بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تمام خشم من | طاقچه
تصویر جلد کتاب تمام خشم من

بریده‌هایی از کتاب تمام خشم من

نویسنده:صبا طاهر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۳۰ رأی
۳٫۰
(۳۰)
شاید به‌خاطر همین است که آدم‌ها به‌خاطر پیری می‌میرند. شاید اگر با تمام وجود عاشق نشویم، بتوانیم عمر جاودانه داشته باشیم. اما عاشق می‌شویم، و وقتی پیری از راه می‌رسد، پر از حفره شده‌ایم، آن‌قدر حفره‌حفره که دیگر نفس‌کشیدن برایمان دشوار می‌شود. آن‌قدر حفره داریم که وجودمان دیگر مال خودمان نخواهد بود. تبدیل می‌شویم به یک فضای توخالی بزرگ که منتظر است با تاریکی و سیاهی پُر شود. منتظر است که آزاد و رها شود.
eameli
دوستشان دارم. مرا یاد آدمی که بودم می‌اندازند. یاد آدم‌هایی که دوستم داشتند.
paria
مادران معصومیت فرزندانشان را در خاطرشان حمل می‌کنند. مهم نیست وقتی بزرگ می‌شوند چه می‌شوند. ما امیدها و رؤیاهایمان را برایشان حمل می‌کنیم. چنین چیزی در فطرت ماست همان طور که خداوند در تاروپود این کرهٔ خاکی تنیده شده است.
آرام
ولی به‌محض اینکه لمسش می‌کنم دلم می‌خواهد دوباره این کار را تکرار کنم. چون لمس‌کردنش او را واقعی می‌کند و این باعث می‌شود یادم بیاید چه احساسی به او داشتم. چه احساسی هنوز به او دارم.
paria
موسیقی می‌تواند بیشتر از چهاردیوار و سقف احساس خانه‌بودن به آدم بدهد.
paria
او زیادی می‌بیند. ای کاش این‌قدر همه‌چیز را نمی‌دید!
paria
شاید عمل پیوند شخصیت هم می‌کرد خوب بود.
paria
او عاشق این خانه است، حتی اگر تمام روح و جانش را گرفته باشد.
paria
چیزی نیست. چشمانم را پاک می‌کنم. چند ساعت دیگه، دربارهٔ این موضوع تو دفترخاطراتت می‌نویسی، چون این موضوع مال گذشته‌س نه زمان حال و همه‌چی درست می‌شه.
paria
«اگه راهمون رو گم کنیم، خدا مثل آبه. وقتی ما نمی‌تونیم، اون مسیر نادیده رو پیدا می‌کنه.»
paria
برایم هیچ زحمتی ندارد که بروم سمت آبو و دلداری‌اش بدهم یا سمت نور تا دستانشان را بگیرم. همهٔ توان و انرژی‌ام را بهشان بدهم. اما بازوهایم حرکت نمی‌کنند. اشک‌ها جاری نمی‌شوند. مثل مجسمه می‌ایستم و چون ژاکتم را فراموش کرده‌ام از سرما یخ می‌زنم و به قبر خیره می‌شوم. با خودم فکر می‌کنم چطور آدمی که می‌توانست اتاقی را پُر کند توانسته در جعبه‌ای این‌قدر کوچک جا شود.
paria
دارم یه فنجون چای درست می‌کنم و تنهایی‌خوردن اصلاً مزه نمی‌ده.
paria
این هم پشت‌سر می‌گذارم. زنده می‌مانم. اما حفره‌ای درونم شکل گرفته که هرگز پُر نخواهد شد. شاید به‌خاطر همین است که آدم‌ها به‌خاطر پیری می‌میرند. شاید اگر با تمام وجود عاشق نشویم، بتوانیم عمر جاودانه داشته باشیم. اما عاشق می‌شویم، و وقتی پیری از راه می‌رسد، پر از حفره شده‌ایم، آن‌قدر حفره‌حفره که دیگر نفس‌کشیدن برایمان دشوار می‌شود. آن‌قدر حفره داریم که وجودمان دیگر مال خودمان نخواهد بود. تبدیل می‌شویم به یک فضای توخالی بزرگ که منتظر است با تاریکی و سیاهی پُر شود. منتظر است که آزاد و رها شود.
paria
قبلاً عاشق تماشای صلاح‌الدین در حال نوشتن بودم. نگاهی متمرکز به خودش می‌گیرد، انگار دارد با واژه‌های توی سرش تانگو می‌رقصد. نوشتن آرامش می‌کند. کمکش می‌کند به دنیایش نظم ببخشد
paria

حجم

۳۵۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۳۵۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان