بچهها فهمیدند که این خانم مسن یا به قول مارتین، این خانم «مسخرهی مزخرف» ، کتابدار تازهوارد است. او از کتابهای جدیدش مثل نوزادها مراقبت میکرد و آنها را ناز و نوازش میکرد. کتابهایش را با چرخدستی به گردش میبرد، چون هیچ کس به کتابخانه نمیآمد و به آنها سر نمیزد.
Elham jannesari
او از کتابهای جدیدش مثل نوزادها مراقبت میکرد و آنها را ناز و نوازش میکرد.
|قافیه باران|
ما میتوانیم در کتاب سفر کنیم، اما حتماً باید دوباره به دنیای واقعی بازگردیم.
|قافیه باران|
او از کتابهای جدیدش مثل نوزادها مراقبت میکرد و آنها را ناز و نوازش میکرد. کتابهایش را با چرخدستی به گردش میبرد، چون هیچ کس به کتابخانه نمیآمد و به آنها سر نمیزد.
او با افتخار و سربلندی، کوه کتابها را نشان داد و گفت: «این کتابخانهی سیّار من است.»
aftab
او از کتابهای جدیدش مثل نوزادها مراقبت میکرد و آنها را ناز و نوازش میکرد. کتابهایش را با چرخدستی به گردش میبرد، چون هیچ کس به کتابخانه نمیآمد و به آنها سر نمیزد.
او با افتخار و سربلندی، کوه کتابها را نشان داد و گفت: «این کتابخانهی سیّار من است.»
aftab