تکرار و تذکار در حقیقت یک حرکتاند، فقط در دو جهت مخالف؛ زیرا آنچه به یاد آورده میشود قبلاً وجود داشته است و رو به عقب تکرار میشود و حالآنکه تکرار راستین رو به جلو به یاد آورده میشود. بنابراین تکرار، اگر ممکن باشد، آدمی را شاد میکند و حالآنکه تذکار او را ناشاد میکند ــ البته به شرط آنکه فرد به خود زحمت زیستن بدهد و همینکه به دنیا آمد نکوشد بهانهای بتراشد و از بار زندگی شانه خالی کند و مثلاً عذر آورد که چیزی را فراموش کردهام.
علی جوان نژاد
این عمل تقویتشدهٔ به یاد آوردن، جلوهٔ ابدیِ آغاز ِ عشق است و مظهر عشقی واقعی به شمار میرود.
aida
بر درختان خودرو، گلهای خوشبو؛ بر درختانِ کاشته، میوههای خوردنی.
aida
عشق به تکرار نه بیقراریِ امید را دارد، نه اضطراب شگفت آور کشف را و نه اندوه به یاد آوردن را؛ عشق به تکرار از یقین سرورآمیز «لحظه» یا «آن» (instant) بهره دارد.
aida
ولی آنکه در نمییابد که زندگی تکرار است و این زیباییِ زندگی است، خود را محکوم کرده است و سزاوارِ چیزی بیش از آنچه به طور قطع بر سرش میآید نیست ــ هلاکت.
aida
آخر اگر تکرار نبود، زندگی چه لطفی داشت؟
aida
بود و نبودِ دختر دیگر فرقی برایش نداشت، فقط ماخولیایش بود که از فریبا جلوه دادنِ زندگی در چشمان دختر لذت میبرد.
aida
وفاداری زنان عظیم است، خاصه زمانی که دست رد به سینهشان بخورد؛ و در همه حال، دستنیافتنی و اسرارآمیز است.
aida
دختری که آرزومند امر جذاب باشد تبدیل به دامی میشود که خودش در آن گرفتار میشود. دختری که آرزومند امر جذاب نیست، ایمانش به تکرار است. خوشا دختری که از آغاز چنین بوده. خوشا دختری که رفتهرفته چنین شده.
aida