جملات زیبای کتاب بوی مار | طاقچه
تصویر جلد کتاب بوی مار

بریده‌هایی از کتاب بوی مار

انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیازبدون نظر
مَثَلِ ما حکایت همان فصّاد است که نیشتر بر هر رگی می‌زند و وقتی به رگ خودش می‌رسد دستش می‌لرزد! آخر دنبال چی می‌گردی رفیق توی این شب کشاله‌گرفتهٔ کورشدهٔ کفرزده؟ بهری از این ظلمات کور و سوتْ نصیبِ من است که خب حالا دیگر راضی‌ام، پس بگذار بهری‌ش هم قسمت تو باشد و بگذار چندی هم تو را نوک و نیش بزند این دردِ بی‌درمان و پس هِی میل و محابا نکن که عمید کی بود و کجا بود و چی شد و چرا شد؟ می‌پرسی که چه و این پرس واپرسی‌ها تا به کی؟ دوروبَرَت را خوب سیر کن ببین تا دلت می‌خواهد ارژنگ داریم و افراسیاب!
سپیده اسکندری
بگذار از حق نگذریم که احساس مردانه‌ای هم داشت پرشور که خوب می‌دانی چطور می‌شود قلاّبِ صید زن‌جماعت! بله، جاذبه‌ای داشت غریب امّا درست مثل گیسوان آبشالوم همان جاذبه هم کار دستش داد.
سپیده اسکندری
«بنگر که تو دورِ نزدیکی و یا نزدیک دوری؟» «شمس»
سپیده اسکندری

حجم

۲۶۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۶۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان