
بریدههایی از کتاب پیش از آنکه قهوه ات سرد شود (جلد دوم)
۳٫۶
(۱۷)
آدمها معمولاً با کسانی درددل میکنند که به آنها اعتماد دارند اما گاهی به شنوندهای کاملاً غریبه احتیاج دارند
‧͙⁺˚*・༓☾ 𝓭𝓪𝓻𝔂𝓪 ☽༓・*˚⁺‧͙
جهان عوض نشده، اما من عوض شدهام...
.Mohadd3.
یک مادر حتی بعد از مرگش هم مادر است و هیچچیز نمیتواند این واقعیت را تغییر دهد.
صابر
«ازش پرسیدم: "چرا با اینکه میدونستی نمیتونی چیزی رو عوض کنی، به دیدن خواهرت رفتی؟" اون به این سؤال گستاخانه و کنجکاوانهٔ من خندید و گفت: "اگه بهخاطر مرگ خواهرم زندگی غمانگیزی میداشتم، مثل این بود که مرگ اون زندگیم رو خراب کرده. بنابراین، فکر کردم نباید بذارم چنین اتفاقی بیفته. با خودم عهد کردم که خوشبخت و شاد باشم، چون شادی من، میراث زندگی خواهرم خواهد بود."
مجهول
وقتی آدمها در نگرانیهای شخصی خود غوطهور میشوند، دیگر قادر نیستند احساسات آدمهایی را درک کنند که برایشان مهماند.
‧͙⁺˚*・༓☾ 𝓭𝓪𝓻𝔂𝓪 ☽༓・*˚⁺‧͙
«مشکلترین چیز در زندگی، زیستن و دروغ نگفتن است.»
azin
درحقیقت؛ ما هرگز نمیتوانیم دریابیم که در قلب دیگران چه میگذرد. وقتی آدمها در نگرانیهای شخصی خود غوطهور میشوند، دیگر قادر نیستند احساسات آدمهایی را درک کنند که برایشان مهماند.
صابر
وقتی آدمها در نگرانیهای شخصی خود غوطهور میشوند، دیگر قادر نیستند احساسات آدمهایی را درک کنند که برایشان مهماند.
Ana
داستایوسکی زمانی نوشته بود: «مشکلترین چیز در زندگی، زیستن و دروغ نگفتن است.»
‧͙⁺˚*・༓☾ 𝓭𝓪𝓻𝔂𝓪 ☽༓・*˚⁺‧͙
داستایوسکی زمانی نوشته بود: «مشکلترین چیز در زندگی، زیستن و دروغ نگفتن است.»
کلوچه ₍ᐢ. .ᐢ₎
در سختترین شرایط هم تنها گزینهاش پیش رفتن و تسلیم نشدن بود.
•نسرینطلا•
زندگی خواهم کرد... هر اتفاقی هم که بیفتد مهم نیست.
•نسرینطلا•
درحقیقت؛ ما هرگز نمیتوانیم دریابیم که در قلب دیگران چه میگذرد. وقتی آدمها در نگرانیهای شخصی خود غوطهور میشوند، دیگر قادر نیستند احساسات آدمهایی را درک کنند که برایشان مهماند.
sedy
«برای بهترین شدن، باید کنار بهترینها باشی.»
صابر
داستایوسکی زمانی نوشته بود: «مشکلترین چیز در زندگی، زیستن و دروغ نگفتن است.»
maleki
برای بهترین شدن، باید کنار بهترینها باشی.
‧͙⁺˚*・༓☾ 𝓭𝓪𝓻𝔂𝓪 ☽༓・*˚⁺‧͙
کافه انگار نورانی شده بود.
احساسی مرموز یوکیو را در بر گرفته بود. نور کافه تغییری نکرده بود، تنها از نگاه او همهچیز درخشانتر به نظر میرسید. زندگی یأسآلودش، رنگوبوی امیدی تازه به خود گرفته بود. چگونگیاش را درک نمیکرد اما دیدگاهش به زندگی کاملاً دگرگون شده بود.
جهان عوض نشده، اما من عوض شدهام...
‧͙⁺˚*・༓☾ 𝓭𝓪𝓻𝔂𝓪 ☽༓・*˚⁺‧͙
اگه بهخاطر مرگ خواهرم زندگی غمانگیزی میداشتم، مثل این بود که مرگ اون زندگیم رو خراب کرده. بنابراین، فکر کردم نباید بذارم چنین اتفاقی بیفته. با خودم عهد کردم که خوشبخت و شاد باشم، چون شادی من، میراث زندگی خواهرم خواهد بود.
‧͙⁺˚*・༓☾ 𝓭𝓪𝓻𝔂𝓪 ☽༓・*˚⁺‧͙
فصلها در چرخهای مداوم جریان دارند.
زندگی نیز زمستانهای سختی را پشت سر میگذارد.
اما از پسِ هر زمستان، بهاری است.
اینک بهاری دیگر رسیده.
‧͙⁺˚*・༓☾ 𝓭𝓪𝓻𝔂𝓪 ☽༓・*˚⁺‧͙
یوکیو چنین میپنداشت که اگر خود را از قید حیات خلاص کند، همهچیز تمام خواهد شد و مرگش هیچ تأثیری بر مادر مردهاش نخواهد گذاشت؛ اما او اشتباه میکرد. یک مادر حتی بعد از مرگش هم مادر است و هیچچیز نمیتواند این واقعیت را تغییر دهد.
کلوچه ₍ᐢ. .ᐢ₎
دیگران در سن او شغل مناسبی داشتند و مانند بزرگسالان زندگی میکردند، عاشق میشدند و ماشینهای جدید میخریدند. اما یوکیو در مقابل کورهای پر از دود و غبار سیاه میایستاد و خاک رس را با رؤیای روزی درمیآمیخت که کوزهگری معروف شود و صاحب کارگاه خودش باشد.
کلوچه ₍ᐢ. .ᐢ₎
آدمها بهدلایل مختلفی دروغ میگویند. گاهی دروغ میگویی تا خودت را آدم جذابتر یا مطلوبتری نشان بدهی؛ گاهی هم دروغ میگویی تا مردم را فریب بدهی. دروغ میتواند آسیبزننده باشد، اما گاهی نیز کمک میکند آدم از مهلکهای جان به در ببرد. درهرحال، صرفنظر از دلیل آن، همیشه به پشیمانی ختم خواهد شد.
کلوچه ₍ᐢ. .ᐢ₎
اون بچه هفتاد روز از زندگی خودش رو صرف شاد کردن تو کرده. فقط در این صورت، زندگیش میتونسته معنایی داشته باشه و تو تنها کسی هستی که قادری به زندگی کوتاه اون بچه معنا ببخشی! پس مجبوری خوشبخت باشی. اون بچه بیشتر از هرکسِ دیگهای این شادی رو برای تو میخواد.
کلوچه ₍ᐢ. .ᐢ₎
یوکیو چنین میپنداشت که اگر خود را از قید حیات خلاص کند، همهچیز تمام خواهد شد و مرگش هیچ تأثیری بر مادر مردهاش نخواهد گذاشت؛ اما او اشتباه میکرد. یک مادر حتی بعد از مرگش هم مادر است و هیچچیز نمیتواند این واقعیت را تغییر دهد.
کلوچه ₍ᐢ. .ᐢ₎
حجم
۱۳۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۳۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۴۴,۵۰۰
تومان