بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان | طاقچه
تصویر جلد کتاب یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان

بریده‌هایی از کتاب یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان

۲٫۳
(۳)
من هفتاد سال زندگی کرده‌ام. دستم به دهانم می‌رسیده و از خیلی چیزها لذت برده‌ام مرافقت همسرم، فرزندانم و غروب آفتاب. رویش گیاهان در فصل بهار را نظاره‌گر بوده‌ام. همیشه فشار دوستانهٔ یک دست را داشته‌ام. یک یا دو بار کسی را دیده‌ام که تا حدودی مرا فهمیده است. چه‌چیز بیشتری می‌توانم بخواهم؟
آلب
کاملاً متقاعد شده‌ام که رنج لایزال زندگی همراه همیشگی آن خواهد بود.
Qazal Azady
من بدبین نیستم، حداقل نه درحالی‌که فرزندان، همسر و گل‌هایم را دارم!» با خنده اضافه کرد: «خوشبختانه گل‌ها نه شخصیت دارند و نه عقده‌ای. گل‌هایم را دوست دارم. و ناخرسند نیستم حداقل ناخرسندتر از بقیه نیستم.»
Narjes
«شاید از سر مهربانی خداست که هرچه پیرتر می‌شویم زندگی ناخوشایندتر می‌شود. درنهایت، مرگ در قیاس با این‌همه رنجی که می‌کشیم، خواستنی‌تر می‌شود.»
Narjes
«مرا بدبین جلوه نده. من سر دشمنی با دنیا ندارم. خوار شمردن دنیا، شیوهٔ دیگر ابراز عشق و تمجید آن است. من بدبین نیستم، حداقل نه درحالی‌که فرزندان، همسر و گل‌هایم را دارم!
Narjes
«ممکن است که مرگ در ذات خود یک الزام زیستی نباشد. شاید ما می‌میریم چون می‌خواهیم که بمیریم.
Narjes
من هفتاد سال زندگی کرده‌ام. دستم به دهانم می‌رسیده و از خیلی چیزها لذت برده‌ام مرافقت همسرم، فرزندانم و غروب آفتاب. رویش گیاهان در فصل بهار را نظاره‌گر بوده‌ام. همیشه فشار دوستانهٔ یک دست را داشته‌ام. یک یا دو بار کسی را دیده‌ام که تا حدودی مرا فهمیده است. چه‌چیز بیشتری می‌توانم بخواهم؟»
آلب

حجم

۱۴۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۴۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۵۶,۰۰۰
۱۶,۸۰۰
۷۰%
تومان