بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برف های کلیمانجارو | طاقچه
تصویر جلد کتاب برف های کلیمانجارو

بریده‌هایی از کتاب برف های کلیمانجارو

۲٫۶
(۱۲)
استعدادش را خودش با استفاده نکردن از آن نابود کرده است، با خیانت به خودش و باورهایش، با زیاده‌روی در می‌گساری و کند کردن تیزی ادراکش، با تنبلی، با ول گشتن، با بزرگ‌نمایی، با غرور و تعصب و با کلاه‌برداری.
🍁🍂دخـــــــــترپایـــــــیز🍁🍂 mm
اگر او با دروغ زندگی کرده، باید تلاش کند با همان دروغ هم بمیرد.
پویا پانا
از کنار کافه‌ای می‌گذشت که چشمش افتاد به آن شاعر آمریکایی که یک دسته نعلبکی روی هم چیده بود و قیافهٔ بر ما مگوزید گرفته بود.
🍁🍂دخـــــــــترپایـــــــیز🍁🍂 mm
فکر کرد خودش از پس هر چیزی برمی‌آید، چون اگر به چیزی اهمیت ندهد از آن صدمه نمی‌بیند.
MahShid Pourhosein
صاحب هتل تریبرگ آن فصل، کار و بارش سکه بود. جای خیلی باصفایی بود و با هم دوست شده بودیم. سال بعد تورم سنگین بود و پولی که او سال قبلش درآورده بود برای خرید لوازم راه انداختن هتل کفایت نمی‌کرد و او از شدت ناراحتی خودش را حلق‌آویز کرد.
nmroshan
از آپارتمان فقط خانهٔ زغال‌فروش و هیزم‌شکن را می‌دیدی.
محمدرضا
قبلاً با هم بحث کرده بودند که خداوند هیچ دردی را که آدم طاقت نیاورد نصیب او نمی‌کند و یکی هم می‌گفت درد یک جایی متوقف می‌شود و آدم را خود به خود از حال می‌برد
🍁🍂دخـــــــــترپایـــــــیز🍁🍂 mm
«عشق یک تپهٔ تاپاله است، من هم خروسی هستم که روی آن می‌خواند.»
Mahdi Khodaei
به نظر او پولدارها نژاد خاص و خیلی قشنگی بودند و وقتی فهمید که نیستند فرو ریخت، درست مثل چیزهای دیگری که او را به هم ریخت.
Mahdi Khodaei
به نظر او پولدارها نژاد خاص و خیلی قشنگی بودند و وقتی فهمید که نیستند فرو ریخت
MahShid Pourhosein
با این زن زیاد دعوا نمی‌کرد، ولی با زن‌هایی که دوستشان داشت از بس دعوا می‌کرد که همیشه آخرش همه چیز را خراب می‌کرد. زیادی دوستشان داشت و زیادی متوقع بود و همه چیز را از میان می‌برد
عباص
هری گفت: «عشق یک تپهٔ تاپاله است، من هم خروسی هستم که روی آن می‌خواند.» زن گفت: «اگر قرار است بروی، آیا لازم است هر چیزی را پشت سر می‌گذاری از بین ببری؟ یعنی آیا همهٔ چیزهایی را که داری باید با خودت ببری؟ آیا باید هم اسبت را بکشی و هم زنت را و هم زین و زرهت را از بین ببری؟»
nmroshan
مری فم دو مناژ به روزی هشت ساعت کار اعتراض می‌کرد و می‌گفت: «شوهر اگر تا ساعت شش کار کند سر راه فقط یک‌کمی مست می‌شود، زیاد ولخرجی نمی‌کند. اگر فقط تا ساعت پنج کار کند هر شب مست می‌کند، خب به این ترتیب پولی نمی‌ماند. کسی که از کاهش ساعت کار ضرر می‌کند زن یک مرد کارگر است.»
nmroshan
هری یک تیر بزن خلاصم کن. محض رضای خدا مرا بکش. قبلاً با هم بحث کرده بودند که خداوند هیچ دردی را که آدم طاقت نیاورد نصیب او نمی‌کند و یکی هم می‌گفت درد یک جایی متوقف می‌شود و آدم را خود به خود از حال می‌برد.
nmroshan
کلیمانجارو کوه برف‌پوشی است به ارتفاع ۶۵۷۰ متر که بلندترین قلهٔ آفریقاست. قلهٔ غربی آن نگایه نگای ماسایی نام دارد. نزدیک قلهٔ غربی لاشهٔ خشکیده و یخ‌زدهٔ پلنگی افتاده است. معلوم نیست پلنگ در آن ارتفاع چه می‌کرده و دنبال چه بوده.
محمدرضا
مردم توی برف راه افتادند تا سرانجام در آن سیاه زمستان یخ زدند و مردند.
محمدرضا
وقتی برف نمی‌بارید بساط قمار به راه بود.
محمدرضا
مرد گفت: «این تخم سگ هر شب از اینجا رد می‌شود. دو هفته است هر شب.»
محمدرضا
لازم نیست آدم چیزی را که می‌فهمد دوست داشته باشد.
محمدرضا
خداوند هیچ دردی را که آدم طاقت نیاورد نصیب او نمی‌کند
محمدرضا
زن‌ها چقدر کم‌عقل‌اند. این را از کجا درآوردی؟ علم غیب داری؟
محمدرضا
«دهانت چه بوی گندی دارد، تخم‌سگ بوگندو!»
محمدرضا
عجیب است که وقتی خسته باشی، آسان می‌شود.
سعیدا

حجم

۲۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۲۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۳۲,۰۰۰
تومان