بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سنت شکن | طاقچه
تصویر جلد کتاب سنت شکن

بریده‌هایی از کتاب سنت شکن

نویسنده:الناز محمدی
انتشارات:انتشارات سخن
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۸۰ رأی
۴٫۱
(۱۸۰)
ــ بگم یا من یا سیگار چی؟ شهاب دستش را گرفت و نشاندش کنار خودش: ــ معلومه، تو!
shiva._.f
درد که یکی باشد، همدردی هم پشت سرش می‌آید.
Amir
سنت‌های اشتباهی را باید شکست. از دل تمام این شکستن‌ها،‌ نوری می‌تابد که شاید یک روز، سلول تاریکی را روشن کند. سایه‌ها کنار بروند و شهاب، در آسمانی تاریک رد شود و آن موقع بشود نیک‌بختی و عشق را آرزو کرد...
faezeh
دائم میان کابوس‌هایم، آن لحظات پر شکنجه را مرور می‌کردم تا روزی که به خدا برسم. تا روزی که گلایه کنم زن را به جرم خطای حوا به بند مردان کشاندی؟ گناه آدم را برای چیدن یک سیب فقط از زن گرفتی؟ که تا دنیا، دنیاست به خاطر یک اشتباه، به خاطر یک سست‌ارادگی، گوش به فرمان و بردهٔ آفریدهٔ دیگرت شود؟ قرار بود خودت آدمیزاد را تنبیه کنی و درس ایمان و اعتقاد را به خوردش دهی اما چرا نصیب زن، همیشه ته‌ماندهٔ مرحمت‌ها شد؟ چرا دوباره مرد سوار بر مرکب غرور تازاند و عنوان جنسیت برتر را گرفت!
Min
ــ هیچی ارزش اینو نداره که بخوایم این دو روزی رو که زورکی زنده‌ایم حروم کنیم.
AvaZoghi
"جز خودت و خدا، یه وقتا هیچکی نیست تا کمکت باشه، اما... خودت، قهرمان خودت باش. نترس. بجنگ. محکم باش. وقتی که محکم باشی، هر دشمن قدری هم که روبه‌روت باشه، ترس شکست می‌افته به دلش."
sss
تا روزی که گلایه کنم زن را به جرم خطای حوا به بند مردان کشاندی؟ گناه آدم را برای چیدن یک سیب فقط از زن گرفتی؟ که تا دنیا، دنیاست به خاطر یک اشتباه، به خاطر یک سست‌ارادگی، گوش به فرمان و بردهٔ آفریدهٔ دیگرت شود؟ قرار بود خودت آدمیزاد را تنبیه کنی و درس ایمان و اعتقاد را به خوردش دهی اما چرا نصیب زن، همیشه ته‌ماندهٔ مرحمت‌ها شد؟ چرا دوباره مرد سوار بر مرکب غرور تازاند و عنوان جنسیت برتر را گرفت!
نسیبه نظری
درد مشترک، نسبتمان را آن‌قدر نزدیک کرده بود که واهمهٔ از دست دادن داشتیم. هردویمان!
Amir
نشستم توی اتاقی که یک روز فکر می‌کردم دنیا برایم میان همان چهاردیواری دفن شده و حالا نمی‌دانستم از خوشبختی‌ام چطور بگویم!
Amir
راهی‌ست راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
کاربر ۴۹۲۴۷۶۸
"تقدیر هر غریق نجاتی، شاید یک روز غرق شدن در همان موج‌های وحشی باشد که یکی را از میانش بیرون کشیده!"
mobinabayrami
اگر با اشک ریختن و ماتم زدن، مُرده‌ها زنده می‌شدند، دیگر هیچ‌کس از دنیا کم نمی‌شد.
AvaZoghi
درست لحظاتی که آرزو داریم خودمان تمام بلاها را تحمل کنیم و بلایی سر عزیزانمان نیاید.
AvaZoghi
درست لحظاتی که آرزو داریم خودمان تمام بلاها را تحمل کنیم و بلایی سر عزیزانمان نیاید.
AvaZoghi
"جز خودت و خدا، یه وقتا هیچکی نیست تا کمکت باشه، اما... خودت، قهرمان خودت باش. نترس. بجنگ. محکم باش.
mobinabayrami
گناه آدم را برای چیدن یک سیب فقط از زن گرفتی؟ که تا دنیا، دنیاست به خاطر یک اشتباه، به خاطر یک سست‌ارادگی، گوش به فرمان و بردهٔ آفریدهٔ دیگرت شود؟ قرار بود خودت آدمیزاد را تنبیه کنی و درس ایمان و اعتقاد را به خوردش دهی اما چرا نصیب زن، همیشه ته‌ماندهٔ مرحمت‌ها شد؟ چرا دوباره مرد سوار بر مرکب غرور تازاند و عنوان جنسیت برتر را گرفت!
AvaZoghi
ــ تقدیر، تقدیره! دست روزگار و آدما با هم توشه! زورت که کم باشه، می‌خواد خودشو بهت نشون بده!
AvaZoghi
گریه، جایی شفاست که مرهم باشد، نه حسرت!
AvaZoghi
سنت‌های اشتباهی را باید شکست. از دل تمام این شکستن‌ها،‌ نوری می‌تابد که شاید یک روز، سلول تاریکی را روشن کند. سایه‌ها کنار بروند و شهاب، در آسمانی تاریک رد شود و آن موقع بشود نیک‌بختی و عشق را آرزو کرد...
AvaZoghi
رنج ما را که توان برد به یک گوشه چشم... شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی!
کاربر ۷۰۲۳۵۰۵

حجم

۴۸۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۱۲ صفحه

حجم

۴۸۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۷۱۲ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان