
بریدههایی از کتاب حیوان قصه گو
۳٫۶
(۱۲)
همانطور که شبیهسازهای پروازی بهخلبانان امکان میدهند که در امنیت آموزش ببینند، داستانها نیز با امنیت به ما یاد میدهند که چگونه با چالشهای بزرگ دنیای اجتماعی روبهرو شویم. داستان مانند یک شبیهساز پروازی ما را بهدرون مسائل حاد مشابهی میاندازد که به موازات مسائلی که در واقعیت با آنها روبهرو میشویم جریان دارند.
کاربر ۱۱۸۵۴۴۶
قصه برای باز کردن ذهن، کندوکاو در شرایط انسانی، و یا هر چیز ارزشمند دیگری از این دست نیست. ما با قصه حال میکنیم.
mt
آنها در یک بررسی به این نتیجه رسیدند که در آزمونهای توانایی اجتماعی و همدلی، خوانندگان کتابهای داستان در مقایسه با کسانی که عمدتاً کتابهای غیرداستانی میخوانند مهارتهای اجتماعی بیشتری دارند. آنها دریافتند که علت این امر آن نیست که افراد دارای قابلیتهای اجتماعی خوب، بهطور طبیعی جذب داستان میشوند
mt
بگذارید تعریفی بهشما بدهم: انسان یک حیوان قصهگوست. هر کجا که میرود میخواهد پشت سر خود، نه ردّی آشفته، نه یک فضای خالی، بلکه چراغهای راهنما و نشانههای آرامبخش داستانها را برجای گذارد.
کاربر ۱۱۸۵۴۴۶
آنها در یک بررسی به این نتیجه رسیدند که در آزمونهای توانایی اجتماعی و همدلی، خوانندگان کتابهای داستان در مقایسه با کسانی که عمدتاً کتابهای غیرداستانی میخوانند مهارتهای اجتماعی بیشتری دارند.
کاربر ۱۱۸۵۴۴۶
در دههٔ ۱۹۵۰، خوابشناس فرانسوی، میشل ژووه، دریافت که بسیاری از حیوانات تجربهٔ خواب REM و آتونی (فلج خواب) را دارند. اما آیا آنها واقعاً خواب میدیدند؟ ژووه به امید یافتن پاسخ این مسأله تعداد زیادی گربهٔ ولگرد جمع کردو با اره و مته و چاقوی جراحی به جانشان افتاد. مغز گربهها را باز کرد، و پس از مشخص کردن محل ساقههای مغز، کار کندوکاو خود را آغاز کرد.
ژووه سعی میکرد توان سدکنندگی آتونی گربهها را از بین ببرد. استدلال او این بود که اگر گربهها خواب ببینند، علایم حرکتی باید از مغز به عضلات برسد، و گربهها باید خوابهایشان را به اجرا درآورند. او ناگزیر بود با آزمون و خطا آن قدر بهساقهٔ مغز گربهها آسیب بزند که دستگاه آتونی را تخریب کند، بدون آنکه خود گربهها را معلول کند یا بکشد.
ناصر
داستان به مغز ما اجازه میدهد که واکنش در مقابل انواع چالشهای مهم برای موفقیت را به عنوان نوع بشر تمرین کنیم
mt
همانطور که شبیهسازهای پروازی بهخلبانان امکان میدهند که در امنیت آموزش ببینند، داستانها نیز با امنیت به ما یاد میدهند که چگونه با چالشهای بزرگ دنیای اجتماعی روبهرو شویم. داستان مانند یک شبیهساز پروازی ما را بهدرون مسائل حاد مشابهی میاندازد که به موازات مسائلی که در واقعیت با آنها روبهرو میشویم جریان دارند.
کاربر ۱۱۸۵۴۴۶
پسرها و دخترها خودبهخود بین خودشان تفکیک جنسی ایجاد میکنند؛ پسرها درگیر بازیهای حشنتری میشوند؛ بازیهای تخیلی در دختران بیشتر و پیچیدهتر است و بیشتر بر ایفای نقش والدین تأکید دارند؛ پسرها عموماً مهاجمتر و بیملاحظهتر از دختران هستند؛ و از هفده ماهگی میتوان تفاوتهای آنها را مشاهده و اندازهگیری کرد
کاربر ۹۳۶۱۳۹۲
اما تأکید بر این نکته مهم است که بازی دختربچهها فقط هنگامی بدون دردسر به نظر میرسد که با خشونت بازی پسربچهها مقایسه شود. برای مثال، پیلی گزارش میکند که در نگاه اول به نظر میرسد دختربچهها به بازی شیرین بچهداری مشغولاند. اما با نگاهی دقیقتر متوجه میشویم که بچه مثلاً آب سیب مسموم میخورد. سپس آدم بدی سعی میکند بچه را بدزدد. بعد بچه آشولاش میشود و تقریباً در آتش کباب میشود.
کاربر ۹۳۶۱۳۹۲
صرفنظر از نوع داستان، اگر گره و مسألهای در میان نباشد داستانی هم در کار نخواهد بود.
کاربر ۹۳۶۱۳۹۲
کتاب جَنت بارُوِی با عنوان داستاننویسی بر همین نکته تأکید میکند: «کشمکش عنصر بنیادی داستان است... در زندگی، کشمکش معمولاً بار منفی دارد، ولی در داستان، خندهدار باشد یا غمانگیز، کشمکش نمایشی یک اصل بنیادین است، چون در ادبیات فقط دردسر جذاب است. فقط دردسر جالب است. در زندگی اینطور نیست.»
کاربر ۹۳۶۱۳۹۲
در واقع، فرض وجود نوعی رابطه میان دیوانگی و نبوغ هنری صدها سال نوعی کلیشهٔ فرهنگی بوده است.
کاربر ۹۳۶۱۳۹۲
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان