زندگی، دلیل واقعی مشکل نیست، بلکه هیاهویی که ذهن در بارهٔ زندگی ایجاد میکند، مشکلساز اصلیست.
کاربر ۶۱۷۴۲۳۵
شما جهان را درون ذهنتان بازمیآفرینید، زیرا میتوانید ذهن خود را کنترل کنید، در حالی که نمیتوانید جهان را در کنترل خود درآورید
maryam
صدای ذهنی به همان دلیلی حرف میزند که کتری سوتدار، سوت میکشد؛ یعنی یک انباشتگی انرژی در درون وجود دارد که نیاز به رها شدن دارد. اگر بیطرفانه تماشا کنید، خواهید دید که هر گاه انرژیهای عصبی، هراسان یا آرزوبنیان در درون انباشته میشوند، صدا به شدت فعال میشود. درک این نکته هنگامی که از کسی خشمگین هستید و دلتان میخواهد او را سرزنش کنید، سادهتر است. فقط تماشا کنید صدای درونی چند بار پیش از آن که حتی آن شخص را ببینید، او را سرزنش میکند. وقتی انرژی در درون انباشته میشود، بهتر است کاری در این باره انجام دهید. صدا حرف میزند، زیرا شما حال خوبی در درون ندارید و حرف زدن، انرژی را آزاد میکند.
amin azadi
شما فقط روی یک توپ خاکی ایستادهاید و دور یکی از ستارهها در چرخش هستید. از این دیدگاه، آیا به راستی برایتان اهمیتی دارد که مردم چه فکری در بارهٔ لباس یا اتومبیل شما میکنند؟ آیا اگر نام کسی را فراموش کردید، واقعاً باید خجالت بکشید؟
atefe esmayili
.
تنها چیزی که یک وجود آگاه و متمرکز را از شخصی نه چندان آگاه متمایز میکند، نقطهٔ تمرکز هوشیاری اوست. در آگاهی تفاوتی نیست. کل آگاهی یکسان است. همان گونه که کل نور خورشید یکسان است، کل هوشیاری هم یکسان است. آگاهی نه خالص است و نه ناخالص. آگاهی هیچ ویژگیای ندارد. آگاهی فقط هست؛ هوشیار به این که هوشیار است. تفاوت آنجاست که وقتی آگاهی شما در مرکز قرار ندارد، به طور کامل بر موضوعات متمرکز میشود.
کاربر ۲۲۰۴۰۸۳
اگر زندگی کاری کند که موجب ناراحتی درونتان شود، به جای کنار کشیدن، بگذارید همچون باد از شما بگذرد.
atefe esmayili