بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رها و ناهشیار می نویسم | طاقچه
تصویر جلد کتاب رها و ناهشیار می نویسم

بریده‌هایی از کتاب رها و ناهشیار می نویسم

نویسنده:ادر لارا
انتشارات:نشر اطراف
امتیاز:
۳.۷از ۲۹ رأی
۳٫۷
(۲۹)
شاید هرگز حرفی تازه برای گفتن نداشته باشیم اما همیشه راهی تازه برای گفتنش داریم.
Elham khodadadi
چگونه خلق‌وخویی خاص به شخصیت بدهیم؟ در روایتِ اول‌شخص، لحن یعنی طنین صدای راوی. مدیسن اسمارت بل
حسین
پیشرفت‌تان را با چیزهایی که دربارهٔ خوب نوشتن یاد گرفته‌اید اندازه بگیرید نه با انتشار نوشته‌هایتان در دنیای بیرونی. از خودتان بپرسید حالا از تصویرهای بیشتری استفاده می‌کنم؟ تمرکزم بیشتر شده؟ مضامین نوشته‌هایم عمیق‌ترند و بهتر آن‌ها را می‌پرورانم؟ به نوشتن خو گرفته‌ام؟ و از همه مهم‌تر، هنوز موقع نوشتن بهم خوش می‌گذرد؟
Parvane
وقتی دربارهٔ چیزی شک دارید، دورش بیندازید. من کمابیش همین‌طور زندگی می‌کنم. حتی پیش آمده که چک حقوق یا فرم اظهارنامهٔ مالیاتی‌ام را دور بیندازم. فقط آدم‌ها هستند که به نظر می‌رسد نمی‌توانم دورشان بیندازم.
حسین
صراحت در زندگی خوب است اما در نوشتن آن‌قدرها خوب نیست.
کاربر ۳۱۴۰۸۹۰
جستار، با همهٔ کوتاهی‌اش، می‌تواند به لحاظ حقیقتی که ضمن قصه‌اش به ما می‌گوید بزرگ باشد. نمی‌توانید همهٔ چیزهایی را که دربارهٔ وداع با آدم‌ها یاد گرفته‌اید در مطلبی چهارصفحه‌ای بگویید اما می‌توانید دربارهٔ یکی از این وداع‌ها با ما حرف بزنید و بگویید از آن چه آموخته‌اید.
سید سروش حقی
دربارهٔ خودت نوشتن واقعاً به این می‌ماند که رها از هر قیدوبندی بگذاری دیگران جای زخم‌های روی تنت را ببینند (تا جای زخم‌های روی تن خودشان به وحشت‌شان نیندازد). نوشتن شبیه ناهشیاری است و کاری می‌کند که واقعاً بخواهی رها شوی؛ واقعاً بخواهی خودت را پیش چشم دیگران بگذاری و از تجربه‌هایت اثری هنری بسازی، با این‌که می‌دانی دیگران نگاهت می‌کنند، با این‌که خجالت می‌کشی و با این‌که دنیا و تردیدهایت دربارهٔ خودت کارت را سخت می‌کنند.
Parvane
لحن شما، بیش از هر چیز دیگری، کیفیت واکنش خواننده را تعیین می‌کند؛ این‌که بخندد، موهایش سیخ شود، صاف بنشیند، خمیازه بکشد یا از اتاق بزند بیرون و یادش برود برگردد.
گیله مرد
این کتاب کتابی است دربارهٔ سرمستیِ ناشی از وحشت و زیباییِ عیان شدن و در معرض چیزی بزرگ‌تر از خود قرار گرفتن، چیزی که هرگز فکرش را هم نمی‌کردید.
سید سروش حقی
ا انگار برای دخترهای کم‌سن‌وسال ساخته‌اند و من زنی‌ام که وقتی جاافتاده و پخته شده‌ام سراغش آمده‌ام. من از ورزشی قوّت و جان می‌گیرم که زمانی معیارهای زنانگی‌اش نوعی اسارت و بردگی بوده‌اند. من، همراه پینه‌های دردناک و ماهیچه‌های از خیلی وقت پیش خشک‌شدهٔ دورهٔ میانسالی، یکی از مزایای این دوره را هم با خودم روی زمین یخ آورده‌ام: ظرفیت زیادتر برای آسوده زیستن با تناقض‌ها.
یزدان
نوشتن همچنین شکلی نو به گذشته می‌دهد. مگر ماجراهایی که حالا روی کاغذ می‌آورید، بامزه‌تر و هیجان‌انگیزتر از آنچه واقعاً برایتان رخ داده نیستند؟ مگر این نسخه‌های جدید و جاندار خاطره در ذهن‌تان جای آن خاطره‌های حزن‌انگیز و بی‌سروسامان قدیمی را نگرفته‌اند؟ نوشتن به شما قدرت می‌دهد خاطره‌هایتان را دگرگون کنید. شاید این خاطره‌ها یکراست در قعر ذهن‌تان جا گرفته باشند و جزئی از شما شده باشند، اما حالا می‌توانید با حرکتی مهارشده و تدریجی آن‌ها را از ذهن‌تان برانید.
Elham khodadadi
به این شیوه درباره‌اش بنویسید: ۱. نشان‌مان دهید قبل از شهود چگونه بودید. ۲. لحظهٔ دگرگونی را نشان‌مان دهید. ۳. دربارهٔ شهودِ صریح یا تلویحی‌تان بنویسید. ۴. نشان‌مان دهید شهودتان باعث شده از آن به بعد چه کارهایی را به شکل متفاوتی انجام دهید. شهود را کجا بگذاریم؟
Elham khodadadi
تله‌گذاری هم راه اثربخش دیگری برای ساختاردهی به مطلب است و بنابراین نوعی دیدگاه حساب می‌شود. در تله‌گذاری، مطلب را از نقطهٔ متضادِ مقصود نهایی‌تان شروع می‌کنید.
Elham khodadadi
ساموئل جانسون توصیه می‌کرد که «اگر موقع خواندنِ نوشته‌تان به تکه‌ای رسیدید که فوق‌العاده عالی به نظر می‌رسد، حذفش کنید». یا به‌اصطلاح، دردانه‌تان را بکُشید. مثلاً آن جمله‌های مربوط به سفر پاریس. زیبا و شورانگیزند، نه؟ البته حواس خواننده را از اصل قصه پرت می‌کنند
Elham khodadadi
چاله‌ها را پُر کنید: اضافه کردن هم به اندازهٔ حذف کردن مهم است. با اضافه کردنِ «زمینه» شروع می‌کنیم. حیرت‌انگیز است که خیلی از نویسنده‌ها به خودشان زحمت نمی‌دهند بگویند قصه کجا و کِی اتفاق می‌افتد و چه کسی دارد با ما حرف می‌زند.
Elham khodadadi
تنها توجیه ممکن برای بازگویی قصه‌های شخصیْ این است که بگوییم هر کسی، هر آدم کوچک و خودخواهی که توده‌ای از درد و رنج است از جمله من و شما، کل وضعیت انسانی را درون خودش دارد.
Parvane
به خودم می‌گفتم ویراستاری معرکه است. از همهٔ آن ناهارهای کاری و همهٔ لباس‌های رسمی سیاهم لذت می‌بردم. در عین حال، همیشه دلم غنج می‌زد یکی از آن نویسنده‌هایی باشم که در ساعت‌های عجیب و غریب می‌آمدند و می‌رفتند؛ جوری که انگار به کشتیِ سرگردان‌شان گفته‌اند آن بیرون لنگر بیندازد یا از کاخ زمستانی‌شان بیرون زده‌اند تا نوشته‌هایشان را بیاورند و برای ویرایش به ما بدهند.
Elham khodadadi
شخصی‌نویسی نوعی طبیعی بودن و صداقت هم دارد که به دلم می‌نشیند. شخصی‌نویسی بحث و جدل را متوقف می‌کند. وقتی تعریف می‌کردم موقع سقط جنینم در هفده‌سالگی چه حسی داشته‌ام، کسی نمی‌توانست با من درباره‌اش جروبحث کند. کسی نمی‌توانست تجربه‌ام یا حسی را که درباره‌اش داشتم انکار کند. خوش‌اقبال بودم و چیزی که دوست داشتم درباره‌اش بنویسم ـ‌مسائل عادی و شخصی‌ـ به مذاق دوره‌ای که در آن به دنیا آمده بودم خوش می‌آمد، دوره‌ای پر از اشتیاق به قصه‌های واقعیِ زندگیِ آدم‌های دیگر.
Elham khodadadi
پیشرفت‌تان را با چیزهایی که دربارهٔ خوب نوشتن یاد گرفته‌اید اندازه بگیرید نه با انتشار نوشته‌هایتان در دنیای بیرونی. از خودتان بپرسید حالا از تصویرهای بیشتری استفاده می‌کنم؟ تمرکزم بیشتر شده؟ مضامین نوشته‌هایم عمیق‌ترند و بهتر آن‌ها را می‌پرورانم؟ به نوشتن خو گرفته‌ام؟ و از همه مهم‌تر، هنوز موقع نوشتن بهم خوش می‌گذرد؟
Elham khodadadi
بهتر کردنِ نوشته‌هایتان شبیه تصحیح سرویس زدن در تنیس است. چند وقتی به نظر می‌رسد نه شیوهٔ قدیمی‌تان به کار می‌آید و نه شیوهٔ جدید. اما کم‌کم شیوهٔ جدیدتر و بهترِ سرویس زدن جزئی از شما می‌شود. شگردهای جدید نوشتن هم همین‌طورند. کم‌کم چیزهایی می‌نویسید که هم حقیقی‌اند و هم، به لحاظ اصول زیبایی‌شناسی، رضایت‌بخش. و همین است که برایتان درآمد و شهرت و شکل‌های دیگرِ ارج و منزلت را به ارمغان می‌آورد.
Elham khodadadi
نایپُل می‌گفت «سوژه‌های بزرگ و درخشان در درام‌های کوچک به بهترین شکل بازنمایی می‌شوند.» با توصیف بگومگویی سر نحوهٔ چیدن ظرف‌ها در ماشین ظرف‌شویی، از تنش‌های زندگی زناشویی پرده برمی‌دارید. گیاه آووکادویی که کارِ درخت کریسمس را برایتان می‌کند، تصویری از زندگی تازه‌تان در کالیفرنیا می‌سازد. اگر دربارهٔ روزی که کارگرها برای بردن وسایل‌تان آمدند حرف بزنید، از خرده‌ریزهای توی جعبه‌ها متوجه قصهٔ طلاق‌تان می‌شویم. جستار، با همهٔ کوتاهی‌اش، می‌تواند به لحاظ حقیقتی که ضمن قصه‌اش به ما می‌گوید بزرگ باشد. نمی‌توانید همهٔ چیزهایی را که دربارهٔ وداع با آدم‌ها یاد گرفته‌اید در مطلبی چهارصفحه‌ای بگویید اما می‌توانید دربارهٔ یکی از این وداع‌ها با ما حرف بزنید و بگویید از آن چه آموخته‌اید.
Elham khodadadi
آن جعبه‌های تودرتویی را که برای بچه‌ها می‌سازند، دیده‌اید؟ همان‌ها که از جعبهٔ بزرگ شروع می‌کنید و جعبه‌های کوچک و کوچک‌تر را از آن بیرون می‌آورید. در جستار، کار برعکس است؛ اول باید سراغ کوچک‌ترین جعبه بروید. از روزی شروع کنید که از پدرتان خواستید نقاشی یادتان بدهد و او هم یک لیمو و یک بطری شربت نعنا جلویتان گذاشت تا مدل‌تان شوند و نقاشی‌شان کنید. حالا به سمت موضوع بزرگ‌تر حرکت کنید: روزی که فهمیدید هنرمندید.
Elham khodadadi
کاری که شما باید بکنید این است که راهی جدید برای گفتن حرفی قدیمی پیدا کنید. برای این کار به صدای بی‌نظیر خودتان نیاز دارید و به جزئیات غیرعادی و خاصی که فقط در زندگی خودتان می‌یابید؛ جایی که پای کسی جز شما به آن نمی‌رسد. اگر اتفاقی را که برایتان افتاده با استفاده از تصاویر و جزئیاتی که یکراست از تجربهٔ خودتان آمده‌اند تعریف کنید، قصه‌تان، به شیوه‌ای جادویی، قصه‌ای دربارهٔ همهٔ ما می‌شود.
Elham khodadadi
هر چیزی که بخواهید بگویید، قبلاً گفته شده. کاری که شما باید بکنید این است که راهی جدید برای گفتن حرفی قدیمی پیدا کنید. برای این کار به صدای بی‌نظیر خودتان نیاز دارید و به جزئیات غیرعادی و خاصی که فقط در زندگی خودتان می‌یابید؛ جایی که پای کسی جز شما به آن نمی‌رسد. اگر اتفاقی را که برایتان افتاده با استفاده از تصاویر و جزئیاتی که یکراست از تجربهٔ خودتان آمده‌اند تعریف کنید، قصه‌تان، به شیوه‌ای جادویی، قصه‌ای دربارهٔ همهٔ ما می‌شود.
Elham khodadadi
چه نقاشی بلد باشی و چه نباشی، چه بازیگری بلد باشی و چه نباشی، چه نوشتن بلد باشی و چه نباشی، همین که تلاشت را بکنی کافی است تا با جهان معنا رابطه‌ای متفاوت برقرار کنی. آنا دیوِر اسمیت، نامه‌هایی به هنرمند جوان
Elham khodadadi
خاطره‌پردازی، جستارنویسی یا هر کار دیگری که امکان تأمل در زندگی‌تان را به شما بدهد مزایایی دارد که به مزایای ناشی از انتشار کتاب محدود نمی‌شوند. چنین تجربه‌ای با ذهن و با دل‌تان هزار کار می‌کند. مهم نیست دست روزگار جسم‌تان را کجا پاگیر کند؛ نوشتن جان‌تان را می‌رهانَد. اینگا کلِندینِن در چشم ببر، خاطره‌پردازی‌ای دربارهٔ بیماری‌اش،‌ می‌گوید «به جای این‌که از دل خاطره‌های گریزپا قصه‌ای بیرون بکشم، می‌توانستم از هیچ، قصه بسازم. این توانایی شادم می‌کرد و از وحشتِ اسارت «درون» خودم نجاتم می‌داد. بدن برچسب‌خورده‌ام روی تخت برچسب‌خورده‌ام ساکن بود اما ذهنم می‌توانست همه‌جا برود و هر کسی را که می‌خواست همراهی کند.»
Elham khodadadi
قصهٔ نورا حکایتی شخصی است؛ بازگویی کوتاهِ اتفاقی جالب یا خنده‌دار. حکایت‌های شخصی مهم‌اند اما، هر قدر هم وقت صرف کنید، نوشتن‌شان همیشه به جستار ختم نمی‌شود. این‌که مادر پیرتان تفنگ بادی خریده تا سنجاب‌ها را بکشد بامزه است، اما فقط همین. این قصه که خالهٔ گیج‌تان چهار بوقلمون برای عید شکرگزاری سفارش داده یا این‌که یک بار تلفنچی راهنمایی‌تان کرده چطور مرغ بپزید هم همین‌طور. ریشهٔ یونانی کلمهٔ anecdote (حکایت شخصی) یعنی «خبرِ منتشرنشده». حکایت شخصی همین است، روایتی کوتاه. حکایت شخصی فقط چیزی است که اتفاق افتاده.
سید سروش حقی
انتخاب دیدگاه یعنی انتخاب شیوهٔ گفتنِ قصه. دیدگاه در جستار همان کاری را می‌کند که پی‌مایه در کتاب یا شعار تبلیغاتی در آگهی‌ها یا چکیدهٔ قصه‌ در فیلم می‌کند (مثلاً دوباره زنده کردن دایناسورها و نگهداری‌شان در پارک). دیدگاه یعنی نکته یا نظری ظریف و جالب که توجه خواننده را آن‌قدر جلب می‌کند که بتوانید حرف‌تان را بزنید
Elham khodadadi
جستار آینهٔ چیزهایی است که دوست می‌داریم و دوست نمی‌داریم، نه عرصهٔ نمایشِ هوش و خردِ ما برای خلقِ اثر از هیچ. حرفش را با قصهٔ آدم و حوا شروع نمی‌کند.
نبات

حجم

۷۴۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۷۴۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
تومان