بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۳٫۷
(۹)
با دیدن برنامههای سرگرمکننده و یکنواخت تلویزیون یا تماشای فیلمهای اکرانشدهٔ هفتگی در سینماها وقتش را هدر نداد. او پیلهای حمایتی به دور خود تنیده بود؛ پیلهای از فعالیتهای انسانی: گفتگو، تعامل، عشق و محبت. زندگیاش لبریز از چنین مسائلی بود؛ درست مثل سوپی که از کاسه سرریز میشود.
پارسا اجاقلو
گاهی نمیتوانی آنچه میبینی را باور کنی، باید آنچه احساس میکنی را باور کنی.
پارسا اجاقلو
تو باید خیلی قوی باشی که بتوانی سنتهای غلط را کنار بگذاری و روش خودت را پیدا کنی
پارسا اجاقلو
برای اینکه به زندگیتان معنا و مفهوم ببخشید، دیگران را دوست داشته باشید؛ خودتان را وقف اطرافیانتان بکنید، خودتان را وقف خلق پدیدههایی بکنید که به شما انگیزه و مفهوم بدهد.
پارسا اجاقلو
کاپل دو مرد را کنار همدیگر تصور کرد؛ یکی ناتوان از حرف زدن، دیگری ناتوان از شنیدن: کر و لال. این تصور میتوانست شبیه چه چیزی باشد؟
موری گفت:
«ما دستهایمان را در دست همدیگر نگه خواهیم داشت و جریان دوطرفه و پرقدرت و بیحدومرز عشق را احساس خواهیم کرد. تد، ما سیوپنج سال باهم دوست بودیم. برای احساس عشق نیازی به حرفزدن یا شنیدن نیست.»
پارسا اجاقلو
کاپل پرسید:
«وقتی دیگر نتوانی با مردم حرف بزنی چگونه ارتباط برقرار خواهی کرد؟»
موری با بیاعتنایی شانههایش را بالا انداخت.
«شاید ازشان بخواهم سؤالاتی از من بپرسند که جوابش فقط بله یا خیر باشد.»
پارسا اجاقلو
کاپل به موری گفت:
«موری، مادر تو هفتاد سال پیش از دنیا رفته... این موضوع مال هفتاد سال پیش است. ولی تو هنوز غمگینی؟ درد و رنج آن ماجرا هنوز تمام نشده؟»
موری زیرلب تأیید کرد:
«بله، بله... درست زدی به هدف.»
پارسا اجاقلو
اودِن، گفته یا عاشق یکدیگر باشید یا بمیرید.»
پارسا اجاقلو
«یک حس را در نظر بگیر. عشقِ به یک زن، غمِ از دستدادن عشق یا همین چیزی که الان دارم با آن دستوپنجه نرم میکنم، ترس از بیماری لاعلاج و دردش. اگر حسهایت را خفه کنی و کاملاً احساسشان نکنی...
اگر به خودت اجازه ندهی که تا آخر با آنها بروی، تا تهِ حسهایت، هرگز نمیتوانی به مرحلهٔ رهاسازی و انفصال برسی. تو خیلی درگیر احساس ترس شدهای. از درد میترسی، از غموغصه میترسی، از آسیبِ احتمالیِ عشقوعاشقی میترسی.
«فقط در یک صورت میتوانی حسهایت را تماموکمال تجربه کنی، اینکه خودت را وسط آن حسها پرت کنی، به خودت اجازه بدهی داخل آنها شیرجه بزنی، طوری که در آنها غرق شوی. در این صورت معنی درد را درک میکنی، معنی عشق را، غم را. و فقط آن لحظه است که میتوانی بگویی، آهان! بسیار خب. من این احساس را تجربه کردم. معنی این حس را درک کردم. حالا باید لحظهای از این حس جدا شوم.»
پارسا اجاقلو
حجم
۱۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱۵۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان