بریدههایی از کتاب بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن!
۳٫۶
(۵۲)
«...عامهی مردم یه نفر رو میخوان که
از هر خطایی مصون باشه و هیچوقت
مرتکب اشتباه نشه.»
mr.time
یادت باشه: توالت رفتن باعث قوت گرفتن دوستیها میشه.
mr.time
آدمیزاد دو تا پا داره و دو تا اعتقاد: یکی برای وقتیکه حالش روبراهه و یکی هم برای موقعی که حالش خرابه. اسم این دومی رو گذاشته دین.
mahdi
اگه حروف سیاه و برجستهی روزنامهها رو برمیداشتن،
چقدر دنیا ساکتتر میشد!
zhale
هرچی که باشه جنگ در نهایت یعنی آدمکشی مجاز. وقتی آدمایی که رأس کارن، گیر میکنن و دیگه نمیدونن چه سیاستی رو پیاده کنن و مشکلات اقتصادی رو چهجوری حل کنن، از پشت پستو عروسک میهنپرستی رو درمیآرن. کفش و کلاهش هم میکنن تا مترسکشون جورِ جور شه: آخه مترسک میهنپرستی یه پاپوش به اسم دشمنِ خونی و یه سرپوش به اسم شهامتطلبی لازم داره. معلومم هست که بعدش همهشون میگن راهشون راه حقه و پای خداهاشونو میکشن وسط. آخر سر هم این پدرا و مادرا و بچههای از دنیا بیخبرن که بایست تاوان جنگ رو بدن
farnaz3000
تا عمر دارم صداش یادم نمیره که رو به خواهرش کرد و هقهقکنان و اشکریزان آهی کشید و پرسید: «این تخممرغا رو از کی خریدی؟» اونم که از بس گریه کرده بود صداش درنمیاومد در جواب گفت: «از پروسترمان. چطور مگه؟ خوب نیست؟»
شلاله
آدمیزاد نسبت به همنوع خودش بخیله. برای همینه که قانون رو درآورده. میگه اگه من حق ندارم فلان کار رو بکنم، پس بقیه هم نبایست حقش رو داشته باشن.
afsan
برای دوست داشتن یه آلمانی بایست اونو درکش کرد.
برای درک کردن یه فرانسوی بایست اونو دوستش داشت
mr.time
اونوقت بازماندههای بینوای کشتهها اگه سه مارک ماهونهای که بابت از دست دادن باباشون میگیرن نباشه، کارشون ساختهس. بابت پسرا هم پولی به کسی نمیدن. اونا مجانیان.
sepide saad
یادت باشه: فقط یه چیزه که به دوستی بیشتر از اینا قوت میده:
هیچوقت دوستتو محک نزن! دوست دخترت رو هم همینطور! هیچکس رو! گاهی کسی یه عمر مراقب یه خورجین چرمیه که توش فقط پر از سنگای رنگارنگه. ولی اون تمام مدت خیال میکنه اون تو پر از جواهره. چنین کسی آدم ثروتمندیه، حتی اگه تو خورجینش فقط سنگای شیشهای باشه. این آدم فقط حق نداره در خورجین رو باز کنه.
خدایا این دوستی رو از ما نگیر! آدم تقریباً باورش میشه که تنها نیست.
mr.time
«آخ که چقدر دلم میخواست امروز برم تئاتر! حوصلهی آدم توی این خونه سر میره!»
نیکو
«بعدِ مردن جام خیلی برام خالی میشه!»
کاربر ۱۶۲۴۶۵۰
آدمای پیر و جوون فکر میکنن نژاداشون با هم فرق میکنه: پیرا معمولاً یادشون میره که خودشون یه موقعی جوون بودن یا یادشون میره که دیگه پیر شدن. جوونا هم هیچوقت حالیشون نمیشه اونا هم بالأخره یه روزی پیر میشن.
ندا فهیم
جنگ در نهایت یعنی آدمکشی مجاز.
afsan
یکی از مخوفترین عواقب پدیدهی بیکاری اینه که دیگه از سر مرحمت به آدما کار میدن.
khanom mohandes
آدمیزاد
آدمیزاد دو تا پا داره و دو تا اعتقاد: یکی برای وقتیکه حالش روبراهه و یکی هم برای موقعی که حالش خرابه. اسم این دومی رو گذاشته دین.
mr.time
آدمیزاد در کنار غریزههای تولیدمثل و خوردن و آشامیدن دو علاقهی مفرط دیگه هم داره: سروصدا راه انداختن و گوش به حرف کسی ندادن. میشه گفت آدمیزاد واقعاً موجودیه که همیشه موقع صحبت، گوشش جای دیگهایه.
mr.time
نذار ابهت هیچ آدم خبرهای تو رو بگیره.
اون بهت میگه که: «دوست عزیز، من بیستساله که این کارمه!»
آدم ممکنه کاری رو بیست سال تموم هم غلط انجام بده.
کاربر ۱۴۷۸۳۹۳
یه داستان تعریف کنم؟ داستان قشنگیه:
یه میلیاردر آمریکایی تصادف میکنه، یه چشمش رو از دست میده.
میده براش یه چشم مصنوعی درست میکنن.
روز اولی که برمیگرده دفتر کارش، از منشیاش میپرسه:
«حالا اگه میتونی بگو ببینم کدوم چشمم شیشهایه؟»
منشی یه لحظه بهش نیگا میکنه و میگه: «چشم چپتون قربان».
میلیاردره میگه: «عجب! از کجا فهمیدی؟»
منشی میگه: «آخه توی چشم چپتون هنوز ذرهای احساس دیده میشه.»
کاربر ۱۴۷۸۳۹۳
برای اینکه خاطرت از کسی جمع بشه، بهتره بری رو پشتش بشینی. تا وقتی روش نشستی، لااقل خاطرت جمعه که از دستت در نمیره.
کاربر ۱۶۲۴۶۵۰
«...عامهی مردم یه نفر رو میخوان که
از هر خطایی مصون باشه و هیچوقت
مرتکب اشتباه نشه.»
z.gh
آدمیزاد دو تا پا داره و دو تا اعتقاد: یکی برای وقتیکه حالش روبراهه و یکی هم برای موقعی که حالش خرابه. اسم این دومی رو گذاشته دین.
afsan
وقتی آدمایی که رأس کارن، گیر میکنن و دیگه نمیدونن چه سیاستی رو پیاده کنن و مشکلات اقتصادی رو چهجوری حل کنن، از پشت پستو عروسک میهنپرستی رو درمیآرن. کفش و کلاهش هم میکنن تا مترسکشون جورِ جور شه: آخه مترسک میهنپرستی یه پاپوش به اسم دشمنِ خونی و یه سرپوش به اسم شهامتطلبی لازم داره.
Fatima
وقتی این بیماری دوره زمونهی ما که به پستترین صفات آدمیزاد به دروغ صفات نیک لقب میده از بین رفت
khanom mohandes
«من کشتهمردهی این نیستم که خودمو قربونی ایدههای سرخرمن حضرات عالیه کنم. بالعکس، وقتی فکرش رو میکنم دلم از همین الان به حال پسرم میسوزه که یه روزی بایست رُل مدافع سرزمین آبا و اجدادی رو بازی کنه. اگه نویسنده بودم میزدم رو دست خانوم سوتنر، کتابی بهمراتب بهتر علیه جنگ مینوشتم. هرچی که باشه جنگ در نهایت یعنی آدمکشی مجاز. وقتی آدمایی که رأس کارن، گیر میکنن و دیگه نمیدونن چه سیاستی رو پیاده کنن و مشکلات اقتصادی رو چهجوری حل کنن، از پشت پستو عروسک میهنپرستی رو درمیآرن. کفش و کلاهش هم میکنن تا مترسکشون جورِ جور شه: آخه مترسک میهنپرستی یه پاپوش به اسم دشمنِ خونی و یه سرپوش به اسم شهامتطلبی لازم داره. معلومم هست که بعدش همهشون میگن راهشون راه حقه و پای خداهاشونو میکشن وسط. آخر سر هم این پدرا و مادرا و بچههای از دنیا بیخبرن که بایست تاوان جنگ رو بدن.
zhale
یه کاتولیک و یه یهودی داشتن راجعبه مسائل دینی با هم گفتوگو میکردن. کاتولیکه گفت: «من یه چیزو نمیفهمم: چطوری یه آدم تحصیلکرده میتونه باور کنه که جهودا از وسط دریای سرخ رد شدن.»
یهودیه در جواب گفت: «شاید حق با شما باشه. اما آدم چهطوری میتونه باور کنه که عیسی مسیح بعد از مرگ دوباره زنده شده؟»
کاتولیکه گفت: «این قضیهش فرق میکنه. حقیقت هم داره.»
zhale
یه عده از این «حق» برخوردارن که اجازه داشته باشن برای سرزمین آبا و اجدادی بمیرن. یه عدهی دیگه «اجازه دارن» برای یه حقوق بخور و نمیر کار کنن. اونوقت یه عدهی دیگه هستن که وظیفهی ناگواری به عهدهشونه: اونا مجبورن بیستوچهار کرسی شورای نظارت شرکت سهامی رو عهدهدار شن!
حواستجمع باشه: اگه یه نفر سر تعیین کار و دستمزد حرف از «افتخار» و «حقوق اخلاقی» و «وظایف عرفی» به میون آورد، بدون، که میخواد کلکی سوار کنه.
zhale
آخر سر هم این پدرا و مادرا و بچههای از دنیا بیخبرن که بایست تاوان جنگ رو بدن.
کاربر ۱۴۶۱۴۳۵
آدمیزاد دو تا پا داره و دو تا اعتقاد: یکی برای وقتیکه حالش روبراهه و یکی هم برای موقعی که حالش خرابه. اسم این دومی رو گذاشته دین.
آرمین
سرمایهدار رو از هر طرف که بندازی باز میافته رو پولت.
mojtaba mehravar
حجم
۷۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
حجم
۷۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان