همهٔ عالم در یک کَس است، چون خود را دانست، همه را دانست.
Parinaz
من کو؟ مرا خبر نیست. اگر مرا بینی، سلام برسان.
Parinaz
آن نفس که شد عاشق، اماره نخواهد شد
Parinaz
به یاد نگه دار که هر فسادی که در عالم افتاد، از این افتاد که؛ یکی، یکی را معتقد شد، به تقلید! یا منکر شد، به تقلید...
Parinaz
انسان گاهی با عقل و نگاه اندک خود به هرچه مینگرد و گمان میبرد همان که او فهم کرده تمام است که البته این نباشد.
Parinaz
به من بنگر زیراکه چشمها باهم سخنها میگویند. دهان که منفعل گردد، چشم سخن میآغازد.
Parinaz
تو را بیکس یافتم، همه یاران رفتند به سوی مطلوبان خود، تنهات رها کردند، من، یار بییارانم...
Parinaz
با مردمان در حد خودشان سخن بگو
Parinaz
آنروی که سوی تو بود خواندی، آنروی که سوی یار است هم بباید خواندن.
Parinaz
ایام را مبارکباد از شما، مبارک شمایید، ایام میآیند تا به شما مبارک شوند.
Parinaz
محبوب را به نظر مُحب باید بنگرند.
Parinaz
«بدان خلل از این است که خدا را به نظر محبت نمینگرند، به نظر علم مینگرند و به نظر معرفت، و نظر فلسفه... نظر محبت کار دیگر است.»
Parinaz