بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فیلسوف دل | طاقچه
تصویر جلد کتاب فیلسوف دل

بریده‌هایی از کتاب فیلسوف دل

۴٫۰
(۴)
چقدر غم‌انگیز است اگر انسان‌ها تنها در آنچه بیرون از آن‌هاست آرامش یابند.
دانشجونده
به زیبایی به دل دختری راه یافتن هنر است، به زیبایی خود را از دل او بیرون کشیدنْ شاهکار!
دانشجونده
در پایان سدهٔ چهارم، آگوستین اعترافات خود را با دعایی دربارهٔ جستجوی خدا آغاز کرد: «پرورگارا، دل‌های ما بی‌قرارند، مگر اینکه در تو قرار یابند.»
rain_88
از صمیمیت ازدواج هم می‌ترسید و با گذشت چند ماه، امکان انتخاب نوع دیگری از زندگی را پیش روی خود دید: او می‌توانست به‌جای همسر شدن، نویسنده شود.
دانشجونده
آنچه به‌راستی به آن نیاز دارم فهم این است که چه باید بکنم، نه اینکه چه باید بدانم، مگر اینکه آن دانستن شرط لازم هر عملی باشد. مهم یافتن یک هدف است، فهم اینکه به‌راستی خدا می‌خواهد من چه‌کار کنم، مهم یافتن حقیقتی است که برای من حقیقت باشد، یافتن اندیشه‌ای که حاضر باشم برایش زندگی کنم و بمیرم.
rain_88
وقتی انسان کل جهان را ببازد، اما خود را نبازد، آن خودی که باقی می‌ماند چیست؟
rain_88
خدایا! انسان بودن به چه معناست؟ از منظر تو، شرط انسان بودن چیست؟ در همنشینی با دیگران، به‌ویژه در میان انبوه آدمیان، آموختن این دشوار است، و اگر هم به طریقی دیگر بیاموزیم، در این همنشینی به آسانی از یاد می‌رود. کاش ما را یارای آموختن‌اش بود، یا اگر از یادش برده‌ایم، از نو آن را از سوسن و پرنده بیاموزیم، کاش اگر توان یکباره آموختن‌اش را نداریم، دست‌کم قطره‌قطره چیزی از آن می‌آموختیم. کاش می‌شد در همین حال از سوسن و پرنده بیاموزیم: سکوت را طاعت را و شادی را
rain_88
آیرونیِ مدرن از بی‌ثبات کردن همهٔ معناها بهره می‌برد، اما سقراط ایده‌ها و ارزش‌ها را متزلزل می‌کند تا دوباره به درکی استوارتر از آن‌ها دست یابد. او نه از سر پوچ‌باوری یا بدبینی یا هوشمندیِ صرف بلکه به‌خاطر دلبستگی عمیق و جدی‌اش به «چیزی والاتر» فرهنگ عصر خویش را به پرسش گرفت. او نمی‌توانست بگوید این چیز والا چیست، چون هنوز در جهان وجود نداشت. اما او مشتاق آن بود و پیوسته در پی‌اش
rain_88
درست همان روز به هشدار مسیح در انجیل مرقس اندیشید که انسان چه سودی می‌برد اگر کل جهان را به دست آورد اما روح خویش را ببازد. همان شب این آیه را در دفتر یادداشت‌اش نوشت.
rain_88
تنهایی، اضطراب دربارهٔ آنچه دیگران دربارهٔ او فکر می‌کنند، و ناامیدی از خویش را روی کاغذ ریخت. «خدای من! چرا باید این احساسات درست همین حالا بیدار شوند، چقدر احساس تنهایی می‌کنم
rain_88
او از افلاطون آموخته بود که انسان‌ها طالب حقیقت‌اند چون هنوز از آن بی‌بهره‌اند، اما اگر بی‌دانش‌اند از کجا می‌دانند که چگونه باید آن را بیابند؟
rain_88
او ابراهیم را «ستارهٔ راهنمایی می‌بیند که مضطربان را نجات می‌دهد» چون نشان می‌دهد که امکان ایمان هست، حتی اگر چگونگی رسیدن او به آن همچنان یک راز باشد.
rain_88
برای کیرکگور ابراهیم نمونهٔ شیوهٔ در جهان بودنی بود که نه مانند راهبان گوشه‌نشین می‌شود و نه ارزش‌های بورژوازی متعارف را تأیید می‌کند. «ستارهٔ راهنما» ی ابراهیم به صورت فلکی متناقضی تعلق دارد؛ ایمانی که در دنیا تجربه می‌شود، اما تن به انتظارات دنیوی نمی‌دهد.
rain_88
عاجل‌ترین پرسش وجودی ما این نیست که چرا رنج می‌کشیم؟ این است که چگونه رنج بکشیم؟
rain_88
همهٔ ما با تکلیف «خود شدن» مواجه‌ایم. این یعنی زیستن هر لحظه از زندگی در ارتباط با خداوند، بازگشت مداوم به سرچشمهٔ سرمدی هستی خود ما. دربارهٔ اتلاف زندگی سخن بسیار است، اما تنها کسی زندگی‌اش تلف شده است که غم‌ها و شادی‌های دنیا چونان او را فریفته‌اند که هرگز در مقام «خود» یا «روح»، یا آنچه که هم‌شأن آن است، به آگاهی قاطع و ابدی دست نیافته است، هرگز در عمیق‌ترین معنا به این آگاهی نرسیده است که خدایی هست و خود او در پیشگاه این خدا حضور دارد، خیر بی‌منتهایی که هرگز، جز از طریق نومیدی به دست نمی‌آید.»
rain_88
نومید بودن یعنی خودِ راستینِ خود را از دست دادن و آن‌هایی که می‌فهمند از این بیماری رنج می‌برند، مشتاق به درمان می‌شوند. اما او می‌دید که اکثر انسان‌ها خود را در این جهان گم می‌کنند، بی‌آنکه حتی از آن باخبر باشند. «بزرگ‌ترین خطر، گم کردن خود، ممکن است بی‌هیچ سروصدایی در این جهان رخ دهد، گویی اصلاً اتفاقی نیفتاده است.»
rain_88
او مجذوب حقیقتی است که همزمان در دو قطب متضاد هست و حقیقتِ تجربهٔ انسانی اغلب این‌گونه است. در روزی واحد، حتی در ساعتی واحد، انسان می‌تواند رنج و شادی، ایمان و ناامیدی، اضطراب شدید و آرامش عمیق را احساس کند.
rain_88
باور راسخ دارد که ایمان باید نه از رنج اجتناب کند و نه غرق آن شود، بلکه باید از میان آن بگذرد تا به شادی برسد.
rain_88
بسیارند چیزهایی که باید فراموش شوند، بسیارند چیزهایی که باید کنار گذاشته شوند، بسیارند چیزهایی که باید برای همیشه ترکشان کرد. (۲۶) چگونه می‌توان این کار را کرد؟ خب، اگر هرگز
rain_88
اگر قرار است چیزی را فراموش کنید، سعی کنید چیز دیگری برای یادآوری بیابید، در این صورت قطعاً موفق خواهید شد.
rain_88
کنستانتین با خواندن نامه‌های پرشور و آکنده از رنج مرد جوان، می‌فهمد که تکرار «حرکتی دینی» است. او می‌فهمد که جستجوی تکرار در چیزهای بیرونی ـ تئاتر، قهوه‌خانه، میز تحریر و صندلی مخملی سرخ ـ احمقانه است، چون تکرار واقعی حرکتی درونی و معنوی است که با آن آدمی خود را از نو می‌یابد. وقتی همهٔ چیزهای ازدست‌رفته به ایوب بازگردانده شد، او تکرار را درک کرد. ابراهیم هم وقتی به تکرار دست یافت که خدا موهبت اسحاق را برایش تازه کرد و «دوباره پسرش را به او داد.»
rain_88
در مفهوم اضطراب نوشت: «هیچ مفتش بزرگی به اندازهٔ اضطراب، اسباب عذاب وحشتناک در اختیار ندارد و هیچ مأمور مخفی‌ای به خوبیِ اضطراب نمی‌داند هدف موردنظرش چه‌موقع در ضعیف‌ترین حالت است تا به آن حمله کند، یا چگونه دامی را که برایش پهن می‌کند، جذاب جلوه دهد. هیچ قاضی تیزبینی به خوبیِ اضطراب نمی‌داند چگونه بازجویی کند و متهم را امتحان کند، متهم به هیچ طریقی، نه با سرگرمی، نه با سروصدا و نه هنگام کار، نه شب و روز نمی‌تواند از دست اضطراب بگریزد.»(۲۰)
rain_88
وقتی رنج می‌کشی و نمی‌توانی کاری برای دیگران هم بکنی، به‌راحتی در دام این فکر مالیخولیایی می‌افتی که در این جهان زیادی هستی، و شاید دیگران هم کاری کنند به این باور برسی. اینجاست که به یاد بیاوری که همهٔ انسان‌ها در پیشگاه خدا اهمیتی برابر دارند، بی‌هیچ قید و شرطی برابر. درحقیقت اگر تبعیضی باشد، آن‌که بیش از همه رنج می‌کشد، بیش از همه به عنایت الهی نزدیک است.
rain_88
تو ـ شبیه چشمه‌ای هستی که خود در جستجوی تشنه است
rain_88
«خدایا، مرا از یقین کامل نجات بده، تا لحظهٔ آخر مرا نامطمئن نگه‌دار، تا اگر به رحمت ابدی نایل شدم، کاملاً مطمئن باشم که از فیض تو بهره‌مند شده‌ام.»
rain_88
«همیشه می‌توان از رابطه‌ای عاشقانه، چیزهای زیادی دربارهٔ معنای هستی خویش آموخت». کیرکگور این جمله را بعد از تنها رابطهٔ عاشقانه‌اش، یعنی به‌هم‌زدن نامزدی‌اش، نوشت.
شهاب‌الدین آدینه عراقی
«آدم فقط یک‌بار زندگی می‌کند، باید کسی را داشته باشی که کاری کند درکت کند.»
شهاب‌الدین آدینه عراقی
من با او خیلی بزرگوارانه رفتار کردم، چون نگذاشتم به رنجی که می‌کشم بو ببرد.
شهاب‌الدین آدینه عراقی
او با رنج‌هایش می‌تواند کیفرخواست شهرش، زمانه‌اش و جهانش باشد
شهاب‌الدین آدینه عراقی
برادر عزیزم وصیت من این است که نامزد سابقم خانم رگینه شلگل بی‌قیدوشرط وارث همهٔ چیزهای اندکی باشد که از من به‌جا می‌ماند. اگر خودش آن را نپذیرفت، از او بپرسید آیا مایل است به توزیع آن در میان فقرا رسیدگی کند. آنچه می‌خواهم بگویم این است که برای من نامزدی به اندازهٔ ازدواج تعهدآور است و بنابراین اموال من حق ایشان است، درست به گونه‌ای که انگار با او ازدواج کرده‌ام. برادرت، س. کیرکگور
شهاب‌الدین آدینه عراقی

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۱۵۴,۰۰۰
تومان