بریدههایی از کتاب زرتشت نیچه
۳٫۷
(۹)
پیروی از خویش یعنی اطاعت از خود را جانشین اطاعت از خدا کردن. البته نه مثلِ واپسین انسانها تابع بیاختیارِ امیالِ خویش بودن، بلکه تابِع احکام و ارزشهای خاصِ خویش شدن، ارزشهایی که ارزشمندیشان دُرُست در این است که از بیرون به آدم تحمیل نشدهاند، بلکه در درون آفریده شدهاند، بهطوریکه میتوان اطاعت از آنها را اطاعت از خویشتن دانست و پیروی از آنها را پیروی از خویش و فرماندهی نامید.
محمدرضا
آنها به خلوتنشینان بدگماناند و باور نمیکنند که ما برای هدیهدادن آمده باشیم. صدای پای ما در کوچهها در گوش آنها طنینی سخت مهجور دارد. و شبهنگام وقتی در بستر خویش صدای پای مردی را میشنوند که دیرزمانی پیش از برآمدن خورشید میگذرد، بیشک از خود میپرسند: راستی این دزد قصد کجا دارد؟
mme
پیرویکردن از خویش یعنی به خویش تداوم، شکوفایی و تحقق بخشیدن، زاییدن و زایاندن؛ پیرویکردن از خویش، یعنی آفریدن خویش.
محمدرضا
درحقیقت، انسان رودی آلوده است. باید دریا بود تا بتوان رودی آلوده را در خود پذیرفت و آلوده نشد
srn2004_
انسانها زیر بار ارزشها، فشارها و نهادهای وابسته به آن دنیا له شدهاند.
آرزو
ای اختر بزرگ، بهروزیات چه بود اگر کسانی را که روشن میکنی نمیداشتی!
آرزو
«آنچه من دروغ مینامم این است که از دیدن چیزی که میبینیم سرباز زنیم.»
پروا
او نیامده است که گناه انسانها را «بخرد و به گردن گیرد»، و شریک بارکشیِ آنها شود، او آمده است تا این بار را حذف کند، انسانها را از چنگ آخرت برهاند.
آرزو
برای ایشان معنای این عبارت نه آن است که «انسان به هر کاری تواناست»، بلکه این است که «انسان هر حقی را داراست»؛ یعنی این معنا را از آن نمیگیرند که «کارهای بزرگ امکانپذیر است»، بلکه چنین میپندارند که «هر کار حقیری مجاز است».
پروا
نیچه روگردانی از عشق به همنوع را بخشی از زوال کلیِ اخلاقِ سُنّتی در نزد انسان میداند.
پروا
یعنی اینطور نیست که نیچه بر مبنای خواست نیهیلیستیِ برآمده از یک مذهب، نبودن خدا را نتیجه بگیرد. زیرا برای نیچه، مرگ خدا نه نتیجهی یک استدلال بلکه امری مشاهدهشده و بدیهی است.
پروا
اگر شعار فراانسان این است که «سختگیر باشید»، شعاری که بارها آن را نقل کرده و بارها بد تفسیرش کردهاند، این سختگیری را فراانسان نه علیه دیگران بلکه علیه خودش به کار میبندد. انسانیتی را که میخواهد پُشت سر بگذارد، انسانیتِ خود اوست.
پروا
الف. بررسی یک راه دیگر
نیچه کل فرهنگ ما را در این ترکیب خلاصه میکند:
خدا + توانخواهیِ منفی + نیروهای واکنشی (منفعل) = انسان
و خودش ترکیب زیر را پیشنهاد و طلب میکند:
مرگ خدا + توانخواهیِ مثبت + نیروهای کنشی (فعال) = فراانسان
و درعینحال ما را از خطرات یک ترکیب دیگر آگاه میکند:
مرگ خدا + توانخواهیِ منفی + نیروهای واکنشی = واپسین انسان
پروا
نیچه نیامده است که انسان را وادارد تا نیمی از سرشت خود را به خاطر پیروزیِ نیمهی دیگر تباه کند. او آمده است تا مشوّق انسان در گسترش یکپارچهی هر دو جنبهی وجودش باشد.
آرزو
تحقیر خوشبختی توجه به این نکته است که خوشبختی به واکنشی منفعلانه و اندکی شرمسارانه تبدیل شده است. حال آنکه «سعادتم باید بهتنهایی حُجّتِ هستیام باشد»
آرزو
جرئت حقیقت، جرئتی است مقدم بر گفتنِ آنها یا اندیشیدن به آنها، یعنی جرئت دیدنِ آنهاست.
پروا
در همهی مضمونهای سُنّتیِ اخلاق ما «بینوایی، پلشتی و آسایشِ نکبتبار» نهفته است که درخور تحقیر بزرگ است، زیرا تبارشناسیِ نیچهیی در پس آنها یک خوی واکنشی و ترسو مییابد، خوی کسانی که کمر خم میکنند و تازیانه میپذیرند.
پروا
ظهور فراانسان ضرورتاً مستلزم مرگِ خدا و باژگونیِ ارزشهاست
پروا
مرگ خدایان نباید به پناهگاه آسمانی آنها تبدیل شود. برعکسِ چنین خدایانی، خورشیدِ زرتشت سعادت خود را در انسانهایی که روشن میکند مییابد.
علی۱۳۵۷
از نظر زرتشت، مرگ خدا فروریختن شیوهیی از بودن و اندیشیدنِ منفی است، فروریختنی که نخستین مرحله از برآمدِ شیوهی مثبتِ بودن و اندیشیدن است.
پروا
خواست دوآلیسم، پیش از هرچیز، بیارجگرداندن، پستکردن و به هیچ و پوچ کشاندن است. دوآلیسم همان نیهیلیسم۱* است:
باور نکنید کسانی را که با شما از امیدهای مافوقزمینی سخن میگویند (...) اینان خوارکنندگانِ زندگیاند
پروا
نیچه کُلّیتِ وجود را همچون تودهی درهمی از نیروها میبیند که با هم مقابله میکنند، در هم میآمیزند، در هم میتنند و بر هم تأثیر میگذارند. اگر ما نیز مثل نیچه سخنگفتن از دنیای دیگر و دیار باقی را کنار بگذاریم، میبینیم که توصیف بالا ارضاکنندهترین توصیفی است که از این تنها جهانِ موجود میتوان ارائه کرد.
پروا
حجم
۲۳۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۱ صفحه
حجم
۲۳۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۱ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان