بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آپارتمان پاریس | طاقچه
تصویر جلد کتاب آپارتمان پاریس

بریده‌هایی از کتاب آپارتمان پاریس

نویسنده:لوسی فولی
انتشارات:نشر نون
امتیاز:
۳.۷از ۷۲ رأی
۳٫۷
(۷۲)
مهم نیست اهل کجایی یا قبلاً چه بلایی سرت اومده. فقط به این فکر کن که کی هستی و با فرصت‌هایی که زندگی پیش پات می‌ذاره، چی‌کار می‌کنی.»
آلی
حس می‌کنم داخل بدنم گیر افتاده‌ام. دلم می‌خواهد چنگ بکشم و خودم را خلاص کنم.
غَزال_ک
آدم نمی‌تواند خانواده‌اش را انتخاب کند. در هر حال فقط آن‌ها را دارم.
آلی
«می‌شه یه چیزی بهت بگم؟ سال‌ها توی این شغل بودم و یه چیزهایی یاد گرفته‌ام.» «چی؟» «معمولاً وقتی توی مسیر درست قدم می‌ذاری، همه بهت می‌گن دست از جست‌وجو بردار.»
آلی
وضعیت ما از یتیم‌ها بدتره. چون باباهامون ما رو نمی‌خوان. اون‌ها زنده‌ان، ولی ما رو نمی‌خوان.
Saba
در فرانسوی چنین اصطلاحی داریم: اِتغ بیان دان سَپو. یعنی با خودت راحت باش. من معمولاً چنین حسی ندارم.
روژین
آن لحظه عاشقش شدم. فکر می‌کردم قبلاً عشق را تجربه کرده‌ام، ولی به نتیجه نرسیده‌ام. حالا می‌دانستم تمام تجربه‌های قبلی سوءتفاهم بودند. متوجه شدم. تمام این سال‌ها منتظر بن بودم.
Faranak_naseri_
آدم نمی‌تواند خانواده‌اش را انتخاب کند
SARA
انگار یک نفر سعی کرده وجودش را از صفحه روزگار پاک کند.
Saba
وقتی زغال یا قلم‌مو در دست می‌گیرم، حس می‌کنم کامل شده‌ام و می‌تونم درست‌وحسابی حرف بزنم.
Saba
انگار فقر آلوده‌اش خواهد کرد.
Saba
حوصله نداشتم بیرون بروم. دلم می‌خواست همین جا بمانم و از چشم دنیا قایم شوم.
Saba
پلاک گردن‌بندم را در مشت می‌گیرم که تصویر کریستوفر قدیس رویش است. مامان برای هر کدام از ما، یکی خرید تا همیشه محفوظ بمانیم؛ اگرچه این وظیفه خودش بود که از ما محافظت کند، نه یک قدیس فلزی کوچک.
Faranak_naseri_
گیجی خطرناک است و آدم را آسیب‌پذیر می‌کند.
Saba
من فرانسوی بلد نیستم. تازه، زن هم هستم. برای همین انگار وجود خارجی ندارم.
Saba
خانواده از همه چیز مهم‌تره.»
AS4438
همیشه پای مردهای زیبا و مهربانی وسط است که در ظاهر بی‌آزارند.
Faranak_naseri_
خیلی سریع به اوج رسید؛ این‌طوری سقوطش سنگین‌تر خواهد بود.
غَزال_ک
به‌علاوه به او فهماندم در آن شرایط، کار دیگری از دستش برنمی‌آمد. همان‌طور که جان یک نفر را گرفت، دیگری را نجات داد. او هم از سر عشق آن کار را کرد. نگفتم شاید من هم همان مسیر را انتخاب می‌کردم. نگفتم برای مدت کوتاهی، آن مرد همه چیزِ من هم بود. ولی فکر کنم از رابطه‌مان خبر دارد. اگرچه مطمئن نیستم بتوان اسم آن چند هفته سرشار از خودخواهی، بی‌ملاحظگی و جنون را رابطه گذاشت.
آلی
توی حوضی که ماهی نیست، قورباغه سپهسالاره...»
AS4438
دخترم هم‌سن آن‌ها بود که به پاریس آمد. باورش سخت است، ولی در مقایسه با این بچه‌ها، خیلی پخته بود. فقر همین بلا را سر آدم می‌آورد؛ عمر کودکی کم می‌شود و آرزوها از بین می‌روند.
کاربر imdreeam

حجم

۲۹۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

حجم

۲۹۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۱۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان