من از قدیم عقیده دارم که آدم اگر صبر کند، بالاخره شانس میآورد. چیزی که اصلاً تصور نمیکنی و انتظارش را نداری اتفاق میافتد.
خودبرتر
سروان گفت:
ــ مقتول اهل آنجا نبوده.
خانم همینگ هنوز مردد بود. گفت:
ــ آها. پس آمده آنجا که کشته شود. خیلی عجیب است.
کولین با خودش گفت: «عجب توصیف جالبی کرد.»
hanyeh.m
کتابها مال مغازه نبود، مغازه مال کتابها بود. کتابهایی که همه جا را اشغال کرده بودند، هر روز زاد و ولد میکردند و تکثیر میشدند و هیچ چیز نمیتوانست جلودارشان باشد.
زن
من از قدیم عقیده دارم که آدم اگر صبر کند، بالاخره شانس میآورد. چیزی که اصلاً تصور نمیکنی و انتظارش را نداری اتفاق میافتد.
خودبرتر
من از قدیم عقیده دارم که آدم اگر صبر کند، بالاخره شانس میآورد. چیزی که اصلاً تصور نمیکنی و انتظارش را نداری اتفاق میافتد.
خودبرتر
وقتی مدتها به کسی اعتماد کامل داری، باورت نمیشود که حقیقت چیز دیگری باشد.
"هلاله"
وقتی مدتها به کسی اعتماد کامل داری، باورت نمیشود که حقیقت چیز دیگری باشد.
"هلاله"
آهی کشیدم، صورتحساب را پرداختم و برخاستم. گفتم:
ــ نگران نباش.
این «نگران نباش» هم واقعاً عبارت مسخرهای است. هم در زبان انگلیسی و هم در هر زبان دیگری.
"هلاله"