بریده‌های کتاب آمیخته به بوی ادویه‌ها
کتاب آمیخته به بوی ادویه‌ها

کتاب آمیخته به بوی ادویه‌ها

فکر می‌کردم عشق چاره همه چیز است. و عشق چاره همه چیز بود به شرطی که شعله‌های آن روشن مانده باشد.
Amir
من چقدر توی این شهر ترسیده‌ام. دلم می‌خواهد توی یکی از همین پیاده‌روها دراز بکشم و بگذارم زمان بگذرد. توی گوشم صدای هیاهو و من بخوابم. دلم می‌خواهد بدانم جهان ده سال بعد چه شکلی ست و باد پاییزی اول مهر بپیچید دور تنم و برگ درخت‌های توتِ سبک و خلوت که بهارشان گذشته است؛ بریزد زیر پایم.
honeybee
فواد خیلی وقت‌ها به تو فکر می‌کنم و به قاهره. و در رنج غرق می‌شوم. در رنج و دلتنگی. اما من انتخاب کرده‌ام با پاهایم زندگی کنم. حتی اگر تو بخواهی انتخاب‌کننده ابدی قلب باشی ولی من می‌خواهم به پاهایم اقتدا کنم.
Meleegirl
و فکر می‌کردم عشق چاره همه چیز است. و عشق چاره همه چیز بود به شرطی که شعله‌های آن روشن مانده باشد.
Meleegirl
تو رفته بودی و گوشه‌ای از قلبم نگران تو بود و برای تو جان می‌داد.»
Meleegirl
حتی بوی تو هم از همه جا رخت بربسته و مرا تنها گذاشته است. ماجده یک ماه پیش آن شال سبزرنگت را بدون آنکه بفهمم، شست و بویت را از من گرفت.
خانم مارپل

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

صفحه قبل
۱
صفحه بعد