در دوران جوانی، در آرزوی به دست آوردن قلب زنی هستیم که به او عشق میورزیم، اما بعدها دانستن اینکه دل زنی پیش ماست کافی است که عاشقش شویم.
Farzan
مدتها بود از اینکه زندگیاش را وقف هدفی متعالی کند چشمپوشی کرده بود، و زندگیاش محدود شده بود به جستجو و ارضای خوشیهای روزمره، که بدون آنکه واقعاً به خود اقرار کند، گمان میکرد که تا دم مرگ هم به همین سان ادامه مییافت
Farzan
پروست بارها خود را با شهرزاد قصهگوی هزارویک شب مقایسه میکند که سلطان، مرگ او را به تأخیر میانداخت تا حکایتش را به پایان برَد و پروست نیز مانند او از خود میپرسید آیا سلطانِ زندگی او هم به وی مهلت میدهد که رمانش را به آخر برساند؟ بیماری برای پروست هم ضعف است و هم قدرت، چراکه به او اجازه میدهد در خلوت و انزوا به اثرش بپردازد، زیرا هر اثر بزرگی زاییدهٔ "تنهایی و سکوت" است
کاربرm-jamali