بریدههایی از کتاب سقراط اکسپرس
۴٫۰
(۳)
سؤالهای بچه، ما را آزار میدهد، اما نه به این دلیل که احمقانه است، زیرا چنانکه باید توانایی پاسخگویی آن را نداریم. بچه مانند سقراط پرده از غفلت ما میگشاید، و درحالیکه این موضوع در بلندمدت میتواند سودمند باشد، در کوتاهمدت آزارنده است. پیتر کریفت میگوید: «اگر نتوانی خاطر کسی را بیازاری فیلسوف نیستی.»
Mephisto
بهترین قضاوتی که میتوان از یک فرد داشت از جوابهایش نیست، بلکه براساس سؤالهایی است که میپرسد.
aalidoosti77
تنها زمانی که توجه خود را کامل و بیهیچ انتظاری معطوف کسی میکنیم، در این «نادرترین و خالصترین شکل بخشندگی
Mohamadreza Bagheri
مکانها به همان اندازه که به آنها بها میدهیم ارزش دارند.
Mephisto
موسیقیای که گوش میکنیم بیش از لباسی که میپوشیم یا ماشینی که میرانیم یا نوشیدنیای که مینوشیم بیانگر شخصیت ما است.
Mephisto
برطرفکردن مشکلی، پیش از آنکه تجربهاش کنی و با آن مواجه شوی مانند آن است که بخواهی بدون خرید مواد غذایی غذا درست کنی.
aalidoosti77
هر چیزی که میل را افزایش دهد موجب رنج میشود. هر چیزی که میل را کاهش دهد - به قول شوپنهاور، از خواستن بکاهد - تسکین رنج است
Mephisto
«به اینکه ایدههایم را از کجا بگیرم یا آنهها به چی اشاره میکنند اصلاً اهمیت نمیدهم.»
Mephisto
در آداب هندی سانیاسی به کسی گفته میشود که تعهدات خانوادگی را رها میکند، از مادیات چشم میپوشد و به دنبال زندگی معنوی به خلوتگاهی در جنگل پناه میبرد.
Mephisto
«در سرکشی، حفاظت جهان نهفته است.» اغلب به اشتباه «بیابان» نقلقول شده، اما منظورش این نبود. بیابان آن بیرون وجود دارد. سرکشی درون ما است. سرکشی یکدنده و راسخ است.
Mephisto
فیلسوف بدبینی میگوید، ما در «بدترین جهان ممکن» زندگی میکنیم. جهانی بدتر از این قابلتصور نیست. این خیلی هم بد نیست. او مینویسد، «زندگی هرچه کمتر آن را درک کنیم شادتر است.»
Mephisto
گارسونی برایش قهوه میآورد - مسلماً رایگان. او بسیار قدردانی میکرد. قدردانی زبانی همگانی است. زبانی که بیش از کلمات با چشمها و با تمام بدن بیان میشود.
Mephisto
شوپنهاور، فیلسوف بدبینی، احتمال قدردانی و همدردی را رد نکرد. ما جهان را به گونهای مجزا تجربه میکنیم، اما شوپنهاور - با انعکاس عرفان شرقی - معتقد بود این برداشت توهمی بیش نیست.
جهان یگانه است. وقتی به دیگری کمک میکنیم به خودمان کمک کردهایم. ما درد دیگران را همچون دردی در تن خود حس میکنیم. نه چون چیزی بیرونی، بلکه چون بخشی از خودمان.
Mephisto
گوش دادن برای شوپنهاور اهمیت داشت. گوش دادن به موسیقی که به قول او «زبان همگانی قلب» است. و همچنین انواع دیگر گوش سپردنها، گوش دادن به شهودت، ورای هیاهو و صداهای جهان. گوش دادن به صداهای خارجی، صحبت به زبانهای دیگر، چون هرگز نمیدانی آگاهی کجا کمین میکند. و البته گوش دادن به آنان که در عذاباند. شوپنهاور خلاف مردمگریزی و ترشرویی همیشگیاش برای همدردی ارزش قائل بود، حتی اگر آن را بیشتر به حیوانات تا انسانهای همتایش نشان میداد.
Mephisto
فیلسوفان بدبینِ بسیاری بودهاند، اما تنها یک فیلسوف بدبینیِ راستین وجود داشته است.
Mephisto
اولین جملهاش معرکه است: «جهان تصور من است.»
برای اولین بار این سخن تکبرآمیز شوپنهاور نیست. فلسفهٔ اوست. او اظهار نمیکند نویسندهٔ جهان است، بلکه میگوید ما واقعیت را در اذهانمان خلق میکنیم. جهانِ او تصورِ او و جهانِ تو تصورِ توست.
Mephisto
ایدئالیست بر این باور نیست که تنها ذهن ما است که وجود دارد. (این را خودباوری مینامند.) آنها میگویند جهان وجود دارد، اما بهعنوان ساختهای ذهنی و تنها زمانی که ما آن را درک کنیم. برای اشاره به قیاس دیگری، چراغ یخچالتان را در نظر بگیرید. هرگاه درِ آن را باز کنید روشن است. ممکن است نتیجه بگیرید همیشه روشن است، اما اشتباه است. شما نمیدانید وقتی در بسته میشود چه اتفاقی میافتد. همین طور نمیدانیم ورای ظرفیت ادراک ذهنمان چه میگذرد.
Mephisto
امیالش بسیارند، ادعاهایش پایانناپذیر و هر میلی میل جدیدی میآفریند. هیچ رضایت محتملی در دنیا نمیتواند عطشش را فرونشاند، هدفی نهایی برای تقاضاهایش در نظر گیرد و حفرهٔ بیانتهای قلبش را پر کند.
Mephisto
اراده تلاشی بیپایان است. اراده میلی بدون رضایت است. پیشنمایش است، اما هیچگاه فیلم نیست. رابطهٔ جنسی است، اما هیچگاه اوج لذت نیست. اراده همان است که سبب میشود سومین نوشیدنی را سفارش دهی، درحالیکه دو تا کافی بود. اراده صدای آزارندهٔ درون سرت است که گاهی گنگ میشود، اما هرگز خاموش نمیشود، حتی بعد از چهارمین نوشیدنی.
اوضاع بدتر میشود. اراده محکوم به نابودی خویش است. شوپنهاور میگوید: «در انتها، اراده باید بهتنهایی به بقای خود ادامه دهد، زیرا دیگر چیزی در اطرافش وجود ندارد و اراده گرسنه است.» وقتی شیری دندانهایش را در بدن غزالی فرو میبرد، در واقع دندانهایش را در پوست خود فرو میکند.
Mephisto
او حتی نام «آرتور» را چون بینالمللی به نظر میرسید انتخاب کرده بود. اگرچه مهارتهای اجتماعی آرتور در کمال ناامیدی پدرش رو به افول بود. در نامهای به تحقیر مینویسد: «ای کاش یاد میگرفتی در نظر مردم پسندیده باشی.»
آرتور هرگز یاد نگرفت. با هرکه مواجه میشد او را از خود میراند. اگر میخواست میتوانست خوشرو باشد، اما بهندرت میخواست.
Mephisto
شوپنهاور در فهرست خود از حیوان دیگری - جوجهتیغی - برای توصیف روابط بشر استفاده میکند. گروهی جوجهتیغی را که در روز سرد زمستانی تنگ هم ایستادهاند تصور کنید. آنها نزدیک یکدیگر میایستند، گرمای بدن بغلدستی را میگیرند تا مبادا از سرما یخ بزنند. اما اگر خیلی نزدیک بایستند، تیغی در تنشان فرومیرود. به قول شوپنهاور «بین بد و بدتر گیر کردهاند،» این حیوانات به هم نزدیک و از هم دور میشوند تا «فاصلهٔ مناسبی را که با آن میتوانند کنار یکدیگر تاب آورند» بیابند.
معضل جوجهتیغی، که امروزه به این نام شناخته میشود، معضل ما نیز هست. ما برای زنده ماندن به دیگران نیاز داریم، اما دیگران ممکن است به ما صدمه بزنند. روابط نیازمند اصلاحات مداوم مسیر است و حتی ماهرترین هدایتگران نیز هرازگاهی سیخونک میخورند.
Mephisto
هنر خوب فراتر از شور و شوق است. هر چیزی که میل را افزایش دهد موجب رنج میشود. هر چیزی که میل را کاهش دهد - به قول شوپنهاور، از خواستن بکاهد - تسکین رنج است. وقتی به آثار هنری مینگریم، اشتیاق چیزی را نداریم. به همین دلیل است که پورنوگرافی هنر نیست. دقیقاً مقابل هنر است. تنها هدف پورنوگرافی تحریک میل است. اگر نتواند چنین کاری کند شکست به حساب میآید. هنر هدف والاتری دارد. اگر تنها واکنش ما به ظرف بیجان گیلاس گرسنگی است، تلاش هنرمند به هدر رفته است.
Mephisto
درحالیکه زبان ساخت بشر است، موسیقی مستقل از اندیشهٔ انسان وجود دارد، مانند نیروی گرانش یا رعد و برق. اگر شیپوری در جنگلی به صدا در آید و کسی نباشد که آن را بشنود باز هم صدا خواهد داشت. شوپنهاور یکبار گفته است، موسیقی وجود داشت، حتی اگر جهانی نبود.
Mephisto
حجم
۳۷۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۷۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۸,۰۰۰۹۰%
تومان