بریدههایی از کتاب اتاق فرار
نویسنده:مگان گلدین
مترجم:زهرا آرنواز
ویراستار:نگین موزرم نیا
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۱ رأی
۳٫۹
(۱۱)
دانستن حقیقت آن روی انسان را آشکار میکند و به حیوانات درنده تبدیل میشویم.
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
بشر بندهٔ عادت است
n re
گذر زمان درد را درمان نمیکند. فقط به آن عادت میکنیم.
n re
مادرم همیشه میگفت بهترین انتقام خوب زندگی کردن است. بهشدت با او موافق بودم.
کاربر ۵۱۱۸۳۰۸
مردان میتوانند غر بزنند یا عصبانی باشند، اما زنان صرفنظر از مشکلات و محرکها، باید همیشه لبخند به لب داشته باشند.
n re
کودکی من عجین شده بود با قناعت، پسانداز کردن و سختی کشیدن
n re
خداحافظی با خانوادهام از سختترین کارها بود.
n re
«یوز سفید کور به دنیا میآید. خیلی جالب است. کورند، اما با گذشت زمان بینا میشوند و حالا انسان که اشرف مخلوقات است بینایی دارد، ولی آرامآرام کور میشود. اینطور میشود برداشت کرد که ما یاد میگیریم چیزهایی را که نمیخواهیم ببینیم حذف کنیم.»
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
وقتی بمیریم زمان کافی برای خوابیدن خواهیم داشت. یا درمورد ما، وقتی در چهلسالگی بازنشسته شویم، وقت بسیاری خواهیم داشت
n re
«در این دنیا آدمها به دو دستهٔ بازنده و برنده تقسیم میشوند. سارا، باید یک دسته را انتخاب کنی و هرگز به پشتسر، به آدمهایی که له کردهای نگاه نکنی. تو هیچچیز به آنها بدهکار نیستی. موفقیت برای نازکنارنجیها نیست.»
n re
با گذشت زمان بزرگترین ترسش این بود که خودش را ناامید کند. یا نه، پدر مرحومش را ناامید کند. پدری که همیشه ارزشها برایش مهمتر از پول و ثروت بود.
n re
یاد گرفته بود که پول سرسختترین وجدانها را هم خواب میکند.
n re
کمیابترین منبع در جهان زمان است.
n re
«او هم یکهتاز است. شکارچی تنهایی که با دشمنانش احاطه شده است. کسانی که منتظر کوچکترین اشتباهیاند تا از پا درش بیاورند. قانون طبیعت این است، سرانجام شکارچی خودش شکار میشود.»
n re
خیلی جالب است که میشود چشمانمان را به روی حقیقت ببندیم.
n re
هرچه سود بیشتر، زندگی افراد بیارزشتر.
n re
اجازه بده نقشههایت در خفا و مانند شب نفوذناپذیر بماند، و هنگام حرکت، مانند رعدوبرق بُرنده باش.
n re
باید برایش وقت بیشتری میگذاشتم، باید به دوستم بیشتر از کارم اهمیت میدادم.
n re
هیچچیز بدتر از پسرفت نیست.
n re
هیچچیز بدتر از شبزندهداری در بیمارستان نبود.
n re
درحالیکه صورت غرق در اشکم را میشستم، در آینه از خودم پرسیدم: «تو کی هستی؟» از کِی پول ترجیح اولم شده بود، حتی در برابر کسانی که دوستشان داشتم؟!
n re
چون هیچوقت به خونی که میریختند دست نمیزدند.
n re
نبودِ اتحاد شکنندهتر میشدند و کار من آسانتر میشد.
n re
دانستن حقیقت آن روی انسان را آشکار میکند و به حیوانات درنده تبدیل میشویم.
LeNa
ما بانکیها به دین اعتقاد نداریم. نیازی نیست منتظر زندگی بعدی باشیم تا از بهشت لذت ببریم. با پولی که داریم، همینجا در بهشت زندگی میکنیم.
Aerwyna
«یوز سفید کور به دنیا میآید. خیلی جالب است. کورند، اما با گذشت زمان بینا میشوند و حالا انسان که اشرف مخلوقات است بینایی دارد، ولی آرامآرام کور میشود. اینطور میشود برداشت کرد که ما یاد میگیریم چیزهایی را که نمیخواهیم ببینیم حذف کنیم.»
Aerwyna
دانستن حقیقت آن روی انسان را آشکار میکند و به حیوانات درنده تبدیل میشویم.
Aerwyna
در دنیا دو دسته آدم هست، برنده و بازنده. برندهها همان یک درصدی هستند که میتوانند رؤیاهایشان را زندگی کنند. بازندهها هم بقیهٔ آدمها هستند.
Aerwyna
برخلاف نارضایتیای که داشتم، معتاد زرقوبرق شغلم شده بودم. آبمیوههای طبیعی رنگارنگ در یخچال، عضویت رایگان باشگاه، بلیت ماساژی که وقتوبیوقت روی میزم ظاهر میشد، بلیت نمایشهای برادوِی یا بازیهای ورزشی و مهمتر از همه، پولی که دریافت میکردیم.
همهٔ اینها باعث فراموشی یا خاموش شدن وجدان و حتی چشم بستن عمدی روی حقایق میشد. اینکه زندگی افراد بینام در میشیگان یا هزاران شرکت دیگر را نابود کرده بودیم، به همین سادگی؛ هرچه سود بیشتر، زندگی افراد بیارزشتر.
Aerwyna
«روزها میگذرد. میدانم جملهای کلیشهای است، اما واقعاً فقط میگذرد. مانند راه رفتن که نمیدانی چطور، اما به خودت میآیی و میبینی که پا جلوی پا میگذاری و راه میروی. بدون مقصد مشخص فقط پیش میروی. شرححال این روزهای من است.»
Aerwyna
حجم
۲۹۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۹۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۵۹,۵۰۰
۴۱,۶۵۰۳۰%
تومان