جملات زیبای کتاب گریز دلپذیر | طاقچه
تصویر جلد کتاب گریز دلپذیر

بریده‌هایی از کتاب گریز دلپذیر

نویسنده:آنا گاوالدا
انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز
۳.۵از ۱۵ رأی
۳٫۵
(۱۵)
«... زندگی را آموختم. دسته‌گل‌های کوچک برای همسران و دسته‌گل‌های بزرگ برای معشوقه‌ها...»
Mary gholami
هیچ‌گاه آن‌قدر از اینکه دوربینم همراهم نبود، افسوس نخورده بودم. شاید بشود به حساب خستگی گذاشت، اما به یک‌باره احساس درماندگی کردم، مهر و شفقتی ناگفتنی به خواهر و برادرانم جانم را لرزاند. چیزی در درونم می‌گفت آخرین شیرینی‌های کودکی‌مان را مزه می‌کنیم... سی سال بود زندگی را برایم زیبا می‌کردند... بدون آن‌ها چه بر سرم می‌آمد؟ و زندگی سرانجام کی ما را از هم جدا می‌کرد؟ چون همین است. چون زمان، آنان را که همدیگر را دوست دارند، از هم جدا می‌کند و هیچ چیز نمی‌پاید.
نگاه
به‌هرحال زندگی، بگویی نگویی، بلوفی بیش نیست، نه؟ میزِ بازی کوچک است، کارت‌ها ناقص، و آن‌قدر ضعیف دست آورده‌ای که رغبت نمی‌کنی بازی را تا آخر بروی...
نگاه
برای بحث کردن با آدم‌های تُهی خود را به زحمت نیندازیم. بگذار از خشم نفله شوند.
Mary gholami
در خانه‌ای که آدم‌ها یکدیگر را دوست ندارند، بچه‌ها نمی‌توانند بزرگ شوند، این‌طور نیست؟ نه، نمی‌توانند. شاید قد بکشند اما بال و پر نخواهند گرفت.
زرین
«من مالیات می‌دهم برای اینکه پاپتی‌ها ده تا بچه بزایند.»
mehdik2017

حجم

۹۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

حجم

۹۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان