بریدههایی از کتاب پل کاغذی
۴٫۷
(۶)
«امسال تموم میشه، سال دیگه هم میاد با اتفاقهای دیگه. خیلی خودتون رو درگیر اخبار میکنین. اینطوری روحیهتون داغون میشه، افسرده میشین. شما که نمیتونین غصهٔ تموم عالم رو بخورین. کاری از دستتون برنمیاد.»
n re
«خوبیِ آدمیزاد به اینکه زود فراموش میکنه اگه غیر از این بود که تو این دنیا دووم نمیآورد.»
n re
بعضی وقتها آدمها ظرفیت از دست دادن داشته هاشون رو ندارن. چون از بالا به پایین افتادن درد داره. هرکسی طاقت درد رو نداره.
n re
همهٔ ما به آدمی که وقتِ بیکسی و ناتوانی، بهمون برسه خیلی احتیاج داریم.
n re
نمیشود همهٔ اخبار بد را یکجا داد. مگر آدمیزاد چقدر ظرفیت دارد.
n re
«هرکی غم خودش رو داره.»
n re
نزدیک در ورودی میایستد و نگاهش در آن سالن بزرگ میچرخد روی تابلوها، مبلمان استیل سلطنتی، فرشهای ابریشم تبریز و بوفههای بزرگ پر از عتیقه جات و ظرفهای بزرگ نقره که جا به جا در هر گوشهٔ خانه به چشم میخورد. شنیده و دیده بود که عمو و زنش با چه لذت و عشقی تکتک اینها را خریده و با چه وسواس و دقتی نگه داشته بودند. حالا اینها مانده بودند، اما خودشان کجا بودند؟
n re
نمیفهمد چرا سهم بعضی از آدمها از این دنیا اینقدر کم است.
n re
اگه با پولی که داری نتونی حال بکنی، پس اون پول به چه دردت میخوره؟
n re
همهٔ ما به آدمی که وقتِ بیکسی و ناتوانی، بهمون برسه خیلی احتیاج داریم.
n re
«خوبیِ آدمیزاد به اینکه زود فراموش میکنه اگه غیر از این بود که تو این دنیا دووم نمیآورد.»
n re
میگوید: «اونی که صد سال عمر میکنه، عذابشم بیشتره. باید شاهد خیلی چیزها باشه.»
مادر بردیا سری تکان میدهد.
- از همه بدترشم مرگ عزیزاشه.
n re
گفته بود زن نمیخواهد که خانه را برایش تمیز کند، آشپزی هم لازم نبود بکند که ظهرها شرکت بود و شبها معمولاً غذای سبکی میخوردند. فقط یک همراه میخواست. یک آدم پایه، یک زن که رفیقش باشد و هوایش را داشته باشد.
n re
اگر قرار بود به خاطر پولش او را بخواهند همان بهتر که نباشند و نخواهند.
n re
حجم
۲۷۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۹ صفحه
حجم
۲۷۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۹ صفحه
قیمت:
۲۹,۹۰۰
تومان