بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آیین رستگاری | طاقچه
تصویر جلد کتاب آیین رستگاری

بریده‌هایی از کتاب آیین رستگاری

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۱۴ رأی
۴٫۷
(۱۴)
من دیگر غلط می‌کنم بگویم اعتماد به نفس خود دارم، بلکه من اعتماد به تو دارم، اعتماد به خدا. در هیچ جای از قرآن اعتماد به نفس نیست. من نمی‌دانم این لفظ اعتماد به نفس از کجا آمده؟! چرا اعتماد انسان به نفس باشد؟ قرآن می‌گوید: اعتماد به خدا بکن! نفس را زیر پا بگذار! این نفس را فدای پروردگار بکن! اعتماد به نفس در مقابل اعتماد به خدا، این اعتماد به بُت است در مقابل حقیقت؛ آن نفسی که نورانی باشد و آیت خدا باشد اگر به او اعتماد کند، اعتماد به خداست؛ آن نفسی که هنوز از مراحل اخلاص نگذشته، در پشت هزار تا سنگر محجوب است، اگر به این نفس اعتماد کند به هزار تا جهنّم اعتماد کرده! و این اعتماد چه فایده‌ای برای او دارد؟!
مرا به نام مادرم بخوان
سالک نباید فکر خود را در امور جزئی و کوچک متوقّف نماید حالا مقصود اینکه پیغمبر دارد مردم را از جهنّم خارج می‌کند و به بهشت می‌کشد ولو به سیم و سَلاسِل، این مقام رحمت واسعۀ رسول الله است، و بایستی که مردم به بهشت بروند، مردم برای جهنّم آفریده نشده‌اند، ”خُلِقتُم لِلبَقاءِ لا لِلفَناءِ“، پیغمبر فرمود: «شما برای بقاء آفریده شدید، نه برای فناء.» اگر فکر انسان همین فکرهای پایین باشد، همین‌جا گم می‌شود؛ و لذا می‌بینید که در قرآن مجید خیلی مادّه ضلال می‌آید، ﴿فی‌ ضَلالٍ﴾، در افکارشان گم می‌شوند و نمی‌توانند بالاتر بروند. مشرکین و کفّار در ضلالند یعنی در گُمی هستند، یعنی در افکار و نیّاتشان گم می‌شوند. و از این مرحله نمی‌توانند حرکت کرده و جلو بروند. مؤمنین هستند که گم نمی‌شوند، و با آن نوری که دارند بالا می‌روند. و هر کدام به حسب درجه و مقام خودشان، در یک جای خاصّی قرار می‌گیرند؛ هر‌که نورش بیشتر، معرفتش بیشتر، تقوایش بیشتر، پاکی‌اش بیشتر، جای بهتری دارد.
رهی
بدون حساب روزی می‌دهی، روزی تنها نان و آبگوشت که نیست، فکر انسان روزی خداست، عقل انسان روزی خداست، حیات انسان روزی خداست، اعتقادات انسان روزی خداست، ایمان انسان روزی خداست.
Soja
که یکی هست وهیچ نیست جز او وَحدَهُ لا إلَهَ إلّا هُو
مرا به نام مادرم بخوان
بدون حساب روزی می‌دهی، روزی تنها نان و آبگوشت که نیست، فکر انسان روزی خداست، عقل انسان روزی خداست، حیات انسان روزی خداست، اعتقادات انسان روزی خداست، ایمان انسان روزی خداست.
khorasani
خدایا! ما تو را می‌خواهیم، و از تو انتظار داریم، و تو را دوست داریم، همین!
khorasani
اوّل چیزی که بعد از تنبّه و یقظه و بیداری، در این راه لازم است، این است که ما به خود بیاییم و ببینیم که هستیم؟! چه هستیم؟! بله، ما یک انسانیم! صبح از خواب بلند می‌شویم، تا شب زحمت کشیده و فعّالیّت می‌کنیم، دو مرتبه می‌خوابیم، فردا تکرار و پس‌فردا تکرار، روزها می‌گذرد و هر‌کس از افراد بنی آدم خود را به کاری مشغول می‌کند و متوجّه نیست که این کارها را برای چه می‌کند؟ برای چه آمده؟ چه هدفی دارد و مقصودش چیست؟
shariaty
رسول خدا صلَّی الله علیه و ‌آله و سلّم فرمود: ”مَن استَوَی یَوماه فَهو مَغبونٌ. “ «کسی که دو روزش با همدیگر مساوی باشد مغبون است.» چون یک روز عمر گذشت و برای این یک روز عمر چه دستگاه‌هایی کار کرد، تا اینکه انسان یک روز عمر کند، غیر از خدا کسی نمی‌داند.
shariaty
یکی از نتایج سلوک الی الله زدوده شدن غلّ و غش و کدورت‌های باطنی است
khorasani
سلوک یعنی دنباله رفتن از همان صراطی که أمیرالمؤمنین علیه السّلام داشت
shariaty
چون که اسرارت نهان در دل شود زان مرادت زودتر حاصل شود می‌گوید: مثل این تخمی که انسان روی زمین می‌ریزد، اگر این تخم را زیر خاک بپوشاند، می‌ماند و رشد می‌کند و کم‌کم ریشه و جوانه می‌دهد و گیاه و درخت می‌شود؛ و امّا اگر نه، روی زمین بریزد، مرغ‌ها آنها را می‌برند و دیگر اثری نیست.
khorasani
برای آن چه که دادی شکرت را بجا می‌آوریم، آن را هم که ندادی طلب می‌کنیم و از تو هم طلب می‌کنیم، چون هم این استعداد مال توست، هم آن فعلیّت؛ ناتمامیِ ما از آنِ توست، تمامیّت هم از آن توست؛ درجه به درجه این قابلیّت و استعداد رو به کمال می‌رود تا به فعلیّت می‌رسد؛ شکر تو را بجا می‌آوریم که این مقدار به ما بصیرت دادی، راه را نشان دادی، الحمد للّه؛ و از تو هم می‌خواهیم که از همان نعمت سابقۀ خودت دست برنداری و دست ما را بگیری؛ ﴿قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطی‌ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی﴾. «خداوند آن کسی است که خلقت هر موجودی را به بهترین وجه ایجاد می‌کند، و بعد هم رها نمی‌کند و او را به کمال خودش هدایت می‌کند.» الحمد للّه نظر مرحمتت شامل بود و ما را بر این طرز و بر این فکر و بر این ممشا بصیر کردی، هدایتش هم با خودت است؛ دست ما را بگیر! و ببر! ما بنده‌ایم.
khorasani
انسان عبد مطلقِ پروردگار است، هم در مقام اصل وجود و هم در مقام عمل و تکلیف؛ و این، مقامِ انسان کامل و بزرگ‌ترین درجه‌ای است که خداوند علیّ أعلی به انسان عنایت می‌کند.
shariaty
أمیرالمؤمنین علیه السّلام یک جمله‌ای دارند که: ”قیمهُ کُلِّ امرِئٍ ما یُحسِنُه. “ خیلی عجیب است! «قدر و قیمت هر‌کسی، آن چیزی است که او بر آن چیز و بر آن اساس، خود را استوار کرده و بر آن امر فائق و غالب شده است.» اگر کسی قدر و قیمتش دنیا بود، تمام عمر خودش را برای دنیا مصرف کرد، قدر و قیمتش آن است؛
Soja
در قرآن داریم: ﴿فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاهَ الدُّنْیا * ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ﴾‌. «(ای پیغمبر!) اعراض کن از آن کسانی که از ذکر و یاد ما اعراض کردند و غیر از حیات و زندگی پست شَهَوی و احساساتی و عاطفی هیچ قدمی بالاتر برنمی‌دارند و غیر از حیات پست به زندگی و حیاتی قائل نبوده و اراده نمی‌کنند. محل بلوغ اینها از نقطۀ نظر دانش به اینجا رسیده که فقط به وسیلۀ علمشان بهره‌برداری از حیات دنیا بکنند.» از اینها اعراض کن! اینها به درد تو نمی‌خورند
khorasani
اهل دنیا از کهین و از مهین     لعنهُ الله علیهم أجمعین
khorasani
در عالم عرفان و سیر و سلوک، باید کار برای خدا باشد، انسان خواب خوب دید یا ندید، نباید دنبالش برود؛ مکاشفه پیدا کرد، خدا داده؛ اگر نداد، نباید دنبالش برود؛ آنچه خدا خودش بدهد قیمت دارد، نه آنکه انسان طلب کند؛ پس از اوّل طلبِ غیر خدا کنار می‌رود، آن خواب خوبی که انسان می‌بیند، بدون اینکه انسان در ذهن خود دنبال کرده باشد، آن مکاشفۀ خوب، آن برخورد با ارواح مجرّدۀ خوب، آن مشاهدۀ عالم انوار خوب، که انسان دنبال نکرده و نخواسته باشد و خود به خود پروردگار برای انسان آورده باشد قیمت دارد.
khorasani
علامت صحّت طریق این است که: انسان در باطن و نفس خودش ببیند میلش به عالم معنا و حقیقت و عالم نور و پاکی و صدق و خلوص بیشتر است؛ و نسبت به عالم کثرت و دار غرور و اعتبارات و مصلحت اندیشی‌های بی‌خود، و جنگ و نزاعی که میان نفوس است برای اینکه بر یکدیگر غلبه کنند و هریک دیگری را می‌کوبد تا مقام خودش بالاتر برود و مال زیادتری به‌دست آورد، تنفر داشته باشد.
khorasani
أمیرالمؤمنین می‌فرماید: ”و اجعَل قَلبی بِحُبِّکَ مُتَیمَّاً. “ «قلب مرا دیوانۀ خود کن، قلب مرا متحیّر و سرگردان و شیدای در محبّت خودت کن.»
khorasani
پس انسان باید سرّ را نگه دارد تا اینکه سرد نشود؛ سرّ انسان مثل گُلِ آتش می‌ماند؛ اگر انسان در زمستان یک گُلِ آتش، زغال خیلی خیلی عالی و خوب درست کند، بیاورد در مجرای باد، در هوای سرد، دو تا نسیم رویش بگذرد سرد می‌شود، تا آخر زغالش می‌رود. ولی این را بردارد، در یک مکان سرپوشیده‌ای بگذارد، روی منقل بگذارد، خاکستر هم رویش بریزد، یک شبانه‌روز کرسی را گرم می‌کند. سابقاً که کرسی می‌گذاشتند یک شبانه‌روز یا لااقل دوازده ساعت همین یک گل آتش اطاق را گرم می‌کرد؛ این برای چیست؟ آن زغال از همه‌اش استفاده می‌شود، تا آن آخرش حرارت می‌دهد و گرم می‌کند. انسان هم همین‌طور است.
khorasani
انسانی که خیلی با ضعفا کار داشته باشد ضعیف می‌شود.
khorasani
اطاعت از لوازم حتمیّه است که انسان نه تنها در امور شرعی و مسائل و احکام ظاهری، بلکه در ارشادات اخلاقی و امور باطنی هم باید در تحت اطاعت باشد
khorasani
نزدیکی به چیست؟ به اینکه انسان به آسمان برود یا در کوه‌ها و بیابان‌ها یا زیر زمین حرکت کند، آنجا نزدیک به خدا بشود؟ خدا که مکان ندارد. نزدیکی به خدا نزدیکی از نقطه نظر سیر نفس و عرفان نفس و از بین رفتن حجاب‌های روی نفس است؛ مثل بخل، حسد، ‌کبر، ریا، غفلت.
khorasani
فرض کنید: انسان می‌رود در فلان مجلس، یک ساعت صحبت می‌کند و خودش را سرگرم می‌کند، بعد بلند می‌شود و می‌گوید: من چه گفتم؟! این حرف‌ها چه بود و چه نتیجه‌ای داشت؟! نتیجۀ دنیوی داشت؟! اخروی داشت؟! روح مرا بالا برد؟! به من صفا داد؟! برای صلاح من بود؟! نه! گعده، شب نشینی، روز نشینی و اختلاط کردن و وقت گذرانی! می‌گویند ما خسته‌ایم مثلاً برویم در آنجا وقت گذرانی کنیم؛ این صحبت‌ها قلب را سیاه و تاریک می‌کند، قساوت می‌آورد. لازم نیست که حتماً یک جملات محَرّمی باشد، انسان باید از بعضی چیزهای مباح که لاطائل و بدون فایده است، خودداری کند، و کلید هم باید دست خود انسان باشد. انسان بایستی اوّل فکر کند که چه می‌خواهد بگوید، بعد بگوید؛ نه اینکه اوّل بگوید، بعد فکر کند که آیا این حرفی که زدم درست بود، یا درست نبود؟!
khorasani
”عَبدی أَطِعنی حَتَّی أَجعَلَکَ مِثلی. “ «ای بندۀ من، مرا اطاعت کن تا من تو را مِثل خودم قرار بدهم؛ یا مَثَل خودم، نمونۀ خودم قرار بدهم.»
Azade
«یا احمد! یا احمد! آن کسانی که به درجۀ صدّیقین و مقرّبین می‌رسند و آن درجات را طیّ می‌کنند، اینها بایستی که در راهشان سکوت اختیار کنند.»
Azade
«بنده» یعنی گدایی کن، گدایی کن به سوی خدا! بنده یعنی از همۀ عالم وجود گدایی‌اش را باید بِبُرد و به خدا گدایی کند. غیر بندۀ خدا از خدا گدایی نمی‌کند، آن‌وقت به همۀ عالم وجود گدایی می‌کند، ولو سلاطین و رئیس جمهورهای دنیا، اینها گداترین افراد مردمند!
مرا به نام مادرم بخوان
در کلمات بزرگان هست که وقتی این سگ‌ها و کِلاب جیفه‌ای به‌دست می‌آورند با یکدیگر بر سر آن جیفه دعوا می‌کنند. هر کدام می‌خواهد آن جیفه را برای خود بگیرد. امّا وقتی یک مردی از کنار کوچه بگذرد، تمام این سگ‌ها می‌آیند به او حمله می‌کنند، چرا همه‌شان؟ برای اینکه آنها در خوردن جیفه، یک هدف دارند و خوردن جیفه مال همه‌شان است و امّا این مرد چون مسلکش بر خلاف آنهاست، همۀ آنها به او حمله می‌کنند که چرا انسانی؟! چرا هم‌مسلک و هم‌طبقۀ ما نیستی؟! آنها که در خوردن جیفه با همدیگر سر و صدا ندارند، همه نسبت به این انسان سر و صدا پیدا می‌کنند، که چرا تو انسانی؟! این مردم جاهل هم همین‌طور هستند. شما با هرکس صحبت کنی، از افرادی که غیر طریق پروردگار و سلوک خدا را دارند، می‌خواهند تو را در جرگۀ خودشان بکشند.
مرا به نام مادرم بخوان
یکی دیگر از دستورات: ذکر دائم است. ذکر دائم یعنی سالک باید همیشه ذکرش خدا باشد، و اینکه به خدا نرسیدیم و برای ما مقام قرب و منزلتی حاصل نشده، همیشه باید یک غصّه‌ای در دلش باشد؛ تا هنگامی که برایش فتح باب بشود، این غصّه باید باشد؛ ‌ اگر غصه نباشد، خُب دیگر آدم عادی می‌شود. آنچه انسان را به سوی خدا حرکت می‌دهد و قوّۀ محرّکه و نیروست، همین است. نیروی حرکت سالک و هر مؤمنی به سوی پروردگار، همین داغی است که از خدا در دل می‌آید. انسان نگاه می‌کند، می‌بیند دستش از همه جا کوتاه است، هیچ کس نیست که در عالم بتواند از انسان دستگیری کند جز خدا، هیچ کس به فریاد انسان نمی‌رسد جز خدا، آن‌وقت او خدا را می‌خواهد، خداوند هم که یک مرتبه نمی‌گوید: بسم الله! بفرما! خُب، از نفس باید عبور کند، باید حرکت کند، باید قدم به قدم گام بردارد، خدا می‌تواند او را یک مرتبه برساند ولی نمی‌رساند؛ چون خدا می‌خواهد کامل کند.
مرا به نام مادرم بخوان
برای رسیدن به خدا باید همه تعلّقات را رها کرد و به سرزنش افراد توجّه نکرد
shariaty

حجم

۲۱۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

حجم

۲۱۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۴ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان