بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لبخند | طاقچه
۲٫۶
(۵۳)
او هرگز، تا بدین حد، دل‌مرده و لبانش خالی از لبخند نبود.
خسته
همیشه زندگی را جدی گرفته و در حقِ خودش سخت‌گیری کرده بود. جدیتی که اکنون از پا درش آورده بود.
Maryam Bagheri
همیشه زندگی را جدی گرفته و در حقِ خودش سخت‌گیری کرده بود. جدیتی که اکنون از پا درش آورده بود.
پویا پانا
همیشه زندگی را جدی گرفته و در حقِ خودش سخت‌گیری کرده بود. جدیتی که اکنون از پا درش آورده بود.
دیانا
لبخند تصمیم داشت که تمام شب را بیدار بماند، نوعی ریاضت‌کشی شاید. در تلگراف خیلی مختصر ولی گویا آمده بود: ‌«حال اوفلیا وخیم.» احساس کرد که در آن شرایط، رفتن به کوپه‌ی خواب کار بیهوده‌ای است. پس در کوپه‌ی درجه‌یک، خسته و فرسوده نشست در هنگامی ‌که شب، خودش را به آسمان فرانسه تحمیل می‌کرد.
𝘼𝙂𝘿`𝘚𝘶𝘨𝘢
_ قوی باش! ... قوی، قبول؟
azita_hoseinzehi
تصمیم داشت که تمام شب را بیدار بماند، نوعی ریاضت‌کشی شاید. در تلگراف خیلی مختصر ولی گویا آمده بود: ‌«حال اوفلیا وخیم.» احساس کرد که در آن شرایط، رفتن به کوپه‌ی خواب کار بیهوده‌ای است. پس در کوپه‌ی درجه‌یک، خسته و فرسوده نشست در هنگامی ‌که شب، خودش را به آسمان فرانسه تحمیل می‌کرد. طبیعتاً او می‌بایست در کنار بستر اوفلیا باشد؛ اما اوفلیا او را فرانخوانده بود. به همین خاطر بود که او در واگن قطار بیدار نشسته بود. در اعماق قلبش ثقلی بسیار سنگین و سیاه را احساس می‌کرد: چیزی شبیه به غده‌ای مالامال از ملال مطلق که شریان‌های حیات‌بخشش را به ‌شدت می‌فشرد.
💕Adrien💕
همیشه زندگی را جدی گرفته و در حقِ خودش سخت‌گیری کرده بود. جدیتی که اکنون از پا درش آورده بود.
سعیده حمیدی
و آنگاه‌که سپیده سر زد، سرد و مأیوس دست در دستِ بارانی سرد و منحوس بانو بست پلک‌هایش را و آمیخت با سحرگاهی رنگی و ما ماندیم با همان بامداد پیر همیشگی
میلاد
_کوچولوی طفلکی! گریه کن خُب، گریه کن!
جو مارچ
صورت سبزه‌ی سه‌تیغه‌ی جذابش می‌توانست برای نقاشی چهره‌ی مسیحِ مصلوب الگوی نقاشان قرار بگیرد. با آن ابروان پرپشت مشکی‌رنگی که پریشانی ناشی از عذابی درونی در هم برده بودشان.
امیرحسین
احساس کرد که باز لبخندی دارد
خسته

حجم

۱۱٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

حجم

۱۱٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۰ صفحه

قیمت:
رایگان