بین همهٔ اتفاقهای نامطمئن زندگی، ازدواجکردن از همه نامطمئنتر است.
Fateme
بین همهٔ اتفاقهای نامطمئن زندگی، ازدواجکردن از همه نامطمئنتر است.
Book
من از آدمهایی که پشت سر دیگران حرف میزنند، خوشم نمیآید.
Book
شادکردن دیگران خیلی لذتبخش است
Book
بهار بود... بهار... بهار! حتی خانم گیبسون هم نمیتوانست از شکوفهکردن درختان آلو جلوگیری کند.
Book
اصلاً دوست ندارم کتابی را که عاشقشم، امانت بدهم... چون به نظر میآید هیچوقت مثل اولش برنمیگردد...
Fateme
تقلیدکردن خالصانهترین چاپلوسی است.
Book
ولی گیلبرت! هرگز اجازه نده زیادی بزرگ و عاقل شوی... آنقدر بزرگ که دیگر عقلت اجازه ندهد قدم به سرزمین افسانهای بگذاری.
ماه نورد
مردنم بهتر از زندهبودنم است. هیچکس مرا نمیخواهد.
Book
به قول ریبکا دیو، هر چیزی حدی دارد.
Book
هر کاری کردند، تسلیم نشوید. آنها نمیتوانند در مقابل وسوسههای شیطان مقاومت کنند.
Book
خانم شرلی خیلی تودار بود... خیلی تودار!
Book
خصومت پرینگلهای بزرگسال، مثل مهی که پرتوی خورشید بر آن تابیده باشد، ناپدید شد.
Book
همه مژدهٔ آمدن بهار را میدهند... جویبار کوچک و پرنشاط، مه آبیرنگ روی شاه توفان، افراهای بیشهزار که برای خواندن نامههایت به میانشان میروم، درختان گیلاس سفیدپوش حاشیهٔ جادهٔ اسپوک، سینهسرخهای براق و جسوری که در حیاط پشتی سربهسر داستی میلر میگذارند، پیچک سبزرنگ و آویخته بر فراز نیمدری که الیزابت برای گرفتن شیرش به آنجا میآید، کاجهایی که با منگولههای نورستهشان اطراف قبرستان قدیمی سرک میکشند... حتی خود قبرستان قدیمی که تمام بوتههای کنار قبرهایش گل دادهاند و سبز شدهاند، گویی فریاد میزنند که حتی اینجا هم زندگی بر مرگ، غلبه میکند.
کاربر ۷۵۴۲۱۲۶
همیشه عاشق شب بودهام. دوست دارم، بیدار بمانم و به گذر عمر فکر کنم؛ به گذشته، حال و آنچه که در راه است. بهخصوص به آنچه که در راه است.
ماه نورد
آنی سوار درشکه شد، ولی هنوز زیاد از ویندی پاپلرز دور نشده بود که آخرین پیغام به دستش رسید.
بانو کُردلیا در وندی پاپلرز