هنوز روزی را که به من گفت: 'منظمتر` از دوروتی هستم بهخاطر دارم. ابتدا احساس فوقالعادهای به من دست داد، اما بعد بهشدت نگران شدم. آیا میتوانستم همیشه منظم بمانم؟ حتی اگر میتوانستم، اگر روزی دوروتی هم منظم میشد، چهکار باید میکردم؟ میدانید در چه وضعیت بدی بودم؟ بهطور یقین مادرم فکر میکرد با این کار مرا تشویق میکند. اما تنها نتیجهٔ این برخورد او، صرفاً تشدید حس رقابت من با خواهرم بود
f.1228
«کودکان غالباً تحسین دیگران را از خواهر و برادرشان مترادف با تحقیر خود میدانند. آنها جملهٔ 'برادرت خیلی با ملاحظه است`، را چنین تفسیر میکنند: 'بهنظر مامان، من بیملاحظهام.` چه خوب است که اظهارنظرهای مثبتمان را دربارهٔ هر کودک صرفاً به خود او بگوییم.»
f.1228
در مورد کودکان نیز صادق است. آنها باید بتوانند همهٔ احساسات و آرزوهای خود را دربارهٔ خواهر، برادرشان آزادانه بیان کنند ــ حتی احساسات ناخوشایندشان را.»
f.1228
«و حالا به شما میگویم که چه چیز مرا در ترک این الگو کمک کرد. هر زمان وسوسه میشدم که یکی از فرزندانم را با دیگری مقایسه کنم، با خود میگفتم: 'صبر کن! این کار را نکن! حرفت را بهطور مستقیم و بدون اشاره به دیگری، بگو. کلید حل معما، 'وصف کردن` است.
f.1228
. وظیفهٔ ما این است که به آنها بیاموزیم بدون آسیب رساندن به یکدیگر، خشمشان را ابراز کنند.»
f.1228
والدین مشتاق بودند ببینند که اگر آرزوهای غیر عملی فرزندانشان را در عالم رؤیا برآورده کنند، چه نتیجهای حاصل میشود. نتایج حاصله، در برخی موارد، شگفتآور بود.
f.1228
اساساً سعی ما بر عدم مداخله در دعوای کودکان است، ولی وقتی مجبور به این کار باشیم، با این تفکر دخالت میکنیم که در اولین لحظهٔ مناسب، حل و فصل مشکل را به طرفین دعوا محول کنیم.
f.1228