بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جشن فراموشی‌ ها | طاقچه
تصویر جلد کتاب جشن فراموشی‌ ها

بریده‌هایی از کتاب جشن فراموشی‌ ها

امتیاز:
۴.۲از ۵ رأی
۴٫۲
(۵)
هر کس که در این زمانه درویش‌تر است در جادهٔ عشق، از همه پیش‌تر است
Mehr
ای خواب! مکوب بر در پلک، بس است این منزل را اجاره دادیم به اشک
چوغورک
آرامش تسبیح شما بر هم خورد شرمنده‌ام ای درخت! ای گل! ای رود!
هیچ
شرمنده‌ام از زمین که با آمدنم باری که به شانه داشت سنگین‌تر شد
Emma
آواره منم، غریب من، تنها من خسران‌زدهٔ آخرت و دنیا من ای حادثهٔ بزرگ! ای عشق! بیا در شهر نمانده هیچ کس الاّ من
ali hatami
عمری به هوای دل خود زیسته‌ایم جان دادن ما برای او باشد کاش
سپهر
ما را دم مرگ، آبرو باشد کاش با دوست مجال گفت‌وگو باشد کاش عمری به هوای دل خود زیسته‌ایم جان دادن ما برای او باشد کاش
Mehr
در شهر نمانده هیچ کس الاّ من
هیچ
سرگرم مناجاتم و سرمست امشب از هرچه جز او کشیده‌ام دست امشب دیر آمدی ای رفیق! دیر آمده‌ای تنهایی من سرش شلوغ است امشب
هیچ
خاموشم و فریاد، مرا می‌خواند غمهای مرا فقط خدا می‌داند ای چاه! کجایی که اگر آه کشم از کوفه تل سوخته‌ای می‌ماند
هیچ
ماییم کسی که بی‌سبب می‌کوشد آن تشنه که از جوی عطش می‌نوشد خسران‌زده‌ایم و سرنوشتش این است آن‌کس که در آفتاب، یخ بفروشد
مهاجر روی زمین
آواره منم، غریب من، تنها من خسران‌زدهٔ آخرت و دنیا من ای حادثهٔ بزرگ! ای عشق! بیا در شهر نمانده هیچ کس الاّ من
چوغورک
ای کنج لب تو خال هندوی سیاه چشمان تو زیر تیغ ابروی سیاه من بخت سیاه دارم و موی سپید تو بخت سپید داری و موی سیاه
مهاجر روی زمین
داغ است رباعی‌ام، زبان می‌سوزد لب باز کنم، بای بیان می‌سوزد یا پنبه ز گوش خویش بیرون آور یا پنبه و گوش، توأمان می‌سوزد
مهاجر روی زمین

حجم

۲۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

حجم

۲۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
تومان