بریدههایی از کتاب افکار مالیخولیایی در ما
۳٫۵
(۲۳)
در واقعیت چیزی که باعث میشود آدم احساس تنهایی کند این نیست که اصلاً کسی را برای معاشرت و همنشینی ندارد؛ مسئله این است که آدمهای زیادی را نمیشناسد که بتوانند بخشهای واقعی و عجیبوغریب و پرتناقض او را درک کنند.
zeynab
هیچکس از نزدیک خیلی خوشحال نیست. زندگی برای همه مبارزه است. از مقایسهٔ خود واقعی و زندگیتان با تبلیغاتی که دیگران دربارهٔ زندگیشان بهراهانداختهاند دست بردارید.
SaNaZ
با توجه به اینکه چالشهایی که با آنها روبهرو هستیم بسیار زیاد هستند، هدفمان نباید این باشد که همواره شاد باشیم، بلکه هدف باید مهارت پیدا کردن در روشهای هوشمندانه و ثمربخش سازگاری با اندوه ملایم باشد.
احسان رضاپور
شادی او به این خاطر نیست که هرگز رنج نکشیده است بلکه به این دلیل است که غم و اندوه را خوب میشناسد
|ݐ.الف
در نهایت نویسندههای بزرگ کسانی هستند که میدانند چگونه با صداقت از وحشت و اندوه زندگی معمولی حرف بزنند.
|ݐ.الف
شما فقط یک لحظهٔ بسیار کوتاه در داستانی فوقالعاده طولانی هستید
|ݐ.الف
«سادگی هرگز ساده نیست»
|ݐ.الف
در پسِ روایت پیروزمندانه از تاریخ، ایدهٔ بسیار غمانگیزتری پدیدار میشود: اینکه میتوان نجیب بود و درعینحال شکست خورد
|ݐ.الف
اولین قدم برای پایان دادن بهحس ناخوشایند بیکسی این است که خودمان درهای مخفی بیشتری را در ذهنمان باز کنیم و وارد اتاقهای غم، خشم، حسادت یا نفرت از خود شویم. چراغها را روشن کنیم و مضمون و محتوای این اتاقها را بدون احتیاط، انکار، شرم و احساس گناه بررسی کنیم. و دفعهٔ بعد که در کنار شخص دیگری هستیم باید خطر کنیم و از یافتههایمان حرف بزنیم.
ما تنها هستیم چون در پذیرش اینکه هرکداممان، در نوع خود، عجیب و غریب و نامتعادل هستیم ضعیف عمل کردهایم. باید به خودمان اجازه دهیم کسی که هستیم را برای کسانی که تخیل کافی برای گوش سپردن دارند بیشتر آشکار کنیم و به آنها اجازه بدهیم بهنوبهٔ خود از ویژگیهای عجیب خودشان حرف بزنند. صداقت، به تنهایی ما پایان میدهد.
lordartan
آسمان و ساحل بسیار زیبا هستند و عطر لیمو در باغ پیچیده است. مجبور نیستیم هیچ کار ناخوشایندی انجام دهیم. میتوانیم کتاب بخوانیم، با صدای بلند بخندیم، بازی کنیم و بیهوده وقت بگذرانیم. پس چرا اینقدر بیحال، پژمرده و سرگشتهایم و دوست داریم گریه کنیم؟
منکسر
ذهن سودازده درک میکند که بهترین، باهوشترین یا شایستهترینها همیشه برنده نیستند.
|ݐ.الف
آگاهی از ناکامل بودن همهچیز، بنیان سودازدگی است. سودازدهٔ ایستاده بر شکاف جاودانهٔ بین حالت ایدهآل امور و آنچه که در واقعیت هست، پذیرای زیباییها و نیکیهای کوچک است. گلها، جملهای لطیف در یک کتاب کودکانه، رفتار مهربانانه و غیرمنتظرهٔ یک غریبه، تابش نور خورشید روی دیواری قدیمی در هنگام غروب، میتواند آنها را خیلی عمیق تحتتأثیر قرار دهد.
احسان رضاپور
زیباترین قطعاتی که بشر تابهحال برای ارتباط با دیگری تولید کرده عمدتاً کار افرادی بوده است که نتوانستهاند کسی را برای حرف زدن پیدا کنند.
mj94
ما باید به بهای ادامهٔ زندگی، چیزی را که روزگاری داشتیم فراموش کنیم.
atosatvj
احساس بیکسی و تنهایی وقتی تمام میشود که دستکم کسی باشد که ما را بشنود و بتوانیم بهاو بگوییم رابطهٔ صمیمانه چهقدر گیجکننده و مرگ چهقدر ترسناک است، چه حسرتها در دل داریم، چه چیزهای بهظاهر کوچکی باعث اضطرابمان میشوند، گاهی چهقدر از خودمان متنفریم، گاهی چهقدر غمگینیم، چهقدر پشیمانی داریم، تا چه اندازه پریشان و ناآرامیم، رابطهمان با والدینمان چهقدر پیچیده است، چه پتانسیلهای ناشناختهای داریم، احساس میکنیم اعضای بدنمان عجیبوغریب هستند و اینکه چطور از نظر عاطفی همچنان نابالغیم
SaNaZ
ما واقعاً نیاز نداریم عالم و آدم دوستمان داشته باشند. مجبور نیستیم همه را در کنار خود داشته باشیم. بگذاریم رابرت گرینهای این دنیا و جانشینهایشان در طول قرون و اعصار در روزنامهها، اتاقهای نشیمن و رسانههای اجتماعی بدترین و کثیفترین چیزها را بگویند و انجام دهند. تنها چیزی که آدم به آن نیاز دارد محبت چند دوست یا حتی فقط عشق یک فرد خاص است و آدم با همین میتواند زنده بماند.
منکسر
یک کودک حتماً نباید به زبالهدانی انداخته شود تا بگوییم نادیده گرفته شده است؛ ممکن است والدین بهطور منظم کودک را حمام ببرند و به اندازهٔ کافی به او لباس بپوشانند اما بهشیوههای ظریفتری میتوان این تصور را برای کودک ایجاد کرد که وجودش برای کسی اهمیت ندارد.
منکسر
ما دربارهٔ کارهایی که اخیراً انجام دادهایم داستانسرایی میکنیم و این داستانها تقریباً هیچچیز از واقعیتمان را آشکار نمیکنند. داستانسرایی میکنیم نه بهایندلیل که دروغگو هستیم، بلکه بهایندلیل که از شکاف بین آنچه از خودمان میدانیم و آنچه انتظار میرود که باشیم شرمندهایم.
|ݐ.الف
یکی از بزرگترین دستاوردهای ما این حقیقت بنیادین و سودازده است که همه، و مهمتر از همه خودمان، ترکیبی هستیم از اهریمن و فرشته
|ݐ.الف
عشق به غریبه: توان این که دیگری را شبیه خود ببینیم و او را سزاوار رحمت و بخشش بدانیم.
|ݐ.الف
بحران نه اجازه میدهد زندگی کنیم و نه بمیریم و همینطور به درِ ذهن خودآگاهمان تقه میزد تا راهکاری برایش پیدا کنیم. غمگینیم چون بخشی از ما میداند که زمان رو به پایان است و هنوز نمیدانیم با بقیهٔ عمرمان باید چکار کنیم.
مریم عبادی
عشق این نیست که بهظاهر جذاب یک غریبهٔ ناخواندهٔ از همهجا بیخبر بیشازحد امید ببندیم. عشق یعنی با واقعبینی و شکیبایی بیهیجان، بهآرامی در مسیر شناخت و درک شخصیتِ واقعی شخص موردنظرمان پیش برویم.
SaNaZ
مهربانی لازم داریم تا متوجه شویم چه رنجی را تحمل میکنیم. زیبایی لازم داریم تا بفهمیم چقدر همهچیز زشت شده است.
|ݐ.الف
باید امکان بروز احساسات متناقض و خشم (گاهی عصبانیت بسیار شدید) هم میسر باشد، چون تنها پس از بروز این احساسات است که ابراز عشق واقعی ممکن میشود
|ݐ.الف
پیدا کردن آدمی که با او غذا بخوریم کار سختی نیست؛ همیشه کسی هست که بتوان با او دربارهٔ آبوهوا گپ زد، اما احساس ناخوشایند بیکسی در لحظهای که با کسی حرف میزنیم همچنان برقرار است. این حس زمانی بهپایان میرسد که رفیق و همنشینمان، وقتی درد و غممان را آشکار میکنیم، بتواند درکمان کند و همراهمان باشد.
احساس بیکسی و تنهایی وقتی تمام میشود که دستکم کسی باشد که ما را بشنود و بتوانیم بهاو بگوییم رابطهٔ صمیمانه چهقدر گیجکننده و مرگ چهقدر ترسناک است، چه حسرتها در دل داریم، چه چیزهای بهظاهر کوچکی باعث اضطرابمان میشوند، گاهی چهقدر از خودمان متنفریم، گاهی چهقدر غمگینیم،
lordartan
بشر گرایش زیادی به حواسپرتی و خیالپردازی داشت و این کار برایش مثل مادهٔ مخدر عمل میکرد و نمیخواست خودش را بشناسد.
|ݐ.الف
جهان مدرن مدعی است که به درونگراها و تفاوتهای آنها احترام میگذارد اما در عمل همهٔ پاداشها و زرقوبرقها دقیقاً هماهنگ با استعدادها و حساسیتهای افرادی طراحی شدهاند که در اردوگاه برونگراها هستند. یک آدم درونگرا برای اینکه شانس عادی بهنظر رسیدن یا دستیابی بهموفقیت را داشته باشد باید کارهای شاقی انجام دهد که انگار ذاتاً مناسب برونگراهاست.
مریم عبادی
سودازدهها، از همان دوران کودکی، درک کردهاند زندگی آمیخته با درد و رنج خواهد بود و این دیدگاه ساختار جهانبینیشان را شکل داده است. البته که از رنج و سختی لذت نمیبرند اما نمیتوانند شهامت به خرج دهند و باور کنند که قرار بوده جهان طور دیگری باشد.
محمدحسین
دلیل تیزبینی و نکتهسنجی و طنز سیاه سودازدهها این است که هرگز حجاب توهم بر سرشان انداخته نشده. آنها، از همان ابتدا، مجبور بودهاند مسائل را کاملاً واضح ببینند و به معلمها یا خیلی از دوستانشان اعتماد نداشتهاند و بهابراز عشقهای گاهبهگاهی مشکوک بودهاند. آنها میدانند چگونه با طعنه و کنایه حرف بزنند و با تیزبینی مراقب رفتار متظاهرانهٔ دیگران باشند. اینها مزایای جانبی «بیشازحد طرفدار خود نبودن» هستند.
SaNaZ
تنها چیزی که آدم به آن نیاز دارد محبت چند دوست یا حتی فقط عشق یک فرد خاص است و آدم با همین میتواند زنده بماند.
SaNaZ
حجم
۴٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۴٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان