بریدههایی از کتاب عقل ساد
۳٫۷
(۱۰)
“فلاکت انسان تنها از یک چیز ناشی میشود: اینکه نمیتواند با آرامش در یک اتاق بماند.” پس از چهار قرن، این سطر درخشان از کتابِ تأملاتِ پاسکال، هنوز هم ذرهای از حقیقت خود را از دست نداده است: در همین لحظهای که این جمله را میخوانید، میلیونها نفر در سرتاسر جهان، اضطرابِ سکون و تنهاییِ خود را با ضربگرفتن روی میز، با عوضکردنِ بیهدفِ کانالهای تلویزیون، با بطالتِ کلیکهای بیهدف، با بوقزدن پشتِ فرمانِ اتومبیل، با رفتوآمدهای بیمعنا در هزارتویِ منوهای موبایل فراموش میکنند. قرنِ دوزخیِ بیست و یک، تنها راههای پاککردنِ صورتمسئله را بیشتر، رنگارنگتر و هموارتر کرده است، قرنی که اتوپیایِ روشنگری را به یک شهربازیِ بزرگ تبدیل کرده است.
مریم کوهی
“فلاکت انسان تنها از یک چیز ناشی میشود: اینکه نمیتواند با آرامش در یک اتاق بماند.”
niloufar.dh
اتفاقاً جایی که در آن هیچ احترامی نیست، بیحرمتی هم در کار نیست. و [نیز نشان میدهد] آنجا که بیحرمتی فراوان است، احترام بیش از حد است.
مریم کوهی
پس واقعیت دارد که پارسایی مسبب بدبختی انسانهاست، اما نه به این دلیل که آنها را در معرض رخدادهای ناگوار میگذارد، بلکه اگر پارسایی را حذف کنیم، هر آنچه بدبختی بوده به فرصتی برای لذت بردن بدل میشود و عذاب نیز بدل به لذت شهوانی میشود.
مریم کوهی
«هر آدمِ بااستعدادی که سلیقه و اخلاقیات عجیب و غیرمتعارف داشته باشد بیمار است.»
ائمه
«فقط جنایت است که درهای زندگی را به روی فقرا میگشاید، شرارت پاداش آنهاست
ar_man
«قدرت در این جامعه بیش از هر چیز، حقِ گرفتن است: گرفتنِ چیزها، زمان، بدنها و سرانجام زندگی؛ اوج این قدرت در تصاحب زندگی برای حذف آن بود.»
ar_man
برابری موجودات، حقِ در اختیارداشتنِ یکسانِ همۀ موجودات است: آزادی یعنی هر کس را مطیع خواستهها و آرزوهای خویش ساختن.
با ملاحظۀ فرمولهایی مشابه که از پی هم میآیند، گویی در عقلِ ساد نوعی نقص به چشم میخورد؛ یک فقدان، یک جور دیوانگی. تفکری را احساس میکنیم که عمیقاً مشوش شده و بهصورت عجیبی روی خلأ معلق مانده است، اما ناگهان منطق کنترل اوضاع را در دست میگیرد و ایرادات ما ناپدید شده و نظام [سادی] تدریجاً شکل میگیرد.
مریم کوهی
ا نگاهی به نامههای زندانش میتوان دریافت که طی سالهای متمادی، در او خشونتی عجیب شکل گرفته است. خشونتی که در وهلۀ اول برآمده از نوعی دلآزردگی و کینه نسبت به همۀ کسانی است که آزارش دادهاند، از زندانبانان گرفته تا مادرزنش. اما این نفرت در سالهای بعد به هر انسان آزاد و در نهایت به کل بشر تعمیم مییابد. او راجع به بشریت با نوعی سنگدلی و شقاوت سخن میگوید و وعدۀ انتقامی سخت و سنگین میدهد. البته لازم به ذکر است که تمام حقیقت آثار ساد را نباید به انتقامی شخصی تقلیل داد. حقیقت این است که ساد بهواسطۀ تحمل بالاترین رنجها و نبوغش در شناسایی شرور، توانست از انتقامی شخصی، حقیقتی را بیرون بکشد که بازنماییکنندۀ سرکوب نهفته در ذات روابط بشری است
ar_man
در حالی که در قانون هیچ چیز محدود نمیشود، هیچ چیز ناعدالتی قانون را کنترل نمیکند.» هیچ چیز جلودار قانون نیست، چون چیزی فراتر از قانون وجود ندارد و به همین دلیل قانون همیشه فراتر از من است. برای همین حتی اگر قانون به من خدمت کند، در واقع مرا سرکوب میکند.
raziyeh
“فلاکت انسان تنها از یک چیز ناشی میشود: اینکه نمیتواند با آرامش در یک اتاق بماند.”
ar_man
همانطور که میدانیم ژوستین در مقامِ نمایندۀ انسانی باتقوا، سرسخت، متواضع و همواره ستمدیده و بدبخت در دنیاست. کسی که هرگز نسبت به نادرستیهای دنیا متقاعد نمیشود، ناگهان به شیوهای کاملاً منطقی اعلام میکند: پایبندی به اصول شما مستلزم در اختیار داشتنِ قدرت است. اگر خوشبختی من یعنی اینکه اصلاً منافع دیگران را در نظر نگیرم و در هر فرصتی دیگران را آزار دهم، حتماً روزی فرامیرسد که منافع دیگران نیز در آزار دادن من محقق میشود و آنگاه، چگونه میتوانم اعتراض کنم. «فردیتی که خود را منزوی میکند آیا میتواند علیه تمام بشریت بجنگد؟» این ایرادی است که از دیرباز مطرح بودهاست. انسانِ سادی به این ایراد، هم بهطور ضمنی، هم باصراحت تمام با استفاده از شیوههایی پاسخ میدهد که تدریجاً ما را به دلِ دنیایی میکشاند که از آنِ اوست.
مریم کوهی
در واقع بشریت ساد اساساً از تعداد معدودی از انسانهای توانمندی تشکیل شده است که واجد این انرژی بودند که خود را به ورای قوانین و پیشداوریها برکشند و بهواسطۀ انحرافاتی که طبیعت در وجودشان نهاده است، خود را ذاتاً و طبیعتاً شایسته احساس کنند و همواره از هر راه ممکن در پیِ ارضای خود باشند. این انسانهای استثنایی عموماً به طبقهای ممتاز تعلق دارند. آنها دوکها و شاهان هستند، حتی خود پاپ در اینجا از نژاد اشراف است. از مزایایِ طبقه و ثروتشان بهره میبرند و همچنین از مصونیت قضاییای که موقعیت [اجتماعی]شان به آنها میبخشد. آنان از بدو تولد از امتیازاتِ نابرابری برخوردار بودهاند که بهواسطۀ نوعی خودکامگی شدید، رضایت آنها را در حد کمال برآورده میکرد. آنها قویترینها هستند، چون بخشی از یک طبقۀ اجتماعی قوی هستند. یکی از آنها میگوید: «من این طبقۀ اجتماعی بدبخت و بیچاره را که تنها به مدد دردها و مشقات میتواند بزید، مردم مینامم؛ کسانی که میخواهند نفس راحتی بکشند باید علیه این طبقۀ اجتماعی پست متحد شوند.»
مریم کوهی
«وقتی که شما دیدهاید که روی زمین همه چیز وحشیانه و تبهکارانه است، چرا خود را در مسیر تقوا سرگردان کردید؟ بدبختیهای مکرری که دنیا را با آن پر میکردم نباید متقاعدتان میکرد که من فقط بینظمی را دوست داشتم و شما باید مرا خشمگین میکردید تا به من لذت بدهید؟ آیا هر روز نمونهای از تخریب را برای شما به ارمغان نمیآوردم؟ پس چرا ویران نکردید؟ احمقها! نباید از من تقلید میکردید؟»
Ehsan Agp
ساد در آغاز چه بوده؟ یک مورد استثنایی مخوف، کاملاً خارج از بشریت. نودیه میگوید: «یگانگی ساد در این است که جرمی چنان هولناک مرتکب شده بود که حتی توصیف آن نیز برایمان خطرآفرین بود.» (که به تعبیری همین نیز در واقع یکی از اهداف جاهطلبانۀ ساد بوده: بیگناه بودن از شدت تقصیر؛ ساد با افراطهایش هر هنجار یا قانونی را که شاید میتوانسته در موردش قضاوت کند نابود میسازد.)
Ehsan Agp
او در ابتدا میگوید که آری، حقِ من همانا حقِ [در اختیار داشتن] قدرت است. و در واقع بشریت ساد اساساً از تعداد معدودی از انسانهای توانمندی تشکیل شده است که واجد این انرژی بودند که خود را به ورای قوانین و پیشداوریها برکشند و بهواسطۀ انحرافاتی که طبیعت در وجودشان نهاده است، خود را ذاتاً و طبیعتاً شایسته احساس کنند و همواره از هر راه ممکن در پیِ ارضای خود باشند. این انسانهای استثنایی عموماً به طبقهای ممتاز تعلق دارند. آنها دوکها و شاهان هستند، حتی خود پاپ در اینجا از نژاد اشراف است. از مزایایِ طبقه و ثروتشان بهره میبرند و همچنین از مصونیت قضاییای که موقعیت [اجتماعی]شان به آنها میبخشد.
Mahan Mehravard
ذکاوت چیزی نیست جز هوشیاری برای ارتکاب هرگونه جنایتی با هدف قربانینشدن. هر انسان مستبدی که برای نیل به قدرت، تنها لحظهای غفلت کند، یعنی برای حذف دیگری تردید کند، خود قربانی و نابود میشود. آزادی مطلق که افراد در پسِ آن با نزاع بر سر قدرت برای رسیدن به حاکمیت، دور هم جمع شدهاند، ظاهری فریبنده دارد.
کاربر ۱۳۲۸۳۶۰
در مقابل، تصویرِ معاصرِ انسانِ پاسکال، احتمالاً تصویرِ انسانی است که بهجای بازکردنِ همۀ درها، کلیککردنِ همۀ لینکها و فشاردادنِ همۀ دکمهها، مردد و با چهرهای آرام و چشمهایی خیره مثلِ فرشتۀ مالیخولیای آلبرشت دورِر، پشتِ همۀ این درها و لینکها و دکمهها، در مکثی طولانی ایستاده است. بالقوگیِ خیرهشدن و فکر کردن، و در مقابل، فعلیتِ بیوقفۀ انجامدادن و انجامدادن.
ar_man
این تنشِ بنیادی چیزی در حدِ شرط و زمینهای است که خودِ تفکر را اساساً امکانپذیر میکند، دیالکتیک تاریخی را بهراه میاندازد، نقد را امکانپذیر میکند و بهاصطلاحِ زبانشناختیتر، نفسِ وجودِ معنا را ممکن میکند
ar_man
ساد با رو کردنِ آنچه تمامی نظامهای حاکم غربی از برملا شدن و عمومی شدنش وحشت دارند، چهرۀ مزورانۀ قدرت، سلطه و حاکمیت بر دنیا را به برهنهترین شکل، و خشونت آن را در ملموسترین تصویری که میتوان از آن داشت، یعنی به صلابه کشیدن و شکنجه دادن عینیِ «بدن» انسان، نشان داد.
ar_man
تاریخ خلئی است که تحقق مییابد، آزادی مطلقی است که به رخداد تبدیل شده است. ما چنین دورانهایی را انقلاب مینامیم. آزادی میخواهد تا خود را به شکلِ بیواسطۀ همهچیز ممکن است، همه چیز میتواند انجام شود، محقق کند. دقیقهای شگفتانگیز که هر کس آن را دریافته باشد دیگر نمیتواند بهطور کامل به آن بازگردد. زیرا او تاریخ را بهمثابۀ تاریخ خاص خودش میشناسد و آزادی خاص خودش را بهمثابۀ آزادی جهانشمول.
ar_man
«بنویس تا حقیقی باشی»، «برای حقیقت بنویس!»، «پس دروغ باش، زیرا نوشتن به منظور [نوشتن] حقیقت، نوشتن چیزی است که هنوز حقیقی نیست و شاید هرگز حقیقت نباشد»، «مهم نیست، بنویس تا عمل کنی»، «بنویس! تویی که از به عمل دست زدن میترسی!»، «بگذار آزادی در تو سخن بگوید!»، «آه نگذار آزادی در تو [صرفاً] به کلمه بدل شود!»
ar_man
یگانهراهی که برای دستیابی به تمامیت عقلانی دولت مدرن وجود دارد از خلالِ دهشتِ ترور انقلابی گذر میکند.
ar_man
ین نه شیوۀ تفکر من، بلکه شیوۀ تفکر دیگران است که منبع سیاهبختی من بوده است [...] پادشاه برود شرّ و فساد دولتش را درست بکند، برود جلوی کلاشیهای دولتمردانش را بگیرد، برود وزیرانی را دار بزند که سرش شیره میمالند و غارتش میکنند و بعد بیاید شروع کند به سرکوب عقاید و ذوق و سلیقۀ فرمانبرانش!»
ar_man
بر مبنای بیانیۀ برتون دستیابی به سوررئالیسم تنها با رهایی ذهن از زیر سلطۀ عقل و منطق میسر است. در حقیقت سوررئالیسم همان واقعیتی است که در اعماق «ضمیر ناخودآگاه» مدفون شده و فقط در رؤیاها و اوهام ظاهر میشود. برتون سوررئالیسم را دیکتهکردن فکر بر کاغذ، بدون هرگونه اعمال کنترل به وسیلۀ عقل یا عوامل و دغدغههای زیباییشناختی یا اخلاقی میداند
ar_man
ژوستین، اما فلسفه بههیچوجه هنر تسلیدادنِ ضعیفان نیست؛ فلسفه هیچ هدفی ندارد جز اعطای صحت به روح و ریشهکن کردنِ پیشداوریها از آن. من اصلاً تسلیدهنده نیستم. ژوستین، من حقیقت هستم.
ar_man
همین لیبرتنها که خواهان نظام آنارشیست و آزادی تام هستند در انجمنها و جوامع کوچکی که دارند، برای حفظ مقام و قدرت خود مجبور به وضع قوانینی هستند که اغلب از آنها هم سرپیچی میکنند. در واقع برای صحه نهادن بر لیبرتن بودن و آنارشیسم، قانون را وضع میکند تا از آن سرپیچی کنند. و بدین ترتیب در عین تجربۀ آنارشی سرپیچی از قانون و لذت آزادی تام برای جنایت، با خطر قربانی شدنِ خود نیز مواجه میشوند، خطری که از جانب دیگر لیبرتنها و دیگر اعضای فرودست انجمن آنها را تهدید میکند.
ar_man
بر مبنای بیانیۀ برتون دستیابی به سوررئالیسم تنها با رهایی ذهن از زیر سلطۀ عقل و منطق میسر است. در حقیقت سوررئالیسم همان واقعیتی است که در اعماق «ضمیر ناخودآگاه» مدفون شده و فقط در رؤیاها و اوهام ظاهر میشود. برتون سوررئالیسم را دیکتهکردن فکر بر کاغذ، بدون هرگونه اعمال کنترل به وسیلۀ عقل یا عوامل و دغدغههای زیباییشناختی یا اخلاقی میداند
ar_man
شکوفایی اقتصادیای که میراثدار استثمار مستعمراتِ فرانسه در قرن هفدهم بود، به توسعۀ صنعت و کشاورزی منجر شده بود. طبقۀ بورژوازی در حال شکلگیری بود و در نیمۀ قرن هجدهم بر اثر بحران ناگهانیای که در کشاورزی رخ داد، و به دنبالِ فشار شدید بر دهقانان، شکافهای طبقاتی میان آنها و اشراف آشکارتر شد.
ar_man
مفاهیم آزادی، مالکیت و برابری که از لابهلای نوشتههای این فیلسوفان رخ مینماید، تنها ابزاری برای سلطۀ طبقۀ نوین بورژوا بود. اغلب ایدهها و دغدغههای سیاسی این فیلسوفان از الگوی سیاسی جامعهای دموکراتیک به دور بود،
ar_man
حجم
۱۲۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
حجم
۱۲۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان