رنج فرصتی طبیعی برای این خوداثباتی و تعریف خویشتن است. هنگامی که در زندگی همهچیز آهنگ همراهی دارد، امیال ما بهسرعت محقق میشوند، و تمام برنامهها درست از کار درمیآیند، گرایشی به توجه کردن به خود و رابطهمان با جهان نداریم. مانند ماشینی که همیشه درست کار میکند، آن زندگی نیز که بهآرامی پیش میرود بازبینی نمیشود. وقتی چیزها درست پیش نمیرود، آن موقع است که ما زیر سرپوش (کاپوت) را نگاه میکنیم و در اینباره که کی هستیم، چه میکنیم، و از زندگی چه میخواهیم، میاندیشیم.
rezabt
تنها ایستادن در برابر جهان میتواند زایندهٔ احساسی نیرومند از عزت نفس باشد. چنین هیجاناتی میتوانند سبب شوند که قهرمانان تراژیک، و بهطور غیرمستقیم مخاطبان آنها، خود را آدمیانی شریف، دلاور و حتی فدایی راه خدا احساس کنند. اما قهرمان تراژیک بهآسانی در ورای خویشتنبینی و عزت نفس بهسوی خودپرستی و خودمحوری میرود. او تبدیل به شخصی منزوی میشود که، درنهایت، همچنان رنج میکشد.
Mhdiye