
بریدههایی از کتاب از جنس ستاره ها
۴٫۸
(۱۳)
هیچ میدانستید وقتی بابایتان فرق سرتان را میبوسد، گرمای محبتش را تا نوک انگشتان پاهایتان حس میکنید؟
کاربر ۳۵۹۴۹۱۰
زندگی صرفاً خوب یا بد نیست، بلکه یک خروار چیزهای خوب و یک خروار چیزهای بد در آن هست. شاید چیزهای خوب راهحل چیزهای بد نباشند، اما چیزهای بد باعث نمیشوند چیزهای خوب کماهمیت شوند.
aida
خورشید یکی از ستارهها است، قبول
اما بعضی روزها زیادی آفتابیاند
روزهایی که آنکه دوستش داری رفته و برنمیگردد
روزهایی که رنجی بزرگ سهم یک بدن کوچک شده
و خورشید پرنورتر از همیشه میتابد
و تو دلت میخواهد ازش بپرسی
چطور جرئت کردهای
وقتی به خودم آمدم که تالیا یک تکه دستمالکاغذی مچاله بهم داد و تازه آن موقع فهمیدم که داشتم گریه میکردم.
aida
«اون اتفاق تلخ و سخت همیشه سر جاش میمونه، اما مطمئناً چیزهای خوب هم سر جای خودشون هستن.
aida
بااعتمادبهنفس این نبود که صدای گریه و زاری را ساکت کند؛ این بود که یاد بگیرد آن صداها را مثل یک موسیقی بشنود.
aida
گاهی وقتها، با تغییر احساس درونی آدم، شکل بیرونی جایی که تویش هست هم عوض میشود.
aida
آدمهایی که تیشرت ناسا تنشان میکنند آدمهای فوقالعادهای هستند.
aida
هرجا دلت هست، خانه همانجاست
aida
انتظار
انتظار میکشیدم و به بچههایی فکر میکردم که زودتر از وقت به دنیا میآیند.
انتظار میکشیدم و به بچههایی فکر میکردم که آسیب دیدهاند.
انتظار میکشیدم و به باباهایی فکر میکردم که مجبورند کیلومترها دورتر از خانوادههایشان کار کنند تا یک سیاهچالهٔ مالی برطرف شود.
انتظار میکشیدم و به مادرهایی فکر میکردم که درد میکشند.
انتظار میکشیدم و فکر میکردم شاید این بار تقصیر من باشد.
انتظار میکشیدم و هر دقیقه به این فکر میکردم که چطور شد نقشهٔ من شکست خورد و چطور میشود به دنیا آوردن یک بچه اینهمه طول بکشد.
کتاب خوان معرکه
من یک اختلال ژنتیکی دارم که اسمش سندرم ترنر است؛ یعنی بهجای اینکه مثل دخترهای دیگر دوتا کروموزوم X داشته باشم، فقط یکی دارم. این یکی از ویژگیهای من است. یکی دیگر از آنها علاقه به تُست با مارمالاد و علاقه به روپوش آزمایشگاه است. یکی دیگرش خانوادهام هستند، از جمله خواهرزادهٔ نورسیدهام که اسمش سیسیلیا است. هر دوی ما رد زخم درازی روی تنمان داریم که جای عمل قلبمان است. ستارهها از مواد شیمیایی برقآسا و درخشان، انرژی و گرما تشکیل شدهاند و شاید زخمها به ما ثابت میکنند که خود ما هم از همان چیزها تشکیل شدهایم.
PARNIAN
تا حالا برایتان لحظاتی پیش آمده که همهچیز خیلی هیجانانگیز و عالی باشد و دوستی هم کنارتان داشته باشید که بگوید خوشحال است که دوست شماست و شما هم آنقدر مسرور شوید که نتوانید حتی یک کلمه هم بگویید و فقط از خوشحالی صداهای جیغمانندی از خودتان دربیاورید؟
فریبا
اگه مهم نبودن یا اگه با همهٔ وجود بهشون اهمیت نمیدادی که دیگه ترسی هم نبود. برای همین هم هر طور هست باید انجامشون بدی.»
«خب، چطوری میشه نترسید؟»
گفت: «نمیشه، اما کمکم یاد میگیری که هر طور هست انجامش بدی؛ حتی وقتی که احتمال داره شکست بخوری. معنای درست شجاعت هم به عقیدهٔ من همینه.»
aida
تاریخ برای من درس متوسطی است؛ نه بهترین درس است و نه بدترین. از اینکه باید مطالب را به حافظه سپرد و به یاد آورد، خوشم میآید؛ من خوب میتوانم چیزهایی مثل روزهای تاریخی و اسم رئیسجمهورها و اسم تمام ماهیچههای موجود در پا را به یاد بیاورم. این بخش از تاریخ خوب است، اما نه بهخوبی علوم که باعث میشود هم چیزهایی را به حافظه بسپاری و هم چیزهای عجیبوغریب غافلگیرکنندهای را کشف کنی که شاید روزی به درد جهان بخورد. واقعاً نمیدانم تاریخ به چه کار مردم میآید.
کاربر ۳۵۹۴۹۱۰
چند دقیقهای دربارهٔ رزا پارکس حرف زدیم؛ از این گفتیم که چقدر شجاع بوده است. خانم ترپکی عبارت نافرمانی مدنی را روی تختهٔ وایتبرد نوشت و بعد دربارهٔ این صحبت کردیم که گاهی باید از رهبران دنیای پیرامونمان پیروی کنیم و گاهی باید مستقل فکر کنیم؛ فهمیدیم که بعضی وقتها این دو تا حدی باهم یکی میشوند و بعضی وقتها نه.
کاربر ۳۵۹۴۹۱۰
من یک اختلال ژنتیکی دارم که اسمش سندرم ترنر است؛ یعنی بهجای اینکه مثل دخترهای دیگر دوتا کروموزوم X داشته باشم، فقط یکی دارم. این یکی از ویژگیهای من است. یکی دیگر از آنها علاقه به تُست با مارمالاد و علاقه به روپوش آزمایشگاه است. یکی دیگرش خانوادهام هستند، از جمله خواهرزادهٔ نورسیدهام که اسمش سیسیلیا است. هر دوی ما رد زخم درازی روی تنمان داریم که جای عمل قلبمان است. ستارهها از مواد شیمیایی برقآسا و درخشان، انرژی و گرما تشکیل شدهاند و شاید زخمها به ما ثابت میکنند که خود ما هم از همان چیزها تشکیل شدهایم.
PARNIAN
من یک اختلال ژنتیکی دارم که اسمش سندرم ترنر است؛ یعنی بهجای اینکه مثل دخترهای دیگر دوتا کروموزوم X داشته باشم، فقط یکی دارم. این یکی از ویژگیهای من است. یکی دیگر از آنها علاقه به تُست با مارمالاد و علاقه به روپوش آزمایشگاه است. یکی دیگرش خانوادهام هستند، از جمله خواهرزادهٔ نورسیدهام که اسمش سیسیلیا است. هر دوی ما رد زخم درازی روی تنمان داریم که جای عمل قلبمان است. ستارهها از مواد شیمیایی برقآسا و درخشان، انرژی و گرما تشکیل شدهاند و شاید زخمها به ما ثابت میکنند که خود ما هم از همان چیزها تشکیل شدهایم.
PARNIAN
من یک اختلال ژنتیکی دارم که اسمش سندرم ترنر است؛ یعنی بهجای اینکه مثل دخترهای دیگر دوتا کروموزوم X داشته باشم، فقط یکی دارم. این یکی از ویژگیهای من است. یکی دیگر از آنها علاقه به تُست با مارمالاد و علاقه به روپوش آزمایشگاه است. یکی دیگرش خانوادهام هستند، از جمله خواهرزادهٔ نورسیدهام که اسمش سیسیلیا است. هر دوی ما رد زخم درازی روی تنمان داریم که جای عمل قلبمان است. ستارهها از مواد شیمیایی برقآسا و درخشان، انرژی و گرما تشکیل شدهاند و شاید زخمها به ما ثابت میکنند که خود ما هم از همان چیزها تشکیل شدهایم.
PARNIAN
من یک اختلال ژنتیکی دارم که اسمش سندرم ترنر است؛ یعنی بهجای اینکه مثل دخترهای دیگر دوتا کروموزوم X داشته باشم، فقط یکی دارم. این یکی از ویژگیهای من است. یکی دیگر از آنها علاقه به تُست با مارمالاد و علاقه به روپوش آزمایشگاه است. یکی دیگرش خانوادهام هستند، از جمله خواهرزادهٔ نورسیدهام که اسمش سیسیلیا است. هر دوی ما رد زخم درازی روی تنمان داریم که جای عمل قلبمان است. ستارهها از مواد شیمیایی برقآسا و درخشان، انرژی و گرما تشکیل شدهاند و شاید زخمها به ما ثابت میکنند که خود ما هم از همان چیزها تشکیل شدهایم.
PARNIAN
من یک اختلال ژنتیکی دارم که اسمش سندرم ترنر است؛ یعنی بهجای اینکه مثل دخترهای دیگر دوتا کروموزوم X داشته باشم، فقط یکی دارم. این یکی از ویژگیهای من است. یکی دیگر از آنها علاقه به تُست با مارمالاد و علاقه به روپوش آزمایشگاه است. یکی دیگرش خانوادهام هستند، از جمله خواهرزادهٔ نورسیدهام که اسمش سیسیلیا است. هر دوی ما رد زخم درازی روی تنمان داریم که جای عمل قلبمان است. ستارهها از مواد شیمیایی برقآسا و درخشان، انرژی و گرما تشکیل شدهاند و شاید زخمها به ما ثابت میکنند که خود ما هم از همان چیزها تشکیل شدهایم.
PARNIAN
من فقط وانمود میکردم که اهمیتی نمیدهم. دلم میخواست بفهمم چطور میشود واقعاً اهمیت نداد
فریبا
زندگی صرفاً خوب یا بد نیست، بلکه یک خروار چیزهای خوب و یک خروار چیزهای بد در آن هست. شاید چیزهای خوب راهحل چیزهای بد نباشند، اما چیزهای بد باعث نمیشوند چیزهای خوب کماهمیت شوند.
فریبا
توی فیلمها، در همان لحظهای که چیزی نمانده شخصیت اصلی از لبهٔ صخره پرت شود، دستی بهطرفش دراز میشود؛ من الان به همان دست نیاز داشتم.
فریبا
من همهٔ تلاشم را کرده بودم تا پناه باشم و تلاشهایم شکست خورده بود. من شکست خورده بودم. تلاشهایم کافی نبودند.
فریبا
چون همیشه به ما یادآوری میکند که هر چیزی، اگرچه آنقدر بزرگ و درخشان که نتوانی درک کنی، اگرچه آنقدر دور که دستت به آن نرسد، بازهم از همان مواد اولیهای تشکیل شده که یک عمر با آنها سروکار داشتهای؛ همان موادی که خودت از آنها تشکیل شدهای.
فریبا
حجم
۱۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۱۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۸۸,۰۰۰
تومان