و به همین ترتیب با پیامبر ما ـ صلیالله علیه و آله و سلّم ـ به عربی و به وحی سخن گفته است. جز در مورد زبان حضرت موسی (ع) و حضرت رسول (ص) سایر زبانها را به حدس و احتمال یاد کردم؛ زیرا جای تحقیق دارد و در بحث ما تفاوتی ایجاد نمیکند.
M.
در قرآن کریم به برآورد استاد نامدار علوم قرآنی، حضرت آیتالله معرفت در حدود دویست آیه متشابه وجود دارد.
M.
از سوی دیگر، چنین نیست که حافظ فقط اندیشهوری شاعر و شاعری اندیشهور و تحت تأثیر اندیشه و شعر خیام باشد. آری اگر فقط یک تن و یک تأثیر بزرگ را یاد کنیم، بیشک جز خیام نیست.
M.
سروده، و غالباً به قول معروف، غزل او را میسروده است، نه او غزل را.
M.
آری زندهسرایی و زندگیسرایی میکند. هم خردهمضمونهای شعری میگوید، هم معنیهای کلان ذیربط با زندگی تا ابیاتی که حکمت و فلسفه ژرفی را در آن طرح کرده است.
M.
رندی حافظ برای خوش زیستن است، برای رستگار شدن نیست. شخص همان اثرش است. حافظ کسی نیست که در شیراز و در حافظیه مدفون است. بهقول دیگری، «در سینههای مردم عاشق، مزار اوست». عجیب این است که حافظ با ما معاصر است. یعنی ما با او خیلی احساس نزدیکی و انس میکنیم.
M.
حافظ به مسائلی میپردازد که آن مسائل فراادبیات است؛ مهجور نیست، کلیشه نیست، سخنان دور از ذهن نیست. زندگی را راه داده است به شعر؛ و این آسان نبوده اگر بود، همه این کار را میکردند.
M.
حافظ از بسیاری از مسائل حرف میزند. برای این کار، هوشمندانه غزل را دستکاری کرد. یعنی ربط هر بیتی را با قبل و بعد خودش برید. این کار واقعاً انقلاب بزرگی بود که حافظ در شعر فارسی انجام داد.
M.
دیدم که خواجو یا سلمان متوجه این معنی نیستند. حافظ به همین جهت که ضربالمثل میگوید و به معنا میپردازد، میشود تکبیتهای زیادی از او در ذهن داشت. اما سلمان همان موجودات شعری را به جان هم میاندازد. مثل اینکه به جهان خارج ربط دادن، اصلا رسم نبوده است.
M.
یک ویژگی دیگر حافظ این است که گلندام (دوست و نخستین گردآورنده دیوان او) هم اشاره کرده و گفته شغل حافظ کارمندی دولت نبوده، اما وی دیوان شعر میخوانده است، چه شعر فارسی چه شعر عربی. حافظ با مهارت متون و دیوانهای شعر فارسی و عربی را عصارهکشی کرده و آنچه را همه خوبان دارند، یکجا دارد. و این یک رسم چندین قرنی هنری است که اگر مطلبی عیناً گرفته، شود، رواست و نامش تضمین است. اگر مضمون یا معنی گرفته و بهتر از اصل بیان شود زهی هنر.
M.
برای همفکر شدن با حافظ، و همنگاه شدن با او، باید با حافظ همفرهنگ شویم و آن فرهنگ را بشناسیم. آنچه حافظ را پدید آورد فرهنگ است، حافظ هم خود فرهنگ خاص وسیعی را پدید آورده است.
M.
به لابه گفتمش ای ماهرخ چه باشد اگر
به یک شکر ز تو دلخستهای بیاساید
به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند
که بوسه تو رخ ماه را بیالاید
M.
یکی از مهمترین خاصههای شعر خوب این است که به یاد ماندنی باشد، هم در حافظه فرد/فردی و هم جمع /جمعی.
M.
حجم
۳۳۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
حجم
۳۳۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
قیمت:
۱۳۶,۰۰۰
۶۸,۰۰۰۵۰%
تومان